شعر طنز/ شوهر مظلوم!


خراسان/ همسرم با غم تنهایی خود خو می کرد
موقع بحث هوو، لیک هیاهو می کرد!
بس که با فکر و خیالات عبث می خوابید
نصفه شب در شکم آن زنه، چاقو می کرد!
وقتی از رایحه عشق، سخن می گفتم
زود پا می شد و تی شرت مرا بو می کرد
طفلکی مادر من آش که می پخت، زنم
معتقد بود در آن جنبل و جادو می کرد!
بهر او فاخته می دادم و می دیدم شب
داخل تابه به آن سس زده کوکو می کرد!
آخر ماه که هشتم گرو نه می شد
باز از من طلب ماهی و میگو می کرد
فیش دریافتی بنده از او مخفی بود
زن همکار، ولی دست مرا رو می کرد!
دکتر تغذیه ای داشت که ماهی صد چوق
می گرفت از من و تقدیم به یارو می کرد!
صد گرم چون که بر آن اسکلت افزون می شد
عصبی می شد و لعنت به ترازو می کرد!
عاقبت هیکل پنجاه و سه کیلویی را
خون دل خورده و پنجاه و دو کیلو می کرد!
نظر مادرش از هر نظری حجت بود
هر چه می کرد فقط با نظر او می کرد
برخلافش اگر آن دم نظری می دادم
لنگه کفشی نثار من هالو می کرد!
کاشکی دست بزن داشتم، اما چه کنم
که خدا قسمت او شوهر مظلومی کرد!

برگرفته از کتاب «واژه در دست تعمیر» اثر سعید سلیمان پور ارومی

با کانال تلگرامی آخرین خبر همراه شوید telegram.me/akharinkhabar


ویدیو مرتبط :
حکایت شوهر کچل و پولدار - شعر طنز مازندرانی