سایر


2 دقیقه پیش

جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کند

ایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ...
2 دقیقه پیش

ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کرد

العالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ...



برجام، تحریم و موشک ایرانی


وبلاگ > سلیمانی، افشار - ﮔﺮﻩ زدن اﻗﺘﻀائاﺕ ﻭ ﻣﺼﻠﺤﺘﻬﺎﻱ ﺟﻨﺎﺣﻲ داخلی ﺑﺎ ﺳﻴﺎﺳﺖ ﺧﺎﺭﺟﻲ ﻭاﻣﻨﻴﺖ ﻣﻠﻲ ﻛﺸﻮﺭ و ذبح کردن منافع ملی در مسلخ منافع شخصی وباندی و گروهیست که میتواند به ﺑﻼﻱ ﺧﺎﻧﻤﺎﻥ ﺳﻮﺯﻱ تبدیل شود.

نوع مذاکرات هسته ای با شش قدرت جهانی نشان داد که دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران از توان بسیار بالا و غیر قابل باوری برای تحقق اهداف خود و جامعه بین المللی برخوردار است. این روند در صورت پیروزی دموکرات ها در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا می‌تواند در یک بستر خردگرایی مبتنی بر تعقل و منطق به ثمر بنشیند و بسیاری از بحران های منطقه در سایه روح تفاهم و حفظ صلح و ارامش جهانی حل و فصل گردد.

ایران از تحریمهای ناشی از فعالیتهای هسته ای تا حدی عبور کرده و نباید به دام تحریمهای برآمده از اقدامات موشکی بیافتد. وزرای دفاع و امور خارجه کشورمان مرتب تکرار میکنند تحریم علیه برنامه موشکی را با گسترش این برنامه پاسخ می دهیم. این همان روشی است که در مواجهه با برنامه هسته ای طی شد و بتدریج کشور را در تحریم‌های بی سابقه غرق کرد. عبرتی که از برآیند شیوه فعالیتهای هسته ای باید آموخت این است که ایران باید بجای لجاجت و تبلیغات بی نتیجه در قبال برنامه موشکی، رفتاری هوشمندانه به نمایش بگذارد تا شاید تحریمهای ناشی از برنامه موشکی در همین حد که هست باقی بماند.

البته کار سیاست امروزه از این هم پیچیده تر است.اغلب کشور ها شعارهایشان را در نقطه کاملا مقابل نیات و اعمالشان تنظیم می کنند که از آن تحت عنوان سیاستهای اعلامی و اعمالی یاد میشود.مثلا شعار آزادیخواهی می دهند و به اسارت می کشند. شعار امنیت می دهند و ناامنی ایجاد می کنند.شعار دوستی می دهند ،دشمنی میکنند،

آیا نمی‌شود در خصوص برنامه های دفاعی حداقل کم حرفی پیشه کرد؟ یا هرچیزی را نگفت؟ آیا درشت گویی به پروژه ایران هراسی کمک نمیکند و ریختن آب به آسیاب دشمن تلقی نمی‌شود؟

در این میان و به موازات ابعاد و آثار نظامی- سیاسی - حقوقی فعالیتهای نظامی -دفاعی من جمله موشکی یک نکته نیمه حقوقی - نیمه نظامی نیز وجود دارد که به نظر میرسد حداقل اگر در مسائل تبلیغاتی به آن توجه شود عاری از زیان است و آن اینکه حوزه تهدیدات مستقیم علیه کشورمان، از دایره ای به شعاع حداکثر دو هزار کیلومتر فراتر نمی رود.

(فاصله هوایی تل آویو تا تهران کمتر از هزار و ششصد کیلومتر است. فاصله شهرهای غربی کشور تا اسراییل از این هم کمتر است. کرمانشاه تا تل آویو فاصله هوایی هزار و صد کیلومتری دارد). کشورهای عرب منطقه و امثالهم که بسیار هم نزدیک تر هستند.

از سوی دیگر، آمریکا هم ناوگان و پایگاه هایش در منطقه مستقرند و بعید است ایران به دنبال تولید موشکهایی باشد که برد آنها به آمریکا برسد. لذا به نظر می رسد برد موشک های فعلی کشور برای بازدارندگی منطقه ای کاملا کافی است. البته موضوع دقت و کیفیت مطلب دیگری است. پس نباید بیش از این مقدار که هست تبلیغ کرد.

از سوی دیگر، آنچه که در قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل در تایید برجام با بیانی نسبتا ملایم از ایران خواسته شده است که حداکثر تا هشت سال پس از «روز قبول توافق» هیچ فعالیتی مرتبط با موشکهای (بالستیکی طراحی شده برای قابلیت حمل سلاح های هسته ای) انجام ندهد. با عنایت به مجموع موارد ذکر شده و با تاکید موکد و مکرر بر ضرورت حفظ و ارتقا توان دفاعی کشورمان خصوصا در حوزه موشکی، می توان چنین نتیجه گرفت که:

اولا مناسب است از اظهاراتی همانند آنچه سردار محسن رضایی مطرح کرد (که باید برد موشکهایمان به پنج هزار کیلومتر برسد!) پرهیز شود چون فقط اروپا را در معرض تهدید قرار می دهد.

ثانیا، در تعیین اولویت های موشکی و آزمایش ها می توان دقت بیشتری کرد. اینکه آیا افزایش مرتب برد موشک ها یا حداقل اعلام این موضوع به خودی خود فضیلت و معطوف به تامین منافع ملی است؟ تردید دیده میشود.

ثالثا، اگر در سخنان مسئولین ذیربط کشور اشاره به این نکته بسیار مهم که موشکهای ایران باهدف دارا بودن «قابلیت حمل سلاح های هسته ای» طراحی نمی شوند متناوبا تاکید شود، اهمیت بسیار زیادی دارد که تاحد قابل توجهی بهانه را از دست مخالفان و معاندان ایران می گیرد.

چنین رویکردی از آن رو اهمیت بیشتری می یابد که در نظر داشته باشیم همواره جریان سازی های تحریک آمیزی را علیه ایران در رسانه های غربی و عربی شاهد هستیم و باتوجه باینکه می دانند ایران و همسایگانش به چه مواردی حساس هستند، روی همان ها مانور می کنند . این حساسیت ها و واکنش ها را شناسایی و بهره برداری میکنند که در مدلسازی رفتار کشورها در دهه های گذشته تجربه کرده اند.

به هر تقدیر فارغ از اینکه کدامین بازیگران ازکلام تند برخی مسولین و نمایش های موشکی و تسلیحاتی ایران در رسانه های خودی و غیرخودی ،داخلی و خارجی بهره برداری میکنندو پول ها به جیب چه کسانی و کشورهایی می رود نکته ای که باید به آن توجه خاصی داشت این است که دیپلماسی رسانه ای کشور قطعا اهداف واقعی و معطوف به نتیجه حداکثری را پیگیری وتامین نمی کند.

بدیهی است که کاریکاتوری که اعراب را در حال له شدن در جریان دست دادن ایران و غرب ترسیم می کند، یا نشان دادن دستیابی حوثی ها به موشک های دور برد و یا مطالبی که اینجا و آنجا در رسانه ملی ایران می بینیم گرچه ممکن است به مذاق برخی یا طیف هایی درداخل خوش آید اما خواسته یا ناخواسته جریان سازی رسانه ای غرب و درگیر ساختن ایران را با نظام بین الملل دنبال می کند و به نظر می رسد که وظیفه وزارت امور خارجه این است که در دیپلماسی رسانه ای هم نقش اساسی و کاربردیتری ایفاء کند .

جریان سازی فکری رسانه ای باید حداقل در بعد بین المللی و دیپلماتیک تحت هدایت ساختار مربوطه دیپلماسی کشور باشد. در یک مرحله با نمایش فیلم دستیابی حوثی ها به موشک تحریک به رو در رویی بیشتر در یمن و فروش سلاح بیشتر به منطقه تعقیب می شود و متعاقب آن شلیک این موشک ها به منظور ایجاد درگیری و غیره جریان سازی می شود. عناصر مرتبط با جریان سازها در مناطق مختلف هم براساس سناریوها ی آنان وارد عمل میشوند.

از همین رو طرح مجدد تحریم تسلیحاتی و اضافه و کم کردن اسامی در لیست نیز در این جریان سازی نقش خود را داشته و براساس واکنش ایران و تحت تاثیر اینگونه جریان سازیها برنامه ریزی شده استّ. آنچه روشن و مسلم است اینکه هرچند سیاست داخلی و خارجی اقتضائات خودرادارد اما تحت تاثیر متقابل یکدیگر نیز قرار می‌گیرند. از همین رو دور ازذهن نیست و حتی شاید در برخی یا بسیاری موارد هم ضروریست که دولتها در داخل به گونه ای بگویند اما در خارج به شیوه دیگری حتی در نقطه مقابل آن عمل کنند  دیگری دارد. به عنوان مثال زمانی که باراک اوباما در مبارزات انتخاباتی سخن از تعامل با ایران گفت، پس از پیروزی او نظر بوش.

پسر را در مورد این رویکرد سوال نمودند. بوش پاسخ جالبی داد و گفت: « هرکسی که وارد کاخ سفید بشود، ناچار است بر اساس اطلاعاتی که روی میز رییس جمهور قرارداده میشود تصمیم بگیرد». اتفاقا همینطور هم شد و بر اساس اطلاعات موثق، اوباما براساس ایده « تعامل »، میزان اقدامات پنهان امریکا علیه ایران را به مراتب افزایش داد. به دیگر سخن، اوباما به اقتضای تمایل افکار عمومی، بگونه ای هوشمندانه، ایده تعامل را مطرح نمود اما به لحاظ عملیاتی مخالف آن اقدام کرد.

ﺿﺮﺏ اﻟﻤﺜﻞ ﺣﻜﻴﻤﺎﻧﻪ اﻱ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ "ﺁﺩﻡ ﻋﺎﻗﻞ اﺯ ﻳﻚ ﺳﻮﺭاﺥ ﺩﻭﺑﺎﺭ ﮔﺰﻳﺪﻩ ﻧﻤﻴﺸﻮﺩ" که به احتمال زیاد برگرفته از همان روایت معروف از حضرت محمد ( ص) است: المؤمن لا یوخذ من جحر مرتین، (به نقل از بحار الانوار جلد هشتم ص 211) سلسله رجال این حدیث به ام سلمه میرسد، البته دیگران هم با سلسله رجال متفاوت و تغییر برخی از کلمات، مضمون همین ساختار را نقل کرده اند.

ﻣﻮﺿﻮﻉ و سوال اﻳﻦ اﺳﺖ که ﭼﺮا ﻭﻗﺘﻲ ﺑﺮاﻱ چندمین بار ﻗﺪﺭﺕ ﻧﺮﻡ ﻭ ﺩﻳﭙﻠﻤﺎﺳﻲ ﻫﻮﺷﻤﻨﺪ ﻭ ﺗﻔﺎﻫﻢ ﻭ ﮔﻔﺘﮕﻮ ﺟﻮاﺏ مثبت ﺩاﺩ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ باید ﺑﺴﻤﺖ ﺭاﻩ ﺣﻠﻬﺎﻱ ﺧﺸﻦ ﻭاﺳﺘﻔﺎﺩﻩ اﺯ ﻗﺪﺭﺕ ﺳﺨﺖ رفت یا شعار آنراداد و افکارعمومی منطقه و غرب را دچار تشویش نمود که هزینه بردار بودنش بروشنی و با درد و اندوه به اثبات رسیده است.

در شرایطی که ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ ﻭﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻥ و بسیاری از کشورهای عربی و مسلمان ﺩرپی ﭘﺮﻭﮊﻩ اﻳﺮاﻥ ﻫﺮاﺳﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ و مواضع و اقدامات شورای همکاریهای خلیج فارس، اتحادیه عرب و سازمان همکاریهای اسلامی پس از تهاجم فرقه ای متشکل از فرصت طلبان کوردل به سفارت عربستان در تهران گویای این واقعیت است، هرگونه تحرک لسانی و عملی محاسبه نشده و ماجراجویانه به زیان منافع ملی کشور در دوره پسا برجام و ﺩﺭﺭاﺳﺘﺎﻱ اﻳﺮاﻥ ﻫﺮاﺳﻲ و قراردادن فرصت در اختیار دشمنان و مخالفان ملت ودولت ایران اﺴﺖ.

در حالیکه ﻣﻴﺘﻮان براساس ﻣﻨﻂﻖ ونرمهای بین المللی بر ﺭﻭﻱ ﻟﺰﻭﻡ ﺩاﺷﺘﻦ ﻗﺪﺭﺕ ﺑﺎﺯ ﺩاﺭﻧﺪﮔﻲ ﻭ ﺣﻔﻆ و ﺗﻘﻮﻳﺖ ﺁﻥ مذاکره کرد و مذاکرات هسته ای نمونه ای بارز از بکاربستن چنین رویکردیست. چه ضرورتی دارد با سخنان درشت و ماجراجویانه و بعضا اغراق آمیزی چون طرح ﺷﻌﺎﺭ ﻣﻮﺷﻚ ﺑﺎﺑﺮﺩ 5000 که بسیار حساسیت برانگیز است سبب به ﻭﺣﺸﺖ افتادن احتمالی اروپا یا حداقل باعث بهره برداری از آن بر علیه ایران شویم ﻭ ﺧﻮﺭاﻙ تبلیغاتی از نوع طرح دروغ بودن هولوکاستی و حذف اسرائیل از نقشه که توسط رئیس دولتهای نهم و دهم داده میشد و هزینه های گزافی را بر ملت ایران تحمیل کرد، ﺑﺮاﻱ صهیونیستها ﻭ اﻣﺮﻳﻜﺎ و اروپا و عربستان و امثالهم فراهم ﻛﻨﻴﻢ ﻛﻪ ﺭﻭاﺑﻄ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺑﻬﺒﻮﺩ ﻣﺎ ﺑﺎ اﺭﻭﭘﺎ و جهان ﺭاﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﻴﺮ ﻗﺮاﺭ ﺩﻫﻨﺪ.

در شرایطی که در نظام بین الملل کنونی ﺣﺘﻲ ﻳﻚ اﻇﻬﺎﺭ ﻧﻆﺮ مقامی ﻭﻟﻮ ﻏﻴﺮ ﻣﺴﻮﻭﻝ اﻣﺎ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪه ﻣﻴﺘﻮاﻧﺪ ﺩﺭﺩﺳﺮﺳﺎﺯ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻳﺎ ﻳﻚ اﻗﺪاﻡ ﺧﻮﺩﺳﺮاﻧﻪ ﻣﻴﺘﻭاﻧﺪ ﺧﺴﺎﺭﺕ ﺑﺎﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺎﻳﺪ ﻣﻬﺎﺭ اﻗﺪاﻡ ﻭﮔﻔﺘﺎﺭﻫﺎﻱ ﺧﺎﺭﺝ اﺯ ﭼﺎﺭﭼﻮﺏ ﻛﺸﻴﺪﻩ ﺷﻮﺩ و هرگونه موضع گیری و اقدام باید ﺩﺭﭼاﺭﭼﻮﺏ ﻭ اﺯ ﻗﺒﻞ اﻧﺪﻳﺸﻴﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ.

آیا جزاین است که ﻫﺰﻳﻨﻪ ﺷﻌﺎﺭﻫﺎی پریشان کننده و ماجراجوییها درسیاست خارجی را در دولت های مهرورز . ملت ایران پرداخته و ادامه رفتارهای مشابه میتواند هزینه پردازیها را تکرار کند? ﺁﻳﺎ در شرایط کنونی اساسا ﺩﻳﮕﺮ ﺗﻮاﻥ ﻭ ﺭﻣﻖ ﭘﺮﺩاﺧﺖ ﻫﺰﻳﻨﻪ های جدید ﻭﺟﻮﺩ ﺩاﺭﺩ؟

آیا در حالیکه بازیگران جهانی با همکاری کشورهای وابسته پرونده های متعددی برای ایران آماده کرده اند و بنا دارند سالها کشورمان را سرگرم کنند نباید از تکرار اشتباهات گذشته درس عبرت گرفت وبا عدم تکرار آنها درپی جبران مافات واستفاده بهینه ازرجعت فرصت های از دست رفته بود؟

گفته میشود بعد از پرونده هسته ای پرونده های جدیدی برعلیه ایران گشوده خواهد شد . در مورد برنامه فضایی ایران پرونده ای قطور از اطلاعات و مصاحبه های همه مقامات سیاسی و نظامی ایران بعد از پرتاب موشکهای حامل ماهواره تهیه شده و با همین پرونده درصدد اثبات آن برخواهند آمد که برنامه فضایی ایران برنامه ای نظامی است نه صلح آمیز و واکنش دربرابر آزمایش موشکهایی از نوع عماد شاید سر آغاز جدیدی دراین راستا باشد.

در این شرایط امضای کنوانسیون ثبت و کنوانسیون مسئولیت در حوزه فضا و اجرای آن یعنی ثبت ماهوار ها و پرتابهای فضایی از سوی ایران می‌تواند موجب تلطیف اوضاع و کاهش فشار ها برایران گردد. این در حالیست که علیرغم عدم ثبت پرتابه های فضایی از سوی ایران رییس جمهور ومقامات نظامی از موفقیت های این برنامه های فضایی سخن می گویند و پیامهای تبریک صادر میکنند و همه این موارد مستند شده و بعدها میتواند بعنوان ادله برعلیه ایران به کار گرفته شود.

اخیرا رئیس جمهور در سخنان خود اظهار داشت که «باید از مدل برجام در داخل هم استفاده کنیم.» واقعیت این است که هنوز در داخل کشور مجموعه نظام به گونه ای شایسته با خود به اجماع نرسیده است. برجام و توفیق آن، حاصل درک دو طرف از منافع مشترک و امتیازهای قابل تبادل بود. دو طرف در گام اول تلاش کردند ابتدا موضع طرف مقابل را از منظر او بنگرند (اصل اول در مدیریت بحران) و سپس بر پایه این درک، وارد گفتگو شده و به دنبال خطوط مشترک باشند.

از سوی دیگر، اجماع نسبی ملی (حداقل در میان عقلا) و انرژی مثبتی که خواست و حمایت مردم به روند مذاکرات می افزود، یک پیشران مهم در توفیق این کار دشوار بود. تصور می شود تا آنجا که به مردم مربوط می شود، همگی با هر گرایشی دل در گرو سربلندی ایران دارند.اکنون نوبت نخبگان سیاسی داخلی است که فراتر از منافع جناحی و با درک و الگو برداری از آنچه برجام را به فرجام رساند، این فرصت بزرگ را به بهانه ای برای « صلح میان خودمان » بر پایه اصول و منافع مشترک که همانا منافع ملی است تبدیل کنند.

از سوی دیگر باید توجه داشت که فقط تحریم موشکی نیست که میتواند حداقل موجب تکرار بخشی از زیانهای گذشته باشد بلکه امریکا گزینه های دیگری هم دارد که از جمله آنها تحریک بیشتر بازیگرانی مانند ترکیه و سعودی است تا هرینه های تحمیلی بر ایران را مضاعف نماید، نگران کننده تر اینکه دو کشور مذکور نیز بسیار علاقه مندند از سوی امریکا به عتوان مهارکننده ایران شناسایی شوند که امیداست با دیپلماسی هوشمندانه ایران امکان تحقق پیدا نکند.باید تلاش کرد تا داعش و سعودیها به عنوان تهدید معرفی شوند نه ایران. هرچند که امریکا با ایندو کشور مشکلات حادی دارد اما اگر آمریکا آزاری شود ،مجبور میشود در منطق اولویت بندی خود دفع افسد به فاسد کند.

آنچه آزار دهنده تر است ﮔﺮﻩ زدن اﻗﺘﻀائاﺕ ﻭ ﻣﺼﻠﺤﺘﻬﺎﻱ ﺟﻨﺎﺣﻲ داخلی ﺑﺎﺳﻴﺎﺳﺖ ﺧﺎﺭﺟﻲ ﻭاﻣﻨﻴﺖ ﻣﻠﻲ ﻛﺸﻮﺭ و ذبح کردن منافع ملی در مسلخ منافع شخصی وباندی وگروهیست که میتواند به ﺑﻼﻱ ﺧﺎﻧﻤﺎﻥ ﺳﻮﺯﻱ تبدیل شود وبرﺟﺎﻥ ملت ﻛﺸﻮﺭ اﻓﺘد ﻭبا ﻇﺮﻓﻴﺖ ﺳﻮﺯﻱ ها و فرصت سوزیها کشوررا به مسیری قهقرایی سوق دهد.

نتیجه خانمانسوز صحبت کردن ﺑﺎﺯﺑﺎﻥ ﺗﻬﺪﻳﺪ و بلوفهای ناشیانه و غیرواقع بینانه در مسیر فعالیتهای هسته ای و واکنشها و اقدامات بین المللی را ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﻭ دیدیم عقل و منطق و منافع ملی حکم میکند که دیگر از راه اصلی وامن ونه راه پرپیچ وخم و خطرناک باید به حرکت ادامه داد.

البته این بدان معنی نیست که ﺫﺭﻩ اﻱ اﺯ ﺗﻮاﻥ ﺩﻓﺎﻋﻲ ایران ﻣﺨﺪﻭﺵ ﺑﺸﻮﺩ ﻭ قطعا ﻧﺒﺎﻳﺪ ﻫﻢ مخدوش شود. جدا کردن موضوعات روشی و ماهیتی یک ضرورت است، بدیهی است توجه این قلم به روشهای معطوف به تامین اهداف دفاعی کشوراست و موضوع ماهیت برنامه های دفاعی در قالب دکترین دفاعی کشور باید توسط نهادهای ذیربط نظام تدارک دیده شود. تجربه متفاوت بدست آمده از ﻣﻮﺿﻮﻉ تصرف سفارت آمریکا در تهران، ﺟﻨﮓ ﺗﺤﻤﻴﻠﻲ هشت ساله و برجام ﻫﺴﺘﻪ اﻱ نشان می‌دهد که هر وقت ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﻗﻠﺪﺭﻱ و بدون پشتوانه و بدون توجه به مولفه های قدرت و ماهیت و ساختار نظام بین المللی ظاهر میشویم،  طرف های مقابل ﺑﺎ ﻗﺪﺭﺕ ﻏﻴﺮ ﻣﻬﺎﺭ ﺷﺪﻧﻲ ﺧﻮﺩ کشور شما ﺭاﻓﻠﺞ می کنند اﻣﺎ ﻫﻤﻴﻦ بازیگران مهارنشدنی ﺭا ﻣیتوان ﺑﺎ ﺩﺭاﻳﺖ ﻭﺗﺪﺑﻴﺮ مهار کرد و ﺑﺮﺟﺎﻡ هسته ای نمونه بارز این رهیافت است. پس در رابطه با ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻣﻮﺷﻜﻲ نیز با اجتناب از روشهای هزینه بردار و پرهیز از ﺑﻲ ﻫﻮا رانی و ﺗﻨﺪرانی باید از عواقب مشابه برنامه هسته ای جلوگیری شود.

در همین رابطه ذکر این نکته ضروریست که درآمریکا پس از یک دوران جنگ در زمان جمهوری خواهان که موجب اعتراضات داخلی شد و امریکا را در صحنه بین المللی با مشکلات جدی مواجه ساخت و افکار عمومی جهان بر علیه این کشور برانگیخته شد، در انتخابات ریاست جمهوری سناریوئی طراحی شد که نتیجه ای جز پیروزی دمکرات ها و آن هم اوباما متصور نبود. و این طرح با موفقیت پیاده شد.

اکنون رویکرد آمریکا بجای برخوردهای سخت افزارانه و جنگ مستقیم به یک رویکرد نرم افزارانه و غیر مستقیم تبدیل و بسیار پیچیده شده است از این رو کشورمان برای حفظ منافع ملی به مغزهای بسیار هوشمند و پیچیده نیازمنداست و به سرعت باید از سطحی نگری و واکنش های بدون تفکر و تعمق فاصله گرفت. در این حرکت شطرنجی که آمریکا بسیار متبحر است باید بسیار با احتیاط و با تعمق و تفکر برخورد کردو برخی از راههای آن حفظ وحدت و انسجام داخلی ، هدر ندادن انرژی ها علیه یکدیگر و استفاده از نخبگان و تقویت بنیه علمی وافتصادی از منظرداخلی است و هماهنگی با نظام بین الملل و برخورداری از نگاه واقع بینانه دراین عرصه خارجی از منظر برونداد کشور است.

نمایش تحقیر كردن و به زانو در آوردن ملوانان امریكایی که اخیرا صورت گرفت واحتمالا در مصوبه تحریم اخیر در واکنش به برنامه موشکی ایران نقش داشت هنری محسوب نمیشود، در شرایطی که کشور تاوان زیادی بواسطه اشغال سفارت آمریکا در تهران داده است نیازی باینگونه اقدامات کور که هیچ ارتباطی با راههای تامین منافع و امنیت ملی ندارد وجود ندارد، امریكایی ها مردمان حساس و وطن پرستی هستند و تحقیر شهروندانشان را براحتی نمی پذیرند.

باید به این مهم توجه شود که دنیا پس از جنگ جهانی دوم رویکرد امنیتی پیدا کرده است .اگر به سخنرانیها و نظرات سیاستمداران قبل از جنگهای جهانی اول و دوم نگاهی بیافکنیم شاهد رگه های اخلاقی و حقوقی زیادی در محتوای آنها خواهیم بود. به گونه ای که اکثر آنها ایده آل هایی در ذهن خود داشتند و بر سعادت و توسعه ملتها و کشورها تاکید میکردند.

بویژه پس از آنکه جامعه ملل تشکیل یافته پس از جنگ جهانی اول موفق به جلوگیری از وقوع جنگ جهانی دوم نشد، سازمان ملل متحد با هدف اصلی و اساسی حفظ صلح و امنیت جهانی و جلوگیری از رخداد سومین جنگ جهانی پابه عرصه وجود گذاشت لذا اگر به منشور ملل متحد توجه کنیم، بوضوح شاهد خواهیم بود که همه فصلهای منشور تحت سایه موضوع صلح و امنیت در جهان است.

به جرات می گفت یگانه موضوعی که در حقوق بین الملل مکانیسم اجرایی محکمی دارد همانا بحث صلح و امنیت است. حتی موادی در منشور ملل متحد که می توانست خللی در این موضوع وارد کند و بهانه گریز از آن را بدهد به مرور از سوی اعضای سازمان ملل و شورای امنیت به عنوان یکی از ارکان اصلی این سازمان اصلاح شده است.

هرگونه رفتاری که خطر آفرینی را در این مقوله وارد کند با جدیت با آن برخورد می شود. به عنوان مثال اگر کشوری برای کسب انرژی خورشیدی، برنامه ای تدارک ببیند نه تنها با مشکلی مواجه نمی‌شود حتی شاید بتواند مشارکت و سرمایه هم جلب کنداما فعالیت در زمینه انرژی هسته ای به دلیل احتمال تهدید صلح و امنیت جهانی با شک وتردید مواجه می شودو با موانع زیادی مواجه میشود.

فعالیتها در زمینه هوا -فضا و تلاشهای موشکی نیزاز همین سنخ محسوب میشود لذا در مقوله هایی که با امنیت بین المللی مرتبط است لاجرم باید با دقت و حساسیت بیشتری برخورد کرد. تجربه کره شمالی نشان میدهدکه تقابل با مقوله امنیت جهانی یعنی تقابل با کل سیستم بین المللی که بعد از جنگ دوم قوام یافته است. همه قدرتهای جهانی هم بر سر این مسائل اجماع دارند و به همین دلیل بود که قطعنامه های شورا ی امنیت سازمان ملل علیه ایران با رای پنج عضو دائم تصویب می شد و واکنشهای سخت غریزی در ایران که پس از احساس خطر صورت می گرفت کارساز نبود در حالی که واکنش دیپلماتیک نباید غریزی باشد و باید توام با تعقل و شناخت و فهم متقابل باشد. به هرتقدیر ایجاد حساسیت در زمینه امنیت بین المللی اصلا به صلاح مملکت نیست.

با نظر داشتن آنچه ذکر شد، میتوان گفت که ﺭاﻩ ﺣﻞ ﻋﺒﻮﺭاﺯ ﮔﺮﺩﻧﻪ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺧﻂﺮﻧﺎﻙ ﺗﻨﺶ ﺯاﻳﻲ ﻓﻌﻠﻲ ﺑﻪ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺗﻨﺶ ﺯﺩاﻳﻲ ارائه ﻓﺮﻣﻮﻝ ﺑﺮﺟﺎﻡ ﺩﻭ در راستای ﺗﻨﺶ ﺯﺩاﻳﻲ ﻭﻛﻤﻚ ﻣﻮﺛﺮ ﺑﻪ ﺭﻭﻧﺪﺛﺒﺎﺕ ﺳﺎﺯﻱ ﻣﻧﻂﻘﻪ است و ﻫﻤﻪ ﺷﺮاﻳﻄ، ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻭ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻭ ﺭﻭاﻧﻲ این موضوع ﻣﻮﺟﻮﺩ است. ﻓﻘﻄ اﻳﺮاﻥ ﺑﺎﻳﺪ اﻳﻦ اﺑﺘﻜﺎﺭ ﻋﻤﻞ ﺭا ﺑﺎ+1 5 ﻃﺮاﺣﻲ ﻭ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻣﻴﺰ ﻣﺬاﻛﺮﻩ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﻮﺩ. ﻫﻴﭻ ﺭاﻩ ﺣﻞ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﻣﺘﺼﻮﺭ ﻧﻴﺴﺖ ﻭاﮔﺮ ﺩﻳﺮ اﻗﺪاﻡ شود ﺑﺎﻳﺪ درانتظار ﺧﺴﺎﺭﺗﻬﺎﻱ، ﺳﻨﮕﻴﻦ ﺩﻳﮕﺮو دادن اﻣﺘﻴﺎﺯاﺕ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺩﺭﺩﻧﺎﻛﻲ باشیم.

و کلام آخر اینکه هنوز هم نظریه اجماع و سازگاری کاربرد دارد که تبلور ادغام دو سطح تحلیل خرد و کلان برای تدوین و اجرای استراتژی سیاست خارجی است. سطح خرد حکایت از مولفه های داخلی کشور و سطح کلان نشانگر مولفه های خارجی است. هرگونه هدف گذاری درسیاست خارجی برپایه اجماع در داخل و سازگاری با نظام بین الملل با افزایش احتمال تحقق مواجه میشود. که بی شک می‌توان تامین کننده منافع ملی کشور باشد موضوعی که صرفا در دوره دولت اصلاحات ودولت کنونی تا حدودی مورد توجه واقع شده است، این در حالیست که بیشتر شاهد فدا شدن منافع ملی به بهای منافع باندی درکشور بوده ایم و هستیم.

کشوری که در داخل در زمینه اداره کشور و سیاست خارجی باجماع نرسد و اکثریت ملتش از حکومتش راضی نباشند و به دلیل ترس از سخت افزارهای حکومتی سکوت کنند و تصمیمات مملکتی هم با نظام بین الملل در تنش باشد، نمی تواند آرامش و توسعه همه جانبه را در کشور فراهم کند.


ویدیو مرتبط :
فرجام تحریم ها در برجام (2)