مذهبی


2 دقیقه پیش

پیشگویی امام صادق (ع) از فتنه های آخرالزمان و راه های مقابله باآن!

به گزارش «شیعه نیوز»، باور و پذیرش این واقعیت ها برای سخت است که قبول کنیم امروز ما در دنیایی زندگی می کنیم که آلودگی های روحی، دامان همه بشریت را فرا گرفته است، حفظ ایمان ...
2 دقیقه پیش

تصویر کعبه در 140 سال پیش

چقدر زیبا ، ساده و بی آلایش با این تصویر چقدر آدمی احساس آرامش میکنه چه برسه به اینکه اونجا حضور داشتی ، ولی امروزه روز . . . . . لعنت خدا بر آل سعود



امام على عليه السلام و بيت‏ المال


يكم. سياست تقسيم مساوى بيت المال و در نظر نگرفتن امتيازات شخصى و شرافت هاى قبيله اى، سياستى كاملًا اسلامى و مطابق با كتاب و سنت نبوى بود.

دوم. اصولًا حضرت على عليه السلام در حكومت خود، به خواص خوش بين نبود و مى فرمود: «خواص و اشراف، همواره بار سنگينى بر حكومت تحميل مى كنند. در روزگار سختى، كمتر به يارى حكومت مى آيند و در اجراى عدالت از همه ناراضى ترند. در خواسته هايشان از ديگران، پاى فشارتر و در عطا و بخشش ها كم سپاس ترند. به هنگام ندادن خواسته هايشان، عذرناپذيرتر و در برابر مشكلات كم استوارترند». در نظر آن بزرگوار، عامه مردم ستون هاى استوار دين، بر پاى دارنده اجتماعات پرشور مسلمانان و نيروهاى ذخيره دفاعى به شمار مى آمدند. بى ترديد، با اين ديدگاه، امكان ترجيح خواص وجود نداشت.

سوم. اگر حضرت على عليه السلام خواص را بر عوام ترجيح مى داد- ضمن عقب نشينى از ارزش ها و اصول اسلامى خود- به همگان اعلام مى كرد: پيرو سياست تبعيض آميز حاكمان گذشته است! اين چيزى بود كه نه حضرت مى پسنديد و نه مردمان انقلابى آن زمان مى پذيرفتند.

چهارم. ترجيح خواص بر عوام، انبوه مردمى را كه بارقه اميد در دلشان درخشيده بود، از حضرت و حتى اسلام و پيامبر صلى الله عليه و آله نااميد مى كرد.

پنجم. ترجيح خواص بر عوام، آنان را قدرتمند مى كرد و امكان مشاركتشان در توطئه هاى براندازى را فزونى مى بخشيد. اين پديده، در كنار از دست دادن حمايت

پا برهنگان- كه رهاورد قطعى سياست عدم مساوات بود- نوعى خودكشى سياسى به شمار مى آمد.

ششم. طلحه و زبير اگر چه در راه برپايى اسلام بسيار كوشيده بودند؛ اما پس از رحلت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله- به ويژه در اواخر دوره عثمان- به دنيا روى آورده و زندگى اشرافى و جاه طلبانه برگزيده بودند. بنابراين، نحوه زندگى و مشى آنها در دوره پيشين، به همگان نشان مى داد نيروهاى ارزشى نيستند و براى احراز پُست در حكومت علوى، شايستگى ندارند. آنان در صورت رسيدن به پُست هاى اجتماعى و سياسى، سياست هاى خود را اجرا مى كردند و مردم را به حضرت على عليه السلام و حكومتش بدبين مى ساختند- و چنان كه آن حضرت عليه السلام اشاره مى كند- هواى پادشاهى بر امت اسلامى را در سر مى پروراندند.[1]

هفتم. كوفه و بصره- كه طلحه و زبير خواستار فرمانروايى بر آن بودند- تنها دو شهر معمولى شمرده نمى شدند. از نظر ادارى و سياسى، تمام ايران آن زمان، تحت نظر اين دو شهر و حاكمان آنها اداره مى شد. در آن عصر، شهر مدينه (مركز خلافت)، امكانات نظامى و اقتصادى نداشت؛ ولى كوفه و بصره و توابع آنها، از بيشترين امكانات مملكت اسلامى بهره مى بردند. بنابراين حاكمان اين دو شهر، به ويژه با توجه به همبستگى آنها و به تعارض كشيده شدن سياست هايشان با سياست مركز خلافت، به راحتى مى توانستند به مدينه حمله كرده، خليفه را سرنگون سازند و خود به حكومت دست يابند. اين نكته به هيچ وجه نمى توانست از چشم تيزبين خليفه اى چون حضرت على عليه السلام دور بماند.

هشتم. به راستى اگر حضرت على عليه السلام حكومت اين دو شهر را به آن دو واگذار مى كرد، چگونه مى توانست ادعاى اصلاح طلبى كند؟ حوادث بعدى نيز نشان داد، اين دو به هيچ وجه دغدغه اسلام و كتاب و سنت نبوى نداشتند؛ زيرا براى سيراب كردن حسّ جاه طلبى و قدرت خواهى خود، حاضر شدند به باند اموى

- كه بيشترين بهره ها را از حكومت عثمانى برده بود- دست دوستى و اتحاد دهند و با استفاده ابزارى از همسر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله، بصريان را به سوى خود جلب كرده، سبب ريختن خون صدها مسلمان شوند!![2]

نهم. سخنان حضرت على عليه السلام نشان مى دهد: آنان افزون بر حكومت كوفه و بصره، دو خواست ديگر نيز داشتند: نخست آنكه امام عليه السلام در امور حكومتى با آنها مشورت كند و دوم آنكه سياست تقسيم مساوى بيت المال را كنار نهد.

حضرت على عليه السلام در جواب خواست اول فرمود: «من طبق كتاب و سنت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله عمل مى كنم و تاكنون حكم مجهولى نديده ام كه به مشورت شما و ديگر مسلمانان نيازمند باشم. اگر چنين مشكلى پيش آيد، از مشورت با شما و ديگران چشم پوشى نخواهم كرد». آن بزرگوار درخواست دوم آنان را چنين پاسخ گفت: «تقسيم مساوى بيت المال ساخته من نيست. اين سنت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بود. من از آن پيروى مى كنم و در اين باره، هيچ كس حق ندارد مرا سرزنش كند».[3] بديهى است، اين خواست ها، به معناى مشاركت در حكومت و چشم پوشى حضرت عليه السلام از اصول و ارزش ها است و امام عليه السلام نمى توانست با پذيرش آنها، اين را تحمل كند.

................................... 

[1] . انساب الاشراف، ج 5، ص 106.

[2] . مروج الذهب، ج 2. ص 366.

[3] . همان، ج 2. ص 366.

پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، دفتر نهم(پرسش ها و پاسخ هاى برگزيده ويژه ماه مبارك رمضان) دفتر نشر معارف - قم، چاپ: يازدهم، 1389.پرسش 37


ویدیو مرتبط :
ما در مقابل تهدید ، تهدید میکنیم.(بیانات مقام معظم رهبری در دانشگاه افسرى امام على (علیه السلام)