سایر


2 دقیقه پیش

جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کند

ایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ...
2 دقیقه پیش

ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کرد

العالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ...



زندگی نامه سیمین دانشور به بهانه سالگرد تولدش+نامه هایش به جلال


زندگی نامه سیمین دانشور به بهانه سالگرد تولدش+نامه هایش به جلالآخرین خبر/ سیمین دانشور (زاده ۸ اردیبهشت ۱۳۰۰ در شیراز ) نویسنده و مترجم ایرانی و همسر جلال آل‌احمد بود و در اکثر فعالیت های فرهنگی و اجتماعی همسرش حضور و همکاری داشت. وی نخستین زن ایرانی بود که به صورتی حرفه‌ای در زبان فارسی داستان نوشت. مهم‌ترین اثر او رمان سووشون است که نثری ساده دارد و به ۱۷ زبان ترجمه شده است.


گاه‌شمار زندگی این چهره برجسته ادبیات فارسی بدین شرح است:

1300- تولد، شیراز. پدرش دکتر محمدعلی دانشور، پزشک بود و مادرش قمرالسلطنه حکمت که مدتی مدیر هنرستان دخترانه هنرهای زیبای شیراز و نقاش نیز بود. سیمین سه برادر و دو خواهر داشته. دوران ابتدایی و متوسطه را در مدرسه انگلیسی مهرآیین به تحصیل پرداخت و در امتحانات نهایی شاگرد اول سراسر کشور شد. در تهران در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و در شبانه روزی امریکایی اقامت گزید.

1320- فوت پدر. با مرگ پدر، سیمین که در زبان و ادبیات لیسانس گرفته بود با وجود درآمد مکفی پدر و ثروت مادر ناچار می‌شود مدتی کار کند، از جمله معاون اداره تبلیغات خارجی شده و بعد برای رادیو تهران و روزنامه ایران با نام مستعار «شیرازی بی‌نام» مقاله می‌نویسد.

1327- انتشار «آتش خاموش»، شامل 16 داستان کوتاه. بعض از این داستان‌ها قبلا در روزنامه کیان، مجله بانو، امید چاپ شده بود. «آتش خاموش» اولین مجموعه داستانی است که زنی ایرانی به چاپ می‌رساند.

1327- آشنایی با آل احمد در بهار این سال و به هنگام بازگشت از اصفهان به تهران در اتوبوس، پس از انتشار «آتش خاموش».

1328- درجه دکتری ادبیات فارسی از دانشگاه تهران با رساله «علم‌الجمال و جمال در ادبیات فارسی تا قرن هفتم» زیر نظر فاطمه سیاح و پس از مرگ او زیر نظر فروزانفر. به قول خود دانشور پنج سال زیر دست سیاح کار کرده و اولین داستان ‌هایش را برای او خوانده و در همین زمان به تشویق او داستان‌هایش را به مدت یک سال برای کسی می‌خوانده که بعدها می‌فهمد هدایت است.(به نقل شفاهی از دانشور)

1328- ترجمه سرباز شکلاتی، برنارد شاو.

-1328 ترجمه «دشمنان» چخوف. مجموعه داستان‌های کوتاه.

1329- ازدواج با آل احمد. پدر آل احمد با این ازدواج، ازدواج با زن مکشوفه، مخالف بوده. روز عقدکنان از تهران به قم می‌رود و ده سال به خانه پسر پا نمی‌گذارد.

1331- با استفاده از بورس تحصیلی فولبرایت به ایالات متحد امریکا می‌رود و به مدت دو سال در رشته زیبایی‌شناسی در دانشگاه استنفورد به تحصیل می‌پردازد. در این مدت دو داستان کوتاه از او به انگلیسی در مجله ادبی «پاسیفیک اسپکتاتور» و کتاب داستان‌های استنفورد به چاپ می‌رسد. در کلاس‌های نویسندگی خلاقه استاد او والاس استگنر است. در بازگشت به ایران در هنرستان هنرهای زیبای پسران و دختران به تدریس می‌پردازد.

1322- ترجمه «بئاتریس» اثر آرتور شنیتسلر.

1333- ترجمه «کمدی انسانی»، ویلیام سارویان، و «داغ ننگ»، ناتانائل هاثورن.

1337- ترجمه «همراه آفتاب»، هارول کورلندر، مجموعه داستان‌های ملل مختلف برای کودکان.
1338 با سمت دانشیاری کلنل علینقی وزیری در رشته باستانشانسی و تاریخ هنر به استخدام دانشگاه تهران در می‌آید.

1340- «شهری چون بهشت».

1347 - ترجمه «باغ آلبالو» اثر آنتوان چخوف.

1348- «سووشون»، انتشارات خوارزمی. دو ماه قبل از مرگ آل احمد منتشر شد.

1351- ترجمه «بنال وطن»اثر آلن پیتون.

1356 - «مسائل هنر معاصر»، ده شب، شب‌های شاعران و نویسندگان ایران، امیرکبیر.

1358 - تقاضای بازنشستگی از دانشگاه تهران، مجموعه ده داستان کوتاه.

1359 - «به کی سلام کنم؟» خردادماه، خوارزمی

1360 - غروب جلال، تهران، انتشارات رواق.

1362 - ترجمه «ماه عسل آفتابی»، از نویسندگان مختلف.

1372 - «جزیره سرگردانی»، رمان، جلد اول، خوارزمی.

1380- ساربانْ سرگردان، رمان، انتشارات خوارزمی.

دیگر آثار: شاهکارهای فرش ایران (دو جلد به فارسی و انگلیسی) با همکاری خانم دکتر نای، راهنمای صنایع ایران، ذن و بودیسم نوشته سوزوکی که دو فصل آن به چاپ رسیده است. و مقالات «مبانی استتیک»، سلسله مقالاتی در روزنامه مهرگان، مقالاتی پراکنده در روزنامه‌های کیهان و آیندگان قبل از 1357.



خلاصه نامه های سیمین دانشور به جلال آل احمد

سه شنبه 2 سپتامبر 1952 / 11 شهریور 1331 ایتالیا


جلال عزیزم، قربانت گردم. رفتم و از سخت جانی های خود سخت شرمنده ام. بی تو یک دم زیستن شرط وفاداری نبود. وقتی از تو جدا شدم همانطور که پیش بینی می کردم، مثل جفت مرغان مهاجر چندان اندوهی فرا گرفتم که از گریه نتوانستم خودداری کنم. در طیّـاره با وجود متلک های این و آن که آمریکا رفتن گریه ندارد و غیره، باز تا مدتی، یعنی تا وقتی از مرز ایران دور شدیم، گریه می کردم و هرچه می کوشیدم خود را آرام بکنم نمی توانستم. اکنون که این کاغذ را می نویسم کمی آرام شده ام و رضا به داده داده ام. باری، خود کرده را تدبیر نیست.
فقط جلال عزیز، اگر تو بودی، دیگر هیچ غصه ای نداشتم و باور کن که با وجود تمام این تشریفات انگار یک خاری در گلویم نشسته است. زن مهماندار که اشک های مرا دید پرسید از معشوقت جدا شده ای؟ بقیه را از رم برایت خواهم نوشت و اگر زنده ماندیم و به لندن رسیدیم کاغذ را از لندن برایت پست خواهم کرد. اکنون الوداع.

چهارشنبه 3 سپتامبر 1952 / 12 شهریور 1331 لندن


جلال عزیزم، این کارت را از لندن از پارک هتل برایت می نویسم. رم که رسیدیم چنان که در نامه ام نوشته ام، یکی دو ساعت ماندیم. رم از طیّـاره به حدّی زیبا بود که به آن همه زیبایی و صفا حسد بردم. آنقدر سبز، آنقدر خرم که نمی توان وصف کرد. آنجا مستر اتلی و خانمش هم سوار شدند و تمام راه با ما بودند. در فرودگاه لندن که از شهر دور است و با اتوبوس یک ساعت تمام طول کشید که به شهر رسیدیم، از او استقبال کردند و عکس گرفتند. امروز لندن هستیم و عصر امشب یعنی ساعت هشت حرکت می کنیم. منتظر کاغذم باش که از نیویورک خواهم نوشت. قربانت می روم و همه اش حسرت می خورم کاش با هم بودیم – سیمین ِ تو 


 
2 اکتبر 1952 / 10 مهر 1331 پالوآلتو
جلال عزیز، کاغذ اخیرت پدرم را درآورد. عزیزم، چرا اینقدر بی تابی می کنی؟ مگر من به قول شیرازیها گل هُـم هُـم هستم که از دوری ام اینطور عمر عزیز و جوانی خودت را تباه می کنی؟ صبر داشته باش.

یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور
این دل افسرده حالش به شود دل بد مکن
این سر شوریده بازآید به سامان غم مخور.

و تو یوسف منی، نه من سیاه سوخته ی بدبخت. مگر من چه تحفه ی نطنزی هستم و بودم که تو چنین از رفتن من نگران شده ای و بی خود خیالت را ناراحت می کنی. می دانی از وقتی که کاغذ سوم تو رسیده است، کاغذ 25 سپتامبر تو، آرام و قرار ندارم، مثل مرغ سرکنده شده ام. عزیز دل من، مگر من بچه ی دو ساله ام که در آمریکا گم بشوم و یا ندانم کاری بکنم. من نمی فهمم دو روز دیر و زود شدن کاغذ چرا بایو تو را به این حد آشفته بکند؟ کاغذ دوم تو همان کاغذ هشت صفحه ای مفصّـل و دقیق تو که در جوف آن، برادرت کاغذی توشته بود، دیروز رسید و کاغذ سومت امرزو. دومی را 23 سپتامبر فرستاده بودی و سومی را 25 سپتامبر. در دومی کاملا ً آرام و آسوده بودی و بعد از دو روز این همه بی طاقتی و بی صبری. تو را به خدا، مرگ من، بالاغیرتاً بی تابی نکن و اینطور مرا در دیار غربت نترسان. کاغذت را ده بار خوانده ام. آنقدر آَشفته، آنقدر جمله ها درهم، ناتمام و افتاده؛ فکر نمی کنی که من خر وامانده منتظر چـُش هستم و این چُـش ها مرا بکلی از پا در می آورد؟ مگر خودت به آمدن من رضایت ندادی؟ مگر نمی گفتی که من هیچ علاقه ای به آمریکا ندارم، مگر نه بنا شد من بروم و بعد سعی کنیم راهی پیدا شود تو بیایی؟ عزیزم، پس شجاعت تو، مردانگی تو، همت تو، عزم و اراده ی قوی تو کجا رفته است؟ مگر من مرده ام؟ مگر تو را دیگر دوست ندارم؟ مگر من خیال ندارم برگردم؟ عزیزم، قربان شکل ماهت بروم، محبوب زیبا و بی همتای من، چرا آنقدر بی طاقت و بی صبر هستی؟ تو به من قول داده بودی عصبانیت خود را علاج کنی. تو قول داده بودی سلامتی خود را حفظ کنی. این است نتیجه ی قول و قرار و وعده و وعیدهای تو؟ مدت این سفر نُـه ماه بود که یک ماه و دو روزش گذشته است.
می مانده هشت ماه دیگر. منئ قول می دهم سر هشت ماه برگردم، ولی آیا تو میخ واهی وقتی برگردم چگونه از من پذیرایی کنی؟ می خواهی دیگر حتی نا هم ندشئته باشی.
و جلال عزیز، از کاغذت پیداست که آبرویم را پیش همه برده ای و به کس و ناکس داستان ندانم کاری های مرا گفته ای. اتفاقا ً من از غالب شاگردهای خارجی، زودتر در آمریکا دوست پیدا کردم و زودتر از همه به اوضاع آشنا شدم.
جلال عزیز، برای چه چیز من دلت تنگ شده؟ برای شلختگی ام؟ برای کدبانوگری هایم! بی خود زندگی را به خودت حرام نکن. چشم به هم بزنی یک سال سر آمده است. یادت باشد که من می خواهم وقتی آمدم تو را سالم و چاق و چلّه ببینم ـ سیمین تو.



وصیت نامه وی را در گالری تصاویر فوق ببنید


ویدیو مرتبط :
سیمین بهبهانی ، زندگی نامه