فرهنگی


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

استاندار حلبچه عراق وارد ایلام شد

به گزارش ایرنا، عبدالله محمد به همراه ارکان حسن مشاور وی عصر امروز یکشنبه 26 اردیبهشت وارد استان شده و با مقامات استانداری ایلام دیدار کرد.قرار است استاندار میسان، واسط، ...



اخلاص شهید ابراهیم هادی در دوران دبستان


به گزارش خبرگزاری تسنیم،  درخانه‌ای کوچک و مستاجری درحوالی میدان خراسان تهران زندگی می‌کردیم. اولین روزهای اردیبهشت سال36 بود. پدرمان چند روز است که خیلی خوشحال به نظر می‌رسد. او دائماً به شکرانه پسری که خدا در اولین روز این ماه به او عطا کرده از خدا تشکر می‌کرد .
  هر چند حالا در خانه سه پسر ویک دختر هستیم ولی پدر، برای این پسر تازه متولد شده خیلی ذوق می‌کند. البته حق دارد، پسر خیلی با نمکی است.  اسم بچه را هم انتخاب کرد" ابراهیم " پدرمان نام پیامبری را بر او نهاد که مظهر صبر و قهرمان توکل و توحید بود. و این اسم واقعاً برازنده او بود. 
هر وقت فامیل‌ها می‌آمدند و می‌گفتند:" آخه حسین آقا، تو سه تا فرزند دیگه هم داری، چرا برا  این پسرت، اینقدر خوشحالی می‌کنی؟"  با آرامش خاصی جواب می‌داد: "این پسر حالت عجیبی داره! من مطمئن هستم که این پسر من بنده خوب خدا میشه، من یقین دارم که ابراهیم، اسم من رو زنده می‌کنه". 
راست می‌گفت. محبت پدرمان به ابراهیم، محبت عجیبی بود، هر چند بعد از او خدا یک پسر و یک دختر دیگر به خانواده ما عطا کرد اما از محبت پدرم به ابراهیم چیزی کم نشد.
ابراهیم دوران دبستان را به مدرسه طالقانی در خیابان زیبا می‌رفت. اخلاق خاصی داشت. توی همان دوران دبستان نمازش ترک نمی شد، یکبار هم در همان سال‌های دبستان به دوستش گفته بود:
"بابای من آدم عجیبیه تا حالا چند بار خواب امام زمان (عج) رو دیده. یکبار هم که خیلی دوست داشته به کربلا بره توی خواب حضرت عباس (ع) رو دیده که به دیدنش اومده و باهاش حرف زده".
زمانی هم که سال آخر دبستان بود به دوستانش گفته بود:
"پدرم میگه، آقای خمینی که شاه چند ساله تبعیدش کرده، آدم خیلی خوبیه حتی بابام میگه ایشون حرفاش حرف امام زمانِ (عج)همه هم باید حرفاشو گوش بدن".
دوستانش هم گفته بودند:" ابراهیم دیگه این حرفا رو نزن. آقا ناظم بفهمه اخراجت می‌کنه".
شاید برای دوستان ابراهیم شنیدن این حرفها عجیب بود ولی او به حرفهای پدر خیلی اعتقاد داشت.

کتاب سلام بر ابراهیم – ص 14
زندگی‌نامه و خاطرات پهلوان بی‌مزار شهید ابراهیم هادی

انتهای پیام/


ویدیو مرتبط :
اخلاص- شهید حاج ابراهیم همت