کوروش تهامی: سینما را از تلویزیون بیشتر دوست دارم


کوروش تهامی: سینما را از تلویزیون بیشتر دوست دارم

رسالت/ کوروش تهامی در ۴ اردیبهشت ۱۳۵۰ در تهران به دنیا آمد. او در یک خانواده پنج نفری متولد شده، دو خواهر دارد که یکی از خودش بزرگ تر است و ازدواج کرده و خواهر کوچکترش دانشجوست.
تهامی تا کلاس اول راهنمایی را در محله پامنار تهران بود و پس از آن در محله های سعادت آباد و شهرک غرب. در حال حاضر هم در غرب تهران ساکن است.
همسر سابقش شبنم طلوعی، کارگردان سینما بود. آرزوی کودکی‌اش این بوده که دکتر شود تا بتواند مادربزرگش را که مریض بوده و وابستگی شدیدی به او داشته، خوب کند اما دوران دبیرستان نظرش عوض می شود و به فکر خلبانی و بازیگری می افتد.
دیپلم گرافیک و لیسانس بازیگری تئاتر دارد. تنها مواردی که او را در زندگی رنج می‌دهد، فقر و نداری بعضی از مردم است. از اینکه بعضی‌ها سر جایشان نیستند زجر می‌کشد. تا کنون تئاترهای گوناگونی از او به نمایش در آمده است. نخستین حضور او در سینما در سن 25 سالگی بود که نخستین فیلم سینمایی‌اش با نام "سینما سینماست" به کارگردانی ضیاءالدین دری را بازی کرد.
حاصل گفت‌وگو با این هنرمند توانا را بخوانید
چرا اینقدر کار می‌کنید؟ چه چیزی به شما انگیزه می دهد؟ شهرت، پول یا چیز دیگری؟
درآمد که شوخی است. من اگر دنبال درآمد بیشتر بودم که حال و روزم این نبود. نمی دانم چه باید بگویم که شعاری نشود و گفت‌وگویمان را از زمین بلند نکند. حقیقتاً اصلاً حال روحی خوشی ندارم و فکر کنم به همین دلیل به کار پناه بردم.
با این اوصاف مهم ترین دغدغه این روزهایتان چیست؟
آرامش. به معنی واقعی کلمه در جستجوی آرامش هستم. دلم می خواهد به یک جای دور بروم و تنها باشم. احتیاج به سکوت و سکون دارم. دلم می خواهد به دل طبیعت، به کوه و جنگل و بیابان بروم تا این نشانه های قدرت و عظمت خداوند مرا تحقیر کنند بلکه حالم خوب شود. دوست دارم بروم در سکوت گریه کنم، صدای ضربان قلبم را بشنوم و در آیینه به خودم نگاه کنم. کوروش را فراموش کردم. همه چیز از بدنم رخت بربسته. به هر حال یک روز می‌آید که حال من خوب شود. یک روزی حال همه ما خوب می شود.
این حال بد و این غم از کجا می آید؟
این غم برای این است که به خودم خیلی فشار می آورم. خیلی در فشار هستم. از طرفی خود این کار پناه من شده.
این روزها اوضاع سینما در داخل کشور چندان مناسب نیست. شما در این باره چه نظری دارید؟
یک نکته ای را بی تعارف باید بگویم؛ من سینماگر، فرهنگی و کمی اهل کتاب، روی نقدی اجتماعی و طرح کردن آن بسیار مصر هستم و آن فقر فرهنگی است. صادقانه باید بپذیریم به شدت درگیر آن هستیم. آمار مطالعه و دیگر فعالیت های فرهنگی واقعا امروزه در کشور ما پایین است و ما از این جهت دچار ضعف هستیم.
این یکی از علت های مهم اوضاع بد و نابسامان امروز سینمای ماست. اما علت دیگر به نظر من این لبخند ملیح و عجیب مدیران ماست که اصلا نمی خواهند این ماسک لبخند را از روی صورت هایشان بردارند و بپذیرند که اوضاع خیلی غم انگیز است. ماسک های کهن بازیگران تئاتر به شکلی بود که جلوی چشم ها و دهانشان باز بود اما این ماسکی که دوستان ما زده اند حتی جلوی چشم هایشان را هم پوشانده است و این اوضاع تراژیک سینما و تئاتر و غیره را نمی بینند. اینها نه می بینند و نه می شنوند. من خیلی نمی خواهم به همه شرایط اعتراض کنم و هنوز به فیلمسازهایی مثل شهرام مکری، عبدالرضا کاهانی، ‌حمید نعمت الله و امثال اینها امید دارم.
مطمئن باشید هیچ گونه بحران اجتماعی و فرهنگی نمی‌تواند این بچه‌ها را بحران زده کند. این بچه‌ها از پا نمی‌نشینند. اگر هم ما را هر وقت شایسته بازی در فیلم هایشان بدانند با احترام و عشق برایشان کار می‌کنم. پس هنوز بخش خوبی از سینما زنده است و خون در رگ‌هایش جریان دارد. حالا اینکه مردم به سینما نمی‌روند مربوط به خیلی مسائل دیگر هم می‌شود.
نکته دقیقا همین است که چرا مردمی که ظاهرا اهل تماشای فیلم هستند، با سینمای خودمان قهر کردند؟
به معنای مطلق کلمه تهاجم تصویری و فرهنگی دارد مردم را می بلعد. زمانی بود که خود من واژه «تهاجم فرهنگی» را درک نمی کردم و نمی فهمیدم. حالا شاید به دلیل مبارزه غیر اخلاقی بود که راجع به این قضیه می شد. ولی امروز کاملا می فهمم و لمس می کنم که نسل جوان سرزمین ما را تهاجم فرهنگی دارد غرق می کند. اصلا معلوم نیست اینها به کجا دارند
می روند؟! اگر پولدار هستند که درگیر ماشین های چندصد میلیونی شان هستند و اگر هم که فقیرند اصلا همه چیز را رها کرده اند. اینها در سطح شهر در پارک ها و سر کوچه ها
منتشر شده اند و همواره ناامنی ایجاد می کنند. اینها به همه چیز معترض هستند، بدون اینکه کاری بکنند و بپذیرند از بیرون گود نمی توان کاری کرد. به هر جهت در مقوله هنر در همه شاخه هایش به خصوص در سینما و تلویزیون که ما در آنها مستقیم با مخاطب روبه رو هستیم، همواره رگ کوچکی برای انتقال احساسات، تفکر و اندیشه وجود دارد. ما به همان رگ آویزان هستیم و جلو می رویم و کسی آن را نمی تواند قطع کند. همان طور که تا الآن نتوانسته اند.
شما بارها این فرصت را داشته اید که در قالب نقش اصلی، هم در تلویزیون ظاهر شوید هم در سینما. تفاوت این دو با هم با توجه به اینکه شما در تلویزیون با مخاطب عام روبه رو هستید و در سینما با مخاطب خاص، کجاست؟
از نظر سختی اش که فرق چندانی با هم ندارند، ولی همان طور که گفتید، در تلویزیون با مخاطب عام مواجهیم. من سینما را از تلویزیون بیشتر دوست دارم. الآن هم چند سالی است به صورت حرفه ای در سینما بازی می کنم. من مخاطب خاص را به مخاطب عام ترجیح می دهم.
شما فیلم ها و سریال های زیادی بازی کرده اید مثل "تبریز در مه"، "شوق پرواز" و "قلب یخی". کدام یک از این آثار بیشتر خودتان را جذب کرد؟
هر هنرمندی دوست دارد آثار زیادی از خودش به جا بگذارد. کسی به کم قانع نیست. هر اثری هم برای خودش ارزش واعتبار دارد. کار خوب، زیاد است و برای من هیچ کدام از آثارم فرقی برایم ندارند. همه را به یک اندازه دوست دارم.
"بی خداحافظی» آخرین کار سینمایی شما در سال 1390 بود. چرا دیگر بازی نکردید؟
راستش را بخواهید دیگر کار خوب به من پیشنهاد نشد. اکثر کارها سطحی بود و لازم نمی دیدم در آنها بازی کنم.
پیرو کدام سبک یا مکتب بازیگری در سینما هستید؟
با احترام به سبک ها و تعاریف کلاسیک بازیگری، آنها را روی طاقچه می گذارم. بازیگری چیزی است که باید به ثمر بنشیند. مکاتبی چون "برشت" و "استانیسلاوسکی" یا مکاتب بازیگری در تئاتر را همچون "گرتوفسکی" و "میر هولد" عوام نمی دانند و حتی 99 درصد بازیگران این سرزمین هم حتی از "میر هولد" اسمی نشنیده اند و دلیلی هم نداشته که بشناسند، چون در سینما با رابطه وارد شدند و متاسفانه هر کسی به اسم بازیگر در این عرصه حضور دارد.
تعریف بازیگری از نظر کوروش تهامی چیست؟
بازیگری در تعریف نمی گنجد. بازیگری یک رفتار عمل گرایانه است. بازیگری، رنج آورترین مسرت دنیاست. نقش ها، بخش هایی از وجوه تو را با خود همراه می کنند و می برند و قسمتی از فرهنگ سرزمینت می شوند. نقشی اگر قواعد بازیگری را یعنی آن چیزی که تو از درون می گذاری تا به بیرون منتقل شود، داشته باشد، برای من از کف شویی زمین شروع می شود تا نقش ابن زیاد بر روی اسب. کم بودن و زیاد بودن نقش، برایم مهم نیست، منظر نقش برایم مهم است.
به نظر شمای بازیگر، سینمای ایران چقدر نیازمند فیلم ها و پروژه های میلیاردی است که حتی در زمان اکران نمی توانند نیمی از هزینه تولید خود را در بیاورند؟
آیا این هزینه ها نباید صرف آموزش، ساختن سالن های نمایش و سینما، تربیت افراد در رشته های سینمایی و صرف تولید فیلم های کارگردانان خوب باتجربه و حتی جوان شود؟ باید مردم ایران را با همه ژانری در سینما آشنا کرد تا با آداب سینما رفتن و فیلم دیدن آشنا شوند. سینمای یک کشور، هم نیازمند فیلم هایی با هزینه های کم در ژانرهای شاعرانه، تجربه گراست و هم نیازمند فیلم هایی با هزینه های سنگین، تا مردم با همه نوع فرهنگ فیلم و فیلمسازی آشنا شوند.
نباید مردم را به این سمت سوق دهیم که ای وای، پول بیت المال در این فیلم از بین رفت. مردم را باید به سمت سینما و تئاتر سوق داد نه مسائل حاشیه ای. من همه جا می گویم که هنر و فرهنگ بازیگری را مطلقا از سینما و تئاتر دارم. من خیلی خوشحال نمی شوم که مردم، سریال هایم را ببینند و مرا بشناسند. آداب سینما و تئاتر رفتن و پول خرج کردن برای هنر را باید از خیلی پیشترها مردم ما می آموختند که متاسفانه مسئولین و مدیران هنری، هرگز به این مسائل مهم و حیاتی نپرداختند.
این سیر صعودی را در بازیگری ادامه می دهید و به خود، هنر و مردم قول می دهید که مانند اکثر بازیگران سینمای ایران، به بی راهه هنری نروید و پول، مصلحت و شهرت را فدای سینمای ناب نکنید؟
تمام تلاش و دغدغه ام همین است که بازیگری برایم فقط نشود ویلا خریدن، اتومبیل خریدن و اینکه به خود بگویم برای خرید خانه، حالا باید سریال بازی کنم و چنان و چنان کنم! با آنکه بسیار سخت و دشوار است، ولی امیدوارم بتوانم در این سینمای توفان زده، آرمان ها و دغدغه هایم مردمی، هنری و انسانی باشد.
بازی در فیلم هایی مثل "مریم مقدس" که با سرمایه میلیاردی و عوامل زیاد و تولید سنگینی ساخته می شوند، برای شما چه تفاوتی با بازی در فیلمی مثل "زیر تیغ" که با تولید جمع و جور و با سرمایه کم ساخته می شود، دارد؟
خوب، شما به عنوان مخاطب، باید قضاوت کنید. کوروش تهامی، خودش را جلوی هر دوربینی می برد. وظایف من در بازیگری حرفه ای، حکم می کند که همان گونه در فیلمی مثل "زیر تیغ" حس و انرژی بگذارم که در فیلم هایی مثل "مریم مقدس" می گذارم. من عمیقا به سینمای تجربی، شاعرانه و جمع و جور از نظر تولید احترام می گذارم، چون اکنون در دنیا باب شده و حتی با دوربین یک موبایل، فیلمسازی می شود و به جشنواره های بزرگ بین المللی هم راه پیدا می کند، مانند "وان کاروایلد" که اخیرا با دوربین موبایل خود فیلمی ساخته و به جشنواره کن راه یافته. اصولا خود اثر برایم مهم است، ضمن اینکه کارگردان آن اثر کیست. پس در کل برای من نقش مهم است و برای هر نقشی که صحیح و درست نوشته و پرداخته شده باشد، از جانم مایه می گذارم.
الآن خیلی ها هستند که سعی می کنند گذشته شان را فراموش کنند. این ویژگی از کجا می آید؟ آن هم از بازیگری که خیلی زود چهره شده، همه نقش ها را خوب بازی می کند و الآن به اصطلاح او را روی دست می برند؟
بزرگ ترین درس هایی که بازیگری در این سال ها به من داده، تعاریف تکنیکال نبوده، تعاریف خیلی ساده ای بوده مثل صبوری کردن، باور، عشق داشتن. این مفاهیم به قدری در زندگی روزمره ما دستمالی شده اند که فکر می کنیم اگر یک بازیگر بخواهد در باره این چیزها حرف بزند، دارد شکسته نفسی می کند. فقط و فقط باور است که تو ذهنت را آرام کنی.
موقعی که به رؤیاهایتان رسیدید، برایتان چطور بود؟
شماها در این سال ها مرا رصد کرده اید. هیچ وقت بچه های مطبوعات را حتی در اوج شلوغی بی پاسخ نگذاشته ام، برای اینکه گذشته ام را فراموش نمی کنم . من به آن گذشته احترام می گذارم. اگر خودم را در موقعیتی قرار دهم که به آدم ها بگویم چقدر دانش و سواد داری که بخواهم با تو حرف بزنم، آغاز تباهی و مرگ تدریجی من است. روزی است که به خودم تاریخ مصرف زده ام.
بالأخره موقعیت بازیگری و قرار گرفتن روی سردر سینماها اغواگر است. به همکارانی که اینطور فکر نمی کنند حق می دهید؟
اولا هرکسی فردی، تربیت می شود. در نتیجه هفت میلیارد آدم متفاوت داریم و همین، جان را زیبا می کند.اینکه من این تخت پادشاهی و کجاوه اکران را در اختیار دارم - صادق باشیم - هیجان انگیز است؛ اما اینها ابتدایی ترین هیجان بازیگری است. اگر بعضی همکاران جور دیگر فکر می کنند، من قضاوتشان نمی کنم. به نظرم در بازیگری مفاهیم ساده انسانی جاری است که مقدم بر تکنیک هستند. در طول تاریخ، بازیگران زیادی آمدند و رفتند. مهم است که از تو مثل خسرو شکیبایی یاد شود که رفت اما یادش هنوز هست.
کاری آماده پخش ندارید؟
نه، متأسفانه.
نگاهی متعالی به بازیگری دارید. در محیطی که مفاهیم مد نظرتان رنگ باخته اند، اذیت نمی شوید؟
چرا، اذیت می شوم. برای اینکه آدم صادقی هستم. بقیه آدم ها به مشکل خوردند، اما سازش کردند و اعتراضشان هیچ جا مکتوب نشد. من اهل سازش با زندگی هستم، اما اگر در کار بی احترامی شود، دوست دارم بگویم این را در آینده روی یک آدم دیگر تلافی می کنم. دوست دارم به همان آدم در لحظه بگویم. در کنار این، چیزهای دیگری هم هست، مثلاً الآن 6-5 میلیون آدم فکر می کنند کوروش تهامی جای آنها را تنگ کرده و حقشان را خورده. دوست دارم از هر تریبونی آنها را مخاطب قرار دهم که اینقدر هیجان زده نباشید، اول به خودتان و چیزی که دوست دارید به آن برسید، احترام بگذارید. اینقدر بیرونی اش نکنید تا بشود جزء جریان زندگیتان.
حرف دل کوروش تهامی چیست؟
دوست دارم بدون دغدغه، راحت و بی واسطه با رئیس جمهور، چشم در چشم ملاقات کنم و جنس دغدغه هایم را به وی بگویم و از نیازهای هنر و هنرمندان که بیشتر معنوی و کمی مادی هم هست، باخبرشان کنم. این دیدارها با مسئولین که با تبلیغات و صدها دوربین و غیره صورت می گیرد، بیشتر شبیه شوخی است تا ملاقات واقعی و رد و بدل دل خواسته ها و حل معضلات جامعه و هنر.

با کانال تلگرامی آخرین خبر همراه شوید telegram.me/akharinkhabar


ویدیو مرتبط :
♡دوست دارم داداش کوروش تهامی استاد عزیزم♡