آرامش معنوي در سايه تشکيل خانواده


فارس/ روابط افراد در خانواده به‌واقع نمونه‌اي کوچک از نمونه‌ي بزرگ‌تر آن در اجتماع محسوب مي‌گردد و تغيير در آن در فاصله‌اي کوتاه فراگير شده و از مرزهاي خانواده به متن جامعه منتقل مي‌شود.
خانواده، به‌عنوان کوچک‌ترين نهاد اجتماعي، خاستگاه مهم‌ترين رخدادها و ابتدايي‌ترين جايگاه براي شکل‌گيري روابط اجتماعي است. اين اهميت در خانواده‌ي اسلامي، خود را بيشتر جلوه‌گر مي‌نمايد؛ چرا که خانه و خانواده در نظام اسلام از قداست ويژه‌اي برخوردار است؛ تاجايي که خداوند در قرآن مي‌فرمايد: «وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِکَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَکَّرُونَ»
«و از جمله نشانه‌هاي [قدرت] او اين است که براي شما از جنس خودتان همسراني آفريد که در کنارشان آرام گيريد و در ميان شما محبت و شفقتي قرار داد، بي‌ترديد، در اين [تدبير عجيب] نشانه‌هايي است براي مردمي که مي‌انديشند.»
از منظر قرآن، زن و مرد براي آرامش يکديگر خلق شده‌اند. در واقع، اولين و مهم‌ترين نقش زن و مرد در خانواده آرامش‌بخشي فرض شده است.
اهميت اين موضوع درگذر زمان و با گسترش مدرنيته و تحولات سريع اجتماعي، تغيير پذيرفت و نقش افراد در چگونگي شکل‌گيري ساختار آن دستخوش تغييرات شگرفي شد. روابط افراد در خانواده به‌واقع نمونه‌اي کوچک از نمونه‌ي بزرگ‌تر آن در اجتماع محسوب مي‌گردد و تغيير در آن در فاصله‌اي کوتاه فراگير شده و از مرزهاي خانواده به متن جامعه منتقل مي‌شود.
در اين اجتماع کوچک، نقش تک‌تک افراد، چگونگي ارتباط با يکديگر و چگونگي تعامل با جامعه بسيار اهميت خواهد داشت.
روابط افراد در خانواده به‌واقع نمونه‌اي کوچک از نمونه‌ي بزرگ‌تر آن در اجتماع محسوب مي‌گردد و تغيير در آن در فاصله‌اي کوتاه فراگير شده و از مرزهاي خانواده به متن جامعه منتقل مي‌شود. در اين اجتماع کوچک نقش تک‌تک افراد، چگونگي ارتباط با يکديگر و چگونگي تعامل با جامعه بسيار اهميت خواهد داشت.
در دنياي مدرن امروز، پذيرش و تحقق نقش‌هاي سنتي براي اعضاي خانواده بعيد به نظر مي‌رسد. هر يک از طرفين به فعاليت‌هايي مشغول شده‌اند که در واقع در گذشته‌اي نه چندان دور از وظايف طرف مقابل بوده است. تغييرات به‌وجود‌آمده دلايل متعددي دارد که در ادامه سعي داريم به برخي از آنان اشاره نماييم.

تغيير در هدف از تشکيل زندگي مشترک
رهبر معظم انقلاب در بيان هدف از زندگي اشارات جالب دارند: «زندگي يک کاروان طولاني است که منازل و مراحلي دارد، هدف والايي نيز دارد. هدفانسان در زندگي بايد اين باشد که از وجود خود و موجودات پيرامونش براي تکامل معنويو نفساني استفاده نمايد... اينجا آن جايي است که لازماست انسان درست بينديشد و درست انتخاب کند و بر اساس اين انتخاب حرکت کند و به جلوبرود. اگر انسان اين فرصت را مغتنم بشمرد و از اين چند صباحي که در اين دنيا هست، خوب استفاده کند و بتواند خودش را به کمال برساند؛ آن روزي که از دنيا خارج مي‌شود،مثل کسي است که از زندان خارج شده و از اينجا زندگي حقيقي آغازمي‌شود.»
متأسفانه، با فاصله گرفتن از مباني و رويکردهاي اعتقادي در جامعه، هدف از زندگي و به‌تبع آن هدف از تشکيل زندگي مشترک با تغييرات جدي روبه‌رو بوده است. ديگر هدف از زندگي مشترک رسيدن به کمال دنيوي و اخروي نيست، بلکه زن و مرد در لحظه زندگي مي‌کنند و لذت‌هاي آني و کوتاه‌مدت براي‌شان در لحظات مختلف زندگي ارجحيت دارد. همين امر موجبات تفاوت در نقش‌پذيري آنان در خانواده مي‌شود.
زن و مرد از آنجايي که تنها و تنها به فکر کسب لذت در کوتاه مدت هستند، نقش‌هايي همچون گذشت، فداکاري، کظم غيظ و... از بين روابط همسران رخت بسته‌اند و جاي خود را به رقابت و بدبيني داده‌اند. کمتر کسي در فضاي خانواده قائل به برنامه‌ريزي در ارتباط‌گيري بهتر با ديگري است و خودخواهي جاي دگر خواهي را گرفته است. زن و مرد در اين نقشه‌ي جديد زندگي، تنها و تنها به چگونگي تحقق رضايت و اثبات حقانيت خود شده‌اند؛ آسيب‌هاي اين نمونه‌هاي جديد از نقش‌پذيري در خانواده تا جايي است که به بر هم زدن کانون گرم خانواده منجر مي‌شود.

تغيير در سبک زندگي
تغيير در سبک زندگي خانواده‌هاي ايراني، افراد خانواده را با معضلي به نام جابه‌جايي نقش‌ها مواجه نموده است. زن خانواده به دنبال اثبات شخصيت اجتماعي خود در ساحت خانواده و جامعه و با توجه به ارزشي که جامعه به حضور زن در اجتماع در قبال خانه‌داري قائل مي‌شود؛ به‌نوعي با تغيير در نوع حضور خود از وظايفي که اصالت نقش وي در خانواده است، باز مي‌ماند. زن پيش‌تر به‌عنوان مهم‌ترين عامل انتقال ارزش‌هاي معنوي، مانند عطوفت، قناعت، همدلي، فداکاري، حيا، عفت و...، به نسل بعدي بود، اما امروزه ‌اين خطر وجود دارد که به عامل انتقال ارزش‌هاي فردگرايانه و ليبرالي مانند خودخواهي، اباحه‌گري و... به نسل بعد تبديل شود؛ چرا که با توجه به جلوه‌اي که جامعه‌ي نوين ايراني در امتداد صداي جهاني برابري زن و مرد در تمام عرصه‌ها در نظر زنِ خانواده ترسيم کرده‌اند، فعاليت‌ها و نقش اساسي زن در خانواده‌ي وي را به تمامي راضي نکرده و زن ايراني به دنبال هويت گمشده‌ي خود، به هر شکلي خود را به جامعه مي‌کشاند. در اين بين نقش همسري و مادري زن با کيفيت و جديت لازم پيگيري نمي‌شود و به‌ويژه وظيفه‌ي تربيت فرزند به ساير نهادها و افراد ارجاع داده مي‌شود! اين ديدگاه موجبات پرورش يافتن فرزند در محيط‌هاي قطعاً نامرجحي نسبت به کانون گرم خانواده خواهد شد. به همين ترتيب يکي از مهم‌ترين اهداف شکل‌گيري زندگي مشترک، که همانا توليد و پرورش نسل آينده است، مغفول از نظر خواهد ماند.

اشتغال زنان نقش‌ها را دگرگون مي‌سازد
اشتغال زنان از مهم‌ترين علل ايجادکننده‌ي تفاوت نقش‌ها در زندگي مشترک است. اين پديده هم نقش‌هاي زن را در خانواده با تحول بنيادين مواجهه مي‌سازد و هم تفاوت‌هايي شگرف در نقش مرد در ساحت خانواده ايجاد مي‌کند. خانواده امروز به‌ويژه در کلان‌شهرها کارکرد گذشته‌ي خود را از دست داده است و تنها نقش مصرفي دارد که اين خود هم نشئت‌گرفته از تغيير نقش‌ها و هم نوعي تغييردهنده‌ي نقش‌هاست. در واقع، رابطه‌ي دوسويه بين تأثيرپذيري خانواده از جامعه و بالعکس وجود دارد که مجموع اين کنش و واکنش به شکل‌گيري ساختار جديد نقش‌ها در خانواده مي‌انجامد.
در مدل زندگي غربي، از آنجايي که زن و مرد فقط به فکر کسب لذت در کوتاه‌مدت هستند نقش‌هايي همچون گذشت، فداکاري، کظم غيظ و... از بين روابط همسران رخت بسته و جاي خود را به رقابت و بدبيني داده است.
سبک جديد زندگي شرايط براي اشتغال زنان را به‌نوعي تسهيل نموده است؛ اما سؤال اينجاست که آيا تمام زير‌ساخت‌ها براي حضور زن با تراز ايران‌اسلامي در ساحت جامعه فراهم است؟ حضور فعالانه‌ي زن در عرصه‌ي کار و اشتغال موجب آن است که خواسته يا ناخواسته، درست يا نادرست، زن بخشي از بار اقتصادي و معاش زندگي را بر عهده بگيرد. جداي از فشار روحي و جسمي، که به زن به‌عنوان مدير خانه وارد مي‌آيد، موجبات از دست رفتن تدبير زنانه براي پيشبرد فضاي روحي و معنوي خانواده به سمت آرامش و ثبات را به همراه خواهد داشت. اهميت تدبير زنانه در استحکام خانواده تا جايي است که رهبر معظم انقلاب در جمع زنان فرهيخته‌ي حوزوي و دانشگاهي مي‌فرمايند:
«... من هميشه به دوستان و خويشاوندان و زنان مي‌گويم، ميگويم برخلاف آنچه که معروف است،در بين اين دو جنس، آن جنس قوى‌تر زن است... زن‌ها مي‌توانندبا تدبير و با ظرافت، مرد را در دست خودشان بچرخانند؛ ... بله، زن‌هايى هستند که بى‌تدبيرى مي‌کنند، لذا اين کار را نم‌يتوانند انجامبدهند؛ امّا زنى که اهل تدبير باشد، مرد را مي‌کند رام خودش. اين مثل اين است که يکنفرى بتواند يک شير درنده را افسار بزند، سوارش بشود؛ اين معنايش اين نيست که او ازلحاظ جسمى از اين شير قوى‌تر است، معنايش اين است که توانسته اين اقتدار معنوى رابه‌کار ببرد؛ زن‌ها اين توانايى را دارند، ... تنها ظرافت در ترکيب جسمانى و ساختمان جسمانى نيست، بلکه ظرافت در فکر و انديشه وتدبير و دستگاه تصميم‌گيرى است که خداى متعال در زن قرار داده...»
در واقع، بايد به اين نکته اذعان داشت که نقش‌هاي زن و مرد در خانواده بايد براساس توانايي‌هاي جسمي و روحي طرفين لحاظ شود. بعضاً اختلاط نامتوازن در نقش‌هاي زن و مرد موجبات تغيير در ارزش‌هاي خانواده خواهد شد. بايد اين موضوع را در نظر داشت که تغيير در ارزش‌هاي خانوادگي و نقش‌هاي زن و مرد در خانواده به‌نوعي عمل برخلاف فطرت آن‌هاست و قطعاً ذهن آن‌ها را به‌شدت با مخاطره روبه‌رو خواهد کرد.

کلام آخر
آنچه که از مباحث ياد‌شده قابل برداشت است، اهميت چينش درست وظايف و حقوق و مسئوليت‌هاي هريک از اعضاي خانواده در پازل اصلي خانواده است. پازلي که با عدم هماهنگي به زواياي مختلف زندگي، که بعد روحي و معنوي اين پازل است، به‌شدت آسيب وارد مي‌نمايد. اگر در منظر اسلام قواميت به مرد سپرده شده است، در مقابل تدبير و مديريت معنوي خانه را بر عهده‌ي ظرايف زنانه گذاشته است تا چرخ زندگي به‌نرمي و رواني بيشتري حرکت نمايد. بعضاً برداشت‌هاي ناصواب و ارزش‌گذاري غيرمنصفانه به نقش‌هاي زن و مرد در خانواده موجبات تغيير در نقش‌ها در خانواده را فراهم مي‌آورد که در کوتاه و بلندمدت آسيب‌هاي فراواني را در پي دارد؛ درحالي‌که دقيقاً همين تفاوت‌ها با مديريت و مسئوليت‌پذيري درست بهترين راه براي رسيدن به خانواده‌ي متعالي در سايه‌ي سبک زندگي ايراني‌اسلامي خواهد بود.
«اسلام مرد را قوّام  و زن را ريحان مي‌ داند. اين نه جسارت به زن است و نه جسارت به مرد. نه ناديده گرفتن حق زن است و نه ناديده گرفتن حق مرد؛ بلکه، درست ديدن طبيعت آن‌هاست. ترازوي آن‌ها هم اتفاقاً برابراست؛ يعني وقتي جنس لطيف و زيبا و عامل آرامش و آرايش معنوي محيط زندگي را در يک کفه مي‌‌گذاريم و اين جنس مديريت و کارکرد و محلّ اعتماد و اتکا بودن و تکيه‌‌گاه بودن براي زن را هم در کفه‌‌ي ديگر ترازو مي‌‌گذاريم، اين دو کفه با هم برابر مي‌شود؛ نه آن بر اين ترجيح دارد و نه اين بر آن.»


ویدیو مرتبط :
برنامه شماره 1 آرامش خانواده