نوكیسگی: هم هدف، هم وسیله / ناصر فکوهی


اعتماد/ ناصر فكوهی _ مدیر موسسه انسان شناسی و فرهنگ

هر جامعه ای با هر میزان انباشت فرهنگی ِ تاریخی و اخلاقی و مدنی كه شاید حاصل عمرهایی بی شمار و پربار و شرافت و نجابت و دانش و ایمان صد ها نسل از مردمانش باشد، ضمانتی تمام و كمال برای حفظ موقعیت خود ندارد و آنچه در هزاران سال به دست آمده است می تواند در چند سال و شاید در چند ماه از میان برود. مثالی گویا بیاوریم: در ابتدای قرن بیستم و پیش از جنگ جهانی دوم آلمان در اروپا و ژاپن در آسیا، گل های سرسبد فرهنگ و دانش و فضیلت و اخلاق و فلسفه و دانش و فناوری در دوران های خود بودند.

 اما هر دو فرهنگ، به دلیل افتادن در گودال های ملی گرایی های فاشیستی، ملت های خود را در طول نیم قرن، به سوی مصیبت هایی باور نكردنی سوق دادند: هر دو كشور زیر میلیون ها تن بمب تقریبا با خاك یكسان شدند، میلیون ها تن از جوانان شان كشته شدند و خاطره تلخ جنایات نیاكان، برای همیشه در تاریخ ثبت و اسبابی شد برای شرمندگی نسل های آتی.

در منطقه خود ما، كشور عراق در بیش از نیم قرن توانسته بود با در آمدهای نفتی و با زحمت مردمش با وجود رژیم استبدادی حاكم، دست كم اندكی از تمدن باستانی بین النهرینی را بر پا كند، اما جنون بی پایان دیكتاتوری جنگ طلب صدام و روندی كه حزب بعث در جامعه به آن دامن زد و آتش و تنش هایی كه دیكتاتوری این كشور برای منافع خود دایم به میان طایفه ها و اقوام متعدد این كشور ایجاد می كرد، آن كشور را امروز به سرزمینی ویران بدل كرد و بهانه ای به قدرت های بزرگ داد تا از آن یك ناكجا آباد بسازند و به راحتی ثروت های زیر زمینی اش را غارت كنند.

این گونه سرنوشت های تاریخی از ابتدایی كه تمدن های بشری وجود داشته اند همراه با آنها بوده است: از ایران باستان تا روم باستان، از امپراتوری های استعماری تا امپراتوری شوروی پیشین.

اما آنچه گفتیم به آن معنا نیست كه ما در حال حاضر با چنین خطراتی روبه رو هستیم. منظور ما، این است كه برخورداری از پیشینه تمدنی ایرانی و اسلامی با عمری بیش از شش هزار سال، اگر آن را به صورت مناسب مدیریت كنیم یك ضمانت برای جلوگیری از مصیبت های آتی است: اما همین اقبال بزرگ و میراث ارزشمند اگر با سوء مدیریت و بلاهت فردی یا عمومی همراه شود، می تواند ما را به بدترین موقعیت های غیر قابل تصور بكشاند.

چنین بلاهتی را امروز می توان در پدیده نوكیسگی دید: پول ارزان و فاسد و ارزش یافتن خود نمایی های اجتماعی با اتكا بر آن و كنار گذاشتن ارزش های معنوی و ایمان و اخلاق، نمونه هایی آشكار از چنین بلاهت هایی هستند: ارزش هایی كه هزاران سال است این تمدن را حفظ كرده اند و اگر قرار بود به جای شرح همه آنها فقط چند كلمه می گفتیم، این كلمات شاید بسنده می كردند: ادب، شرف، زحمت، ساده زیستن، دوری از تجملات، عشق به زندگی و به انسانیت و كار و خلاقیت: واژگانی كه سرتاسر متون مقدس، ادبیات باستانی و كلاسیك ما را به خود اختصاص داده است و اگر تجربه زیستی مردم این سرزمین را نیز تا پیش از پیدا شدن نفت و منابع انرژی از خاطر بگذرانیم باز هم به آنها می رسیم.

سزاوار نیست سرزمینی كه زادگاه و جایگاه شكوفایی فكری فردوسی و حافظ و سعدی و مولوی و خیام و... بوده و باید نگهدارنده و نماینده ارزش هایی باشد كه در آثار آنها موج می زند، امروز خود را در سطحی ببیند كه آرمان حتی بخشی از مردم آن، رسیدن به زندگی آرمانیِ گاو چرانان و ششلول بندان ِ غرب وحشی و صحراهای خشك و ادبیات جاهل منشانه امریكایی باشد كه گمان كنند الگوی زندگی مصرف گرایی كه سرمایه داری غرب در جهان پایه ریزی كرد و فسادش امروز سراسر جهان را گرفته است، می تواند برای ما الگویی برای زندگی و به خصوص خوشبختی باشد. فساد و نوكیسگی امروز مثل بلاهایی به جان مردم ما افتاده اند.

برخی از مردم ما روزها كارشان در خانه و محل كار، كلاه گذاشتن و كلاه برداشتن از این و آن و معامله گری و دلالی های سودجویانه برای رسیدن هر چه زودتر به نوكیسگی است كه برای شان هم وسیله ای است برای رسیدن به آرمان زندگی شان كه خود باز هم نوكیسگی است: همان هایی كه اگر روزهای شان را به این ترتیب می گذرانند، شب های شان هم به تماشای سریال های تركی می گذرد كه همین مدل از زندگی را در پست ترین شخصیت های قابل تصور به تصویر می كشد.

بدون شك در چنین وضعیتی در این میان نباید به دنبال یك مقصر گشت، مقصر همه هستند و هیچ كس نیست: مساله در تن دادن به بی مسوولیت ترین راهكار ها در برابر بزرگ ترین سختی هاست. جهان امروز جایی و زمانی بسیار مشكل برای زندگی كردن است: اما شك نكنیم كه این سختی هرگز به سختی صحرای سوزان و كویری نبوده كه همواره در قلب سرزمین ما قرار داشته است، اما مردمان مان توانسته اند در حاشیه آن زندگی را زنده نگه دارند: شك نكنیم كه حافظ و سعدی و مولوی در شرایطی كه ایران عرصه یورش بی رحمانه حملات بیگانگان بود كه همه این پهنه را به خاك و خون می كشیدند، زیباترین ارزش های ادبی را برای همه انسانیت آفریدند.

اینها شاید هشدارهایی باشد كه پرتگاه پیش روی مان را بهتر به ما نشان دهد: پرتگاهی كه نوكیسگی و خودنمایی اجتماعی و پول به مثابه تنها معیار همه ارزش ها، نه به مثابه یك كشتار گاه به ما نشان می دهند بلكه با همه ابزارهای ممكن سعی می كنند از آن سراب یك «موفقیت بزرگ» در زندگی را بسازند.


ویدیو مرتبط :
آمریکا، سیاهان، سرمایه داری/ گفتگو با ناصر فکوهی