سایر


2 دقیقه پیش

جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کند

ایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ...
2 دقیقه پیش

ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کرد

العالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ...



معرفی کتاب/ آینه های در دار


معرفی کتاب/ آینه های در داروبلاگ معرفی کتاب/ ابراهیم سفری به اروپا دارد تا برای ایرانیان مقیم آن جا داستان خوانی کند . کتاب مجموعه چند روایت و موضوع است . از یک سو شاهد چگونگی بحث ها و زندگی ایرانی های مقیم خارج ، فراری ها و ... هستیم . از یک سو شاهد تکه هایی از داستان های ابراهیم هستیم که در حقیقت همان داستان کوتاه های گلشیری هستند و در این جا اصول رعایت شده در آن ها یا نکاتی از داستان نویسی اش را توضیح می دهد و از سو دیگر ابراهیم با عشق سال های جوانیش صنم برخورد می کند و به این ترتیب خاطرات دوران جوانی را مرور می نماید . ظاهرا ابراهیم اشاره ای به داستان حضرت ابراهیم داره . از یک سو هم اسم هستند و از سوی دیگر در زندگی این ابراهیم نیز دو زن وجود دارند صنم و مینا همان گونه که در زندگی آن ابراهیم ساره و هاجر بودند و برای اشاره ملموس تر به ابراهیم بت شکن نام یکی از زن ها صنم انتخاب شده . نحوه اشاره به اسطوره ها و افسانه هاش عالی بود از این نظر . خود داستان هم خوب بود نه به خوبی شازده احتجاب اما در نوع خودش خوب بود .
نکته جالبی که داشت و به صورت نهفته بهش اشاره می کرد قضیه عشق بود . معمولا توی داستان ها به صورت خیلی رمنسی توصیف می شه که عشق اول دیگه تکرار نمی شه اما این جا می گه که عشق اول یک خاطره زیباست عشق می تونه تکرار بشه و حتی عمیق تر بشه ، عشق اصلی همون عشق آخره . جلد کتاب هم افتضاح به تمام معناست .
چیزی که خیلی برام جالب بود وقتی در یکی از داستانهاش صحبت می کرد داشت آدرس کافه زمان جوانی هاش را می داد نزدیک کلیسای وانک یعنی طرفهای خونه ما حس عجیبی بود این که دیگه هیچ چیز اون جور نیست . افسانه جالبی هم در مورد درخت بید داشت . این که در حقیقت دو عاشق به کنار رود می روند و یکی در آب غرق می شود ، دیگری آن قدر منتظر می ماند که ریشه می کند و به بید تبدیل می شود و دست هایش را به روی آب آویزان می کند تا معشوق غرق شده را نجات دهد .
آقای گلشیری که در رشته ادبیات فارسی تحصیل کردند از بنیان گذاران کانون نویسندگان ایران و حلقه ادبی جنگ اصفهان بودند . ایشون کلاس های داستان نویسی زیادی برگزار کردند و شاگردان بسیار خوبی را تحویل جامعه ادبی دادند .


قسمت های زیبایی از کتاب
حالا بر می گردیم به خود نویسنده که آیا می تواند دوست خوبی باشد ، یا پدر خوبی یا معشوقی ، عاشق صادقی ، وقتی هم خودش و هم دیگری مدام مصالح کارهای در دست تحریرش هستند یا کارهای آتیش ؟ ساده تر این که آیا نویسنده آدم ها را شی نمی بیند ؟ راستش اغلب همین طور است ، چون مجبور است از آن ها فاصله بگیرد تا بتواند فرزند کلی یا معشوق کلی شان کند ، اما در عین حال چون می خواهد آن ها را از درون هم ببیند ، پس می شوند همان فرزندی که منحصر به فرد است ، معشوقی که بدیل ندارد و الی آخر . همین رفت و بازگشت میان کلی و جزئی است که او را متناقض نشان می دهد : هم پدری است مهربان هم خشن ، هم معشوقی وفادار هم فراموشکار . دست آخر این حرف ها برای نزدیکان و خانواده رنج آور است و ربطی به عالم نقد دارد . از من می شنوید هیچ وقت پسر یا زن یا شوهر و حتی دوست یک نویسنده نشوید . دوری و دوستی .
عشق ، راستش حالا می فهمم ، به یک نظر و دو نظر پیش نمی آید .

به فرض هم که با هم می ماندیم معلوم نبود به همین جا نرسیم که من حالا رسیده ام ، تنها توی آن خانه .
مرد دیگر ، آدم ها می میرند ، سکته می کنند یا زیر ماشین می روند ، گاهی حتی کسی عمداً از بالای صخره ای پرتشان می کند پایین . این ها البته مهم است ، ولی مهم تر همان نبودن آن هاست ، این که آدم بیدار شود و ببیند که نیستش ، کنار تو خالی است .

پیدات می کنم ، فردا ساعت هفت و نیم فقط یک زن منتظر مردی است سی و هشت ساله که شب هم نخوابیده باشد .
مینا آینه ای دردار خرید ، گفت : آدم وقتی هر دو لنگه اش را می بندد ، دلش خوش است که تصویرش در پشت این درها ثابت می ماند .
می دانی ، ما می خواستیم دنیا را عوض کنیم ، حالا می بینیم فقط خودمان عوض شده ایم .
صداقت ، راستش اصلا نمی تواند آدم را تبرئه کند .

انتخاب عکس از پیج نشر نیلوفر 

منبع:


ویدیو مرتبط :
معرفی کتاب "آینه ها را باور کن" نوشته محمد حسن ارجمندی