رازهای پدرانه رامین راستاد و پسرش


مجله زندگی ایده آل - محمد حسین‌زاده، مصطفی رفعت: دنیای پدر و پسری می‌تواند یكی از تجربه‌های خاص برای هر مردی باشد. عموم مردها سعی می‌كنند در رابطه با فرزندان خود به دو شكل رفتار كنند؛ آنها یا پدری شبیه پدر خودشان برای فرزندشان می‌شوند یا سعی می‌كنند شبیه پدرشان رفتار نكنند و خود را با زندگی امروزی تطبیق دهند.

رامین راستاد از آن پدرهایی است كه سعی كرده آموخته‌هایش از نوع رابطه با فرزند را در تربیت پسرش دنبال كند؛ هرچند می‌توان گفت او در این مسیر همچنین سعی كرده به دنیای فرزندش نیز نزدیك شود. او و ارشك بدون در نظر گرفتن فاصله سنی از نظر علایق و سلایق بسیار شبیه هم هستند. به نظر می‌آید در بده‌بستان‌های پدر و پسری‌شان به خوبی روی هم تاثیر گذاشته و از هم تاثیر گرفته‌اند؛ هر دو در موسیقی و ورزش یك خط را دنبال می‌كنند و آنقدر رفیق هستند كه مرز سنی بین‌شان نمی‌تواند مانعی برای ارتباط گرفتن و درك متقابل شان شود.

رامین راستاد روش خاصی را در تربیت ارشك در پیش گرفته و ارشك هم مانند پدرش استعداد خوبی در یادگیری دارد و بعید نیست چند سال بعد ستاره‌ای در موسیقی رپ به نام ارشك راستاد همه را غافلگیر كند.

رازهای پدرانه رامین راستاد و پسرشروزهای خوب برای مناین روزها مشغول بازی در سریال «نفس گرم» هستم كه كارگردانی آن برعهده محمدمهدی عسگرپور و تهیه‌كنندگی آن برعهده محمود رضوی است. این سریال برای پخش در ایام محرم آماده می‌شود. در كنارش نمایشی را آماده اجرا داریم كه برای شهرستان رشت خواهد بود و در انتظار نتیجه بازبینی كار هستیم. اخیرا هم بازی در سریال «معمای شاه» را به پایان رسانده‌ام. همچنین در جشنواره فیلم یاس به خاطر بازی در فیلم «هدیه» موفق شدم یاس زرین بهترین بازیگر مكمل مرد را دریافت كنم.

پتانسیل‌های دیدنی نفس گرم

 «نفس گرم» یك ملودرام اجتماعی است كه قصه بسیار خوبی دارد. وقتی آقای عسگرپور از من دعوت به كار كردند تنها یك طرح 5،4 صفحه‌ای آماده بود ولی همان هم مرا جذب كرد. شاید این دیالوگ آشنایی از زبان بازیگرها باشد كه فلان متن را خواندم و بسیار عالی بود و. . . اما واقعا در مورد این سریال با قاطعیت می‌گویم متن خوبی با موضوعی تازه دارد. درواقع به نظرم این وظیفه هنرمندان است كه آنقدر متن خوب ارائه بدهند كه در جنگ نرم بین شبكه‌های خودی و ماهواره‌ای بتوانیم مخاطبان را جذب كنیم چون به عقیده من تماشای عموم سریال‌های ماهواره‌ای قطعا به ضرر خانواده‌های ایرانی است اما به نظرم سریال «نفس گرم» پتانسیل این را دارد.

تاثیر روانی سریال‌های خوب

واقعیت این است که رزومه من نشان می‌دهد سریال بد بازی نكرده‌ام. اعتراف می‌كنم به علل و تحت شرایطی مثلا احتیاج به پول رفته‌ام تله‌فیلم بد بازی كرده‌ام اما در سریال‌ها این اتفاق نیفتاده است. این عهدی است كه از همان اول با خودم بستم. به نظرم تاثیر روانی سریال روی مخاطب بسیار زیاد است. اگر سریال خوب باشد، بیننده آن را هر شب دنبال می‌كند حتی ساعات خود را با ساعت برنامه تنظیم می‌كند تا آن را ببیند. همیشه روی انتخاب سریال وسواس داشته‌ام. با آقای عسگرپور قبلا سریال «جراحت» را داشتم كه كار خوبی بود.

ایشان كارشان را بسیار خوب بلد هستند اما مهم‌ترین علت همكاری من با او آرامشی است كه این مرد سر صحنه دارد؛ آرامشی كه باعث می‌شود بازیگر از بودن سر صحنه كارهایش لذت ببرد؛ حتی در بدترین حالت. مثلا اگر كسی كاری را به هر علتی لنگ گذاشته باشد، او را عصبانی نمی‌بینید یا تنش ایجاد نمی‌كند. سر كارهایی دیده‌ام كارگردان به خاطر موضوعات پیش پاافتاده داد و بیداد می‌كند اما من در هیچ شرایطی عصبانیت آقای عسگرپور را ندیده‌ام. شاید تك‌تك با آدم‌ها در خلوت صحبت كند اما هرگز در جمع صحبتی نكرده‌اند.

این باعث می‌شود كه حال من سر كار خوب باشد؛ ضمن آنكه رزومه كاری ایشان خوب است و البته قصه كار هم عالی بود. خب، برای آنكه كاری را قبول كنم مگر باید چند فاكتور وجود داشته باشد؟ تهیه‌كننده كار هم فوق‌العاده است. شما الان با هر بازیگری صحبت كنید، می‌گوید دست كم به لحاظ مالی شرایط پروژه‌ها خوب نیست اما من در همكاری‌هایم با آقای رضوی هیچ كاستی‌ای در زمینه مالی ندیده‌ام. مجموع كار چیزی بود كه نمی‌توانستم آن را نپذیرم.

تاثیرگذار در داستان

نقشم در سریال «نفس گرم» را خیلی دوست دارم چون یكی از تاثیرگذارترین آدم‌های این مجموعه است. یك شخصیت منفی شناسنامه‌دار که گره اصلی داستان را او ایجاد می‌كند. شاید اگر كسی این را بخواند با خود بگوید رامین راستاد چقدر از خود متشكر است و برای خودش دسته گل می‌فرستد اما راستش من در این سال‌ها باوجود آنكه نقش‌های منفی زیادی بازی كرده‌ام ندیده‌ام كسی در خیابان مرا ببیند و بگوید: «اه. . . این آدمه!» با اینكه گاهی مثل نقش سریال «مثل هیچكس» حتی روان آدم‌ها را به هم می‌ریختم؛ طوری كه خودم به عنوان بیننده كار از دست آن كاراكتر حرص می‌خوردم اما نزد مخاطب، بازیگر منفی منفوری نبودم.

همه ابعاد یك انسان

ما آدم‌ها نه صددرصد خوب و نه صددرصد بد هستیم. متاسفانه یا خوشبختانه و از شانس من در كارهای تلویزیونی‌مان آدم بدها واقعی‌‌تر از آدم خوب‌های داستان هستند. ما آدم اینقدر خوب خیلی كم داریم؛ كسی كه مثلا در كارمندان اداری نمونه است، رئیس نمونه است، برای همسرش شوهر نمونه است یا برای بچه‌هایش پدر نمونه است. مگر می‌شود؟ همه خوبی‌ها به این شكل در وجود آدم‌ها جمع نمی‌شود. همه ما در خلوت‌های خود یواشكی‌هایی داریم حتی خوب‌ترین ما هم جاهایی خطا می‌كند چون همه ما آدمیم.

من اگر آدم منفی ماجرایی را بازی كردم از چند جهت به آن پرداخته‌ام؛ مثلا ممكن است به خاطر مشكل مالی با برادر زنش بد باشد اما در قبال فرزند یا همسرش دیگر این مشكل را ندارد كه با آنها هم بد باشد. من می‌توانم خطایی بکنم ولی در عین حال عاشق زن و فرزندم باشم. وقتی این ابعاد خوب بودن را هم نشان می دهم، تماشاگر مرا دوست خواهد داشت. شاید تماشاگر جایی در داستان بگوید عجب آدمی! چرا این كار را كرد؟ اما چون دوستم دارد حرص می‌خورد و به عبارتی از من متنفر نیست. این نتیجه یك تعامل است. نویسنده‌های ما ابعاد بیشتری به یك شخصیت می‌دهند، بازیگر آن را یكنواخت بازی نمی‌كند و كارگردان هم به شما میدان می‌دهد.

به خاطر فرزندانم هرگز

در رابطه با فرزندانم باید بگویم بسیار مهم است كه چه نقشی را بازی می‌كنم. بگذارید یك مثال بزنم، آقای عباس رافعی كه از دوستانم هستند یك‌بار تماس گرفتند و شخصا برای كار «آزادراه» مرا دعوت به كار كردند. نقش را به شكل یك خطی پشت تلفن برایم تعریف كرد كه این شخصیت عاشق دختری است و جایی اسید به صورت او می‌پاشد و. . . صحبت‌مان كه تمام شد و گوشی را که قطع كردم با خودم فكر كردم این اسیدپاشی را ارشك یا دخترم می‌بینند؛ حتی به شكل تصویر فیلم و با علم اینكه دروغ است و این اصلا درست نیست.

رازهای پدرانه رامین راستاد و پسرشمن هرگز نقش منفی به آن شكل بازی نكرده‌ام كه قاتل یا آدمكش باشد. به همین خاطر به آقای رافعی زنگ زدم و عذرخواهی كردم و گفتم به این علت بازی نمی‌كنم. او برایم تعریف كرد اصلا ماجرا به شكل دیگری در داستان رخ می‌دهد و آن شكلی كه من فكر می‌كنم نیست. قطعا برایم مهم است بچه‌هایم چه تصویری از نقش‌هایم خواهند داشت. اگر هم‌وزن من طلا بریزند، هرگز نقش یك كودك‌آزار را بازی نخواهم كرد. درست است كه ارشك بزرگ شده و دركش از فیلم بالا رفته اما به نظرم یكسری تصاویر ربطی به سن و سال ندارد. شما وقتی می‌بینید داعش یك نفر را می‌كشد، در هر سنی كه باشید و آن صحنه را ببینید، قطعا منزجر می‌شوید.

پدر مثال‌زدنی من

من پدری مثال‌زدنی داشتم برای همین تعریفم از پدر فرق می‌كند؛ مثلا در دبیرستان وقتی دوستم می‌گفت دیروز با پدرم حرفم شده متعجب می‌شدم! مگر می‌شود آدم با پدرش حرفش بشود یا با او قهر كند!!؟ من بعضی چیزها را نمی‌فهمم؛ مثلا نمی‌فهمم كتك خوردن از پدر یعنی چه؟ در تمام عمرم فقط یك كشیده از پدرم خوردم كه سر درسم بود. درواقع او پدر خوبی بود وگرنه من شرارت‌ها و شیطنت‌های خودم را داشتم. همیشه از رابطه خودم و پدرم لذت برده‌ام. در سینما بازبینی به نام جهانگیر میرشكاری را شناختم كه سه فرزند داشت و می‌دیدم چگونه مثل پروانه دور او می‌چرخیدند. یك بار به او گفتم چه كار كرده‌ای كه بچه‌هایت اینقدر دوستت دارند و گفت فقط به آنها عشق داده‌ام.

تربیتی به رنگ عشق

شما به اندازه‌ای كه عاشق می‌شوید، عشق می‌گیرید. ارشك خیلی كوچك بود كه او را به جای نامش با عشق خطاب كردم و او هم به جای بابا به من گفت عشق. ما همدیگر را عشق صدا می‌زنیم و تبدیل به كد شد. گاهی در سوپرماركت ارشك می‌گوید عشق!‌ و همه متعجب برمی‌گردند و می‌بینند كه منظورش من بوده‌ام. من تمام تلاشم را كرده‌ام كه با او رفیق باشم.

نخواستم بگویم هی پسر من پدرت هستم و حتما باید آنچه كه من می‌گویم بشود و. . . من خیلی رفاقتی با بچه‌هایم جلو آمده‌ام. این را هم بگویم كه این مساله به تنهایی امكان‌پذیر نبوده و مادر ارشك نقش مهمی در تربیت او داشته است؛ یعنی هیچ پدری به تنهایی نمی‌تواند؛ همچنان‌كه ارشك به خاطر شغل من بیشتر از مادرش الگو گرفته است چون من آنقدر كه باید حضور نداشتم كه بخواهم او را به شكلی تربیت كنم اما سعی كرده‌ام در آن بخشی كه بین من و ارشك است، آنقدر صمیمیت، رفاقت و صداقت باشد كه چیزی را از هم پنهان نكنیم.

راستگویی و درسخوانی بچه‌ها

همیشه گفته‌ام ارشك هرچیزی كه یاد گرفته از مادرش یاد گرفته است. او از كوچكی ارتباط خوبی با مردم داشت و به سرعت با همه جور می‌شد. بعضی بچه‌ها در جمع خودشان را مخفی می‌كنند یا مدام به پدر و مادرشان می‌چسبند اما ارشك هیچ‌وقت اینطور نبود. او همیشه بین دوستان من می‌چرخید. در پنج سالگی دوستش سیامك صرافت بود. به نوعی با آدم بزرگ‌ها بزرگ شد؛ نه اینكه زود بزرگ شده باشد اما تربیت و ادبش مانند آدم بزرگ‌ها بود.

به نظرم یكی از مهم‌ترین ویژگی‌ها در بچه‌ها راستگویی است. من دیده‌ام ارشك اگر كار بدی یا اشتباهی انجام داده آمده و خودش به من موضوع را گفته است؛ البته به رفتار و واكنش پدر و مادرها هم بستگی دارد. من یا مادر ارشك این را درك كرده‌ایم كه ارشك نمی‌خواسته آن كار را انجام بدهد و فقط اتفاقی است كه افتاده. مهم است شما طوری رفتار كنید كه بچه‌ها بدون ترس به شما اعتماد كنند. با ادب، راستگو و درسخوان بودن یك بچه برای من مهم است و به نظرم همه بچه‌ها باید آن را داشته باشند. من از ارشك راضی هستم.

امضا، عكس و حق همه ما

من عادت ندارم و دوست هم ندارم به مخاطبی كه سمتم می‌آید نه بگویم. راستش خودم طرفدار سینما و هنرمندان بودم كه بعدها بازیگر شدم؛ یعنی هر دو حالت عكس و امضا گرفتن و عكس و امضا دادن را تجربه كرده‌ام. وقتی برای نخستین‌بار مرحوم شكیبایی را دیدم هنوز در حال تحصیل بازیگری بودم و كاری انجام نداده بودم. یادم هست كه دستانم از هیجان می‌لرزید.

اینجا یك ماجرای جالبی اتفاق می‌افتد؛ شما آنقدر آقای شكیبایی را دیده‌اید و برای شما آشناست كه فكر می‌كنید شما هم باید برای او همین حس را داشته باشید و او هم اگر شما را ببیند، حتما شما را می‌شناسد در حالی كه او یك بازیگر است و طبیعی است برای مردم آشنا باشد. از همین جاست که سوءتفاهم ها شروع می‌شود و می‌گویند مثلا فلانی چقدر خودش را می‌گیرد درحالی‌كه او خودش را نگرفته و اصلا همینطوری است اما تو فكر می‌كنی او همانقدر باید تو را بشناسد و اندازه تو، تو را تحویل بگیرد. اگر قرار باشد من در طول روز با همه مردم همانطور كه آنها رفتار می‌كنند، رفتار كنم   به نظر می‌آید آدم نرمالی نیستم.

راستش این مساله وقتی تنها هستم برایم اهمیتی ندارد اما با خانواده كه هستم تا حدی آزاردهنده می‌شود. یادم نمی‌رود، یك بار با ارشك جلوی یك عابر بانك ایستاده بودیم كه پول بگیرم. چند نفر آمدند و متوجه من شدند. من رو به ارشك ایستاده بودم و پشتم به آنها بود. یكی از آنها به ارشك گفت: «این همان بازیگره است؟» ارشك هم جواب داد: «نه!» باور كنید از ته دلم می‌گویم كه این لطف مردم است اما واقعا همیشه نمی‌شود با روی باز و خوش رفتار كرد.

مدرسه و جلسه اولیا و مربیان

همه چیز مدرسه و درس ارشك با من است. به نوعی تقسیم كار كرده‌ایم. درس دخترم با مادرش است و درس ارشك با من؛ با هم درس خوانده‌ایم، به او دیكته گفته‌ام، درس پرسیده‌ام و. . . خودم او را ثبت نام می‌كنم و به مدرسه می‌برم و می‌آورم. با معلم‌ها، مدیر و ناظم او رفیق هستم. همه جلسات اولیا و مربیان را می‌روم. همیشه هم مسوولان مدرسه او با كار من كنار آمده‌اند. هرقدر ارشك در زمینه درس به من احتیاج داشته باشد، کنارش هستم و دریغ نمی‌كنم. واقعا برایم مهم است كه او درس بخواند.

رازهای پدرانه رامین راستاد و پسرشرابطه تحصیلات و شخصیتمعتقدم در جامعه امروز ما به جز تحصیل درست و خوب، تضمینی برای موفقیت وجود ندارد. كاری به احتمالات، شانس، پشتوانه خانوادگی و. . . ندارم. امروز چیزی به اندازه درس خواندن كمك‌كننده نیست و به فرد شخصیت نمی‌دهد. فوتبالیست‌های بسیاری داشتیم كه بیرون از ایران هم بازی كرده‌اند اما علی دایی چیز دیگری است چون مهندس علی دایی است، چون در دانشگاه صنعتی شریف درس خوانده است. این موضوع حتی در درصد موفقیتش در خارج از ایران هم موثر بود. شك ندارم كه این میزان موفقیت فقط برای فوتبال خوبش نیست. او فردی باهوش است و این هوش از سواد او می‌آید. دوست دارم ارشك درس بخواند و آرتیست شود اما سمت بازیگری نیاید.

اسم دختر و پسرم

اسم ارشك را مادرش انتخاب كرد. دوست داشتم اسمش را ببرك بگذارم. ببرك كارمل یكی از قهرمانان افغان است. آنقدر به این اسم علاقه دارم كه حتی جاهایی كه نام کاربری بخواهد ببرك می‌گذارم. اما مادرش ارشك را دوست داشت و من دیدم هم اسم خوبی است و هم اینكه حق مادرش است كه نام او را انتخاب كند. اسم دخترم هم صدف است. او وارد 24 سالگی می‌شود. رابطه‌ام با او هم خیلی خوب است اما طبیعی است كه با مادرش راحت‌تر باشد. 14 یا 15 سالش بود كه یكی دو كار بازی كرد، خوب هم ظاهر شد اما خودش دیگر نخواست ادامه بدهد. حتی در فیلمی كه خودم ساختم او را به عوامل پیشنهاد دادم كه اگر تایید كردند بیاید بازی كند اما خودش بعد از تست گریم نپذیرفت.

حقیقتی تلخ در زندگی

ارشك به اندازه خودش آزاد است. اصلا امروزه زمانی نیست كه شما به جای فرزند خود تصمیم بگیرید. شما تصمیم می‌گیرید اما واقعیت این است كه این یك نمایش است. حقیقت تلخی است كه باید پذیرفت. بچه‌ها تصمیم خودشان را می‌گیرند. اما مهم است آنقدر خوراك خوب به فرزندان خود بدهید كه تصمیم احمقانه‌ای نگیرند. من اگر متریال خوب داشته باشم كار دستی خوبی می‌سازم. ضمن آنكه باید به بچه‌ها اعتماد و از آنها حمایت كرد.

وقت گذاشتن پدر برای پسر

ما پدرها گاه حس می‌كنیم چون كار می‌كنیم و پدر هستیم حق داریم عصبانی شویم ولی حق نداریم هیچ‌وقت به فرزندان‌مان بگوییم وقت ندارم. بهتر است نیم ساعت زودتر از كار بیاییم و آن را صرف فرزندان‌مان كنیم. من و ارشك یك روز در میان با هم هستیم و با هم تفریح می‌كنیم. وقتم را برای او می‌گذارم كه فردا ارشك حق نداشته باشد به من بگوید برایم چه كار كرده‌ای؟علاقه همیشگی به شعر

من ادبیات خوانده‌ام. همیشه شعر و كتاب را دوست داشتم البته شعر را بیشتر از نثر دوست داشتم و هنوز هم بیشترین مطالعه من در زمینه شعر است. هنوز هم مطالعه دارم اما كم می‌خوانم. راستش به كارهای مینی‌مال علاقه دارم. یك بخش مثبت شبكه‌های اجتماعی پیدا شدن همین سبك‌های هنری مینی‌مال است. هر روز با دیدن یا خواندن چیزی در این شبكه‌ها شگفت‌زده می‌شوید. خوب است كه به مقوله شبكه‌های اجتماعی درست نگاه كنیم چون در این حالت پیشرفت هم به دنبال خود دارد و خوب است كه همه چیز را در جوك و مسخره‌بازی نبینیم. گاهی در مساله‌ای گندش را درمی‌آوریم. در حادثه منا چندصد نفر جان خود را از دست می‌دهند اما ما آن را تبدیل به یک شوخی می‌كنیم.

موسیقی فقط رپ

هیچ‌وقت نخواستم ارشك بازیگر شود چون كسی كه بازیگر می‌شود نمی‌تواند زندگی كند. این اصلا شعار نیست. یك‌جورهایی از این می‌ترسم كه فرزندانم سمت بازیگری بروند. آنها باید راحت زندگی كنند. اصلا معنی ندارد به قدری مشهور شوید كه حتی نتوانید هر كار عادی و روزمره‌ای را كه دیگران انجام می‌دهند، را یا نتوانید یا حق نداشته باشید انجام دهید. تا هر كاری می‌كنید می‌گویند آقا شما هنرمند هستید و از شما بعید است. البته دوست دارم كه سراغ موسیقی برود اما نه اینكه خواننده خالتور شود. دلم می‌خواهد رپر شود. من خودم فقط موسیقی رپ گوش می‌كنم. جدیدا و به اندازه كم مازیار فلاحی، فریدون آسرایی و محمد علیزاده هم گوش می‌كنم. موسیقی همیشه همراه من است اگر پیاده هم باشم باز هدفون در گوشم است.

رازهای پدرانه رامین راستاد و پسرشآینده موسیقی مابه‌نظرم شخصیت آدم‌ها را از دو چیز می‌توان فهمید؛ اول موزیكی كه در ماشین‌شان گوش می‌دهند و بعد هم كنترل تلویزیون‌شان كه چه شبكه‌هایی را نگاه می‌كنند. از اینها می‌شود سطح نگاه و فرهنگ آنها را فهمید. اگر من جلوی ارشك موسیقی خوب گوش كنم مگر می‌شود او برود خالتور گوش كند. او دیگر موسیقی بد را نمی‌فهمد. از یكی از دوستان خواننده‌ام پرسیدم چرا فكر كردی باید خواننده شوی؟ او گفت من چاره‌ای جز موزیسین شدن نداشتم چون از وقتی یادم می‌آید مادرم از رادیو موسیقی گوش می‌كرد و من با موسیقی بزرگ شده‌ام.

هیچ‌وقت جلوی ارشك موسیقی‌های سخیف آن‌ورآبی را گوش نكردم.  حالا هم ساعت‌ها با هم موسیقی گوش می‌دهیم و درباره‌اش صحبت می‌كنیم. حتی دو كار را او پلی‌بك كرد و من از او فیلم گرفتم. آرش سزاوار وقتی آنها را دید متعجب شد و گفت بگذار این كار را دنبال كند. من و كل خانواده تا جایی كه می‌توانیم ارشك را حمایت می‌كنیم. وقتی وارد اجتماع شود خودش تصمیم می‌گیرد كه چه كار كند؛ اما دوست دارم كه خواننده شود. من سمت خوانندگی نرفتم اما چون رپ را خیلی دوست دارم حتما یك تك‌آهنگ رپ خواهم خواند.

اهمیت پول در خوشبختی

مدتی فوتبال حرفه‌ای بازی كردم اما بازیگری آنقدر برایم جاذبه داشت كه رفتم سمت آن. الان هم در تیم هنرمندان به شكل جدی فوتبال را دنبال می‌كنم. هیچ‌وقت به این فكر نكردم كه اگر فوتبالیست می‌شدم شرایط مالی بهتری داشتم. راستش باید اول گفت اصلا شرایط خوب مالی چه هست؟ به نظرم خوب است حداقل‌هایی را برای زندگی راحت داشته باشید.

این حداقل‌ها امنیت تو و خانواده‌ات را تامین می‌كند؛ مثلا ماشین و خانه و اگر هم شد ویلا. البته بیشتر داشتنش هم جذاب است اما عملی نیست؛ مثلا خوب است كه به جای كمری یك پورش سوار شوید اما كمری هم جذاب است. وقتی زیادتر داشته باشید دردسر بیشتری هم دارید. چرا حاشیه فوتبال زیاد است؟ چون پول در آن زیاد است و چرا پینگ‌پونگ حاشیه ندارد؟ چون پول در آن کم است تا به حال خبری درباره حاشیه ورزش باستانی شنیده‌اید؟ در فوتبال پول هست به همین خاطر حاشیه، رانت، باند و. . . هم وجود دارد. پول فقط تا جایی و حدی خوب است. چرا من باید خیلی تلاش كنم پول جمع كنم كه برسد به فرزندم؟ من باید عرضه داشته باشم به فرزندم به جای ماهی دادن، ماهیگیری یاد بدهم. باید خودش تلاش كند. پدرم از آن پدرهایی نبود كه برایم نقش بخرد اما به لحاظ فرهنگی هرچه خواستم برایم كرد. من اول دبستان دوربین فیلمبرداری جایزه گرفتم.

تمام كودكی من با آپارات فیلمبرداری شده است. پدر نگاتیوها را می‌فرستاد آلمان، چاپ می‌شد و آنها می‌فرستادند ایران. من خیلی خوب عكاسی می‌كنم ولی با همین گوشی عكسی گرفته‌ام كه عكاس درجه‌یك بین‌المللی به من گفت جزء 10 تا از بهترین سلفی‌های دنیاست كه دیده‌ام. حالا اگر پدرم به جای اینها به من پول می‌داد، شاید هرگز به سمت هنر نمی‌آمدم. من هم سعی می‌كنم به ارشك خوراك خوب بدهم. روزی 8 ، 9 ساعت در سینما سخت‌ترین كار دنیا را انجام می‌دهم. حالا به خاطر پول بروم آخر شب گوشه فست‌فودفروشی بنشینم كه به خاطر اسمم چند تا همبرگر بیشتر بفروشم؟ خدا را شكر از درآمد بازیگری‌ام راضی هستم.

الگوبرداری از اطرافیان

همیشه برای بازی كردن شخصیت‌های مختلف آدم‌ها را از جامعه الگوبرداری می‌كنم. یك‌بار سر كاری یكی از افراد پشت صحنه كاری كرد و چیزی گفت كه به مدیر تولیدمان گفتم یك روز عین آن را بازی خواهم كرد. این حرف را به دو، سه نفر از جمله یكی از افرادی كه می‌شناسم و كلاهبردار است، گفتم. به او گفتم یك روز تو را بازی می‌كنم؛ آنقدر شبیه خودت كه زنگ بزنی و اعتراف كنی آن آدم تویی. شما هر جنس آدمی را بخواهید در اطراف همه ما هست و اصلا نیاز به تحقیق میدانی وسیع و وحشتناك نیست؛ حتی در اقوام همه ما دزد، معتاد، مهندس، دكتر و. . . وجود دارد. مهم این است آن آدم را كامل ببینید؛ مثلا در كنار كلاهبرداری‌هایش، ابعاد انسانی و عاطفی‌اش را هم ببینید.

بی‌نیاز برای اثبات خوبی

من یك بازیگرم. لازم نیست خودم را به دیگران اثبات كنم. كسی كه مرا نمی‌شناسد اصلا مهم نیست چه فكری درباره من می‌كند. كسی كه مرا می‌شناسد خب دیگر می‌داند چه جور آدمی هستم. اگر كسی به اشتباه مرا قضاوت كند، دارد گناه مرا می‌شوید. نیازی نیست من بروم خودم را به همه اثبات كنم كه آدم خوبی هستم و فقط نقش آدم بدها را بازی می‌كنم. از طرفی من دارم با خانواده‌ام، دوستانم و همكارانم زندگی می‌كنم. آنها باید بدانند كه من آدم درستی هستم. من تلاشی نمی‌كنم كه چیزی را از ذهن مخاطب پاك كنم. من نه مثل كاظم در سریال «مثل هیچكس» هستم و نه شبیه خسرو در سریال «زیر تیغ» یا هوشی در سریال «جراحت». . . من هیچ‌كدام از آنها نیستم و زندگی‌شان را تجربه نكرده‌ام.


ویدیو مرتبط :
بدل رامین راستاد