فرهنگی


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

استاندار حلبچه عراق وارد ایلام شد

به گزارش ایرنا، عبدالله محمد به همراه ارکان حسن مشاور وی عصر امروز یکشنبه 26 اردیبهشت وارد استان شده و با مقامات استانداری ایلام دیدار کرد.قرار است استاندار میسان، واسط، ...



هنر نگاهی ژرف به زندگی و هستی/تقلید آثار هنری ارزش حقیقی ندارد/ چکش خوردن اثری که مرا ناراحت کرد


خبرگزاری فارس ـ گروه هنرهای تجسمی: در بخش نخست مصاحبه استاد «یدالله کابلی» به عنوان شکسته‌نویس پیشرو در ترویج این خط در کشور به محورهایی از حمله سرگذشت خطوط از جمله خط شکسته از گذشته تاکنون، حضور در خارج از کشور و برپایی نمایشگاه‌های متعدد خوشنویسی، تکنیک موسیقی‌خط و یادی از اساتید پیشکسوت خط شکسته پرداخته شد.

در بخش دوم این مصاحبه محورهایی از جمله فعالیت استاد در دوره‌های مختلف، نحوه تولید مستند شکسته پیوسته از زندگی استاد کابلی، سلوک در خط، حراج‌های داخلی و خارجی، تقلب آثار هنری و در پایان صحبتی با هنرمندان جوان را می‌خوانیم.

 

* استاد در مورد شیوه قدیم و شیوه جدید خط شکسته، نظرات مختلفی است؛ نظر خودتان را در این رابطه می‌فرمایید.

امروز نه تنها در مورد خط شکسته، بلکه در مورد خط نستعلیق نیز فضاى فکرى جوان‌ها و امکانات گسترده اینترنتى و دسترسى به منابع و گنجینه‌هاى هنرى موزه‌ها و کلکسیون‌ها و ارتفاع تعامل فکرى و هنرى جامعه خوشنویسى با تغییرات و تحولات بسیارى روبرو بوده است.

قبل از همه اینها خود من از مجموعه آثار شخصى و نمونه‌هاى ارزشمندى که بعدها از این سو و آن سو با اعتبارى که داشتم و فراهم آوردم، همه را در اختیار علاقمندان و شاگردان قرار دادم تا هر کس به فراخور ذوق و ظرفیت بتواند قابلیت‌هاى فردى و ویژگی‌هاى شخصى خود را بیازماید.

چون جوان‌ها را با توجه به روح جستجوگرى و نوجویى باید آزاد گذاشت تا آنچه را دوست دارند انتخاب کنند. تنها کافیست که الگوهاى مناسب را بشناسند و در اختیار داشته باشند و مهمتر از همه استاد و مربى دلسوخته و بی‌غرض انتخاب کنند.

متاسفانه امروز بعضى از دوستان و اساتید ما این با سلیقه‌هاى شخصى و مدیریت‌هاى سلیقه‌اى انها را از این آزادى باز می‌دارند و یا خداى نکرده دنباله رو خود کرده یا به یک خود محورى خشک می‌کشانند.

با توجه به حرمتى که در اشاعه آثار پیشینیان دارم، اعتقاد دارم هنرجویى که در دوره‌هاى بالا نیاز به تکمیل آموزه‌هاى هنر دارد باید با نگرشى گسترده همه شیوه‌هاى مطلوب و سنتى و اصیل را بیازماید و در میان این کنکاش عملى و نظرى فضاى مطلوب و دلخواه خود و فردیت هنرى خود را پیدا کند. در حالى که احساس میکنم خیلى ها با توانمندیهاى زیاد در ارایه کارهاى تازه  به تقلید و کپى کارى و ترویج روح مرده پرستى وا داشته می‌شوند و این روى کرد جوانان صاحب فکر و ذوق را از خلاقیت بازمی‌دارد.

به نظر من اصلا شیوه قدیم اگر کپى کارى و تقلید محض باشد هیچ ارزش حقیقى ندارد و یک تکرار ملال‌آور چرا که اصل اثر با هزار جلوه و جلال موجود است و به قول تولستوى متفکر بزرگ و نظریه‌پرداز روسیه معتقد است وقتى یک اثر هنرى  از روى کارى اصلى تکرار می‌شود یک شبه هنرى بیش نیست و تأثیرى هم بر روى مخاطب نخواهد داشت.

دیگر اینکه شیوه جدید هم که همه شاکله و هندسه آن مبتنى بر اصالت  آثار استادان طراز اول این قلم است همان دستاوردی است که به قول کارشناسان و صاحب نظران و استادان در دهه‌هاى پیش و امروز متضمن حیات دوباره این قلم شریف و ظریف ایرانى بوده است با ابعادى بسیار متنوع و گسترده و کاربردهاى بیکران مقبول افتاده و هنرمندان بسیارى را در سراسر کشور و یا بیرون از مرزها مجذوب کرده است و در نهایت به نظر می‌رسد هر دو در خدمت تعالى و توسعه خط شکسته ایران هستند.  

* شما در دوره‌های مختلف زندگی‌ کردید و آثاری هم مختص همان دوره‌ها دارید. مثلا در دوره‌ای که مردم نسبت به هنر کم توجه شدند، شما هم قطعه‌ای نوشتید. دهه 60 چه کار متناسب با آن حال و هوا دارید؟

در دهه 60 مستغرق عوالمی بودم که تکلیف خودم را روشن کنم؛ آیا همچنان باید شبیه قدما بنویسم یا شیوه تازه‌اى را دنبال کنم یا پی‌ریزى کنم. در این دوره تلاش و کوشش بسیارى را در حد مقدور در شیوه درویش عبدالمجید طالقانی داشتم که نمونه‌هایى از این دست در کتاب‌هاى شکسته‌نویسى و شکسته‌خوانى یا کلک شیدایى ارایه دادم  ولى بعدها به یاد تعالى‌نگرى درویش عبدالمجید افتادم که اگر من همین طور بنویسم که کاری نکردم؛ در واقع یک مقلد خشک و خالى باقى خواهم ماند. 

در دهه 60 تا 70 تلاش می‌کردم تا با بهره‌بردارى از الگوهاى خوب و مطلوب نظرم در حد ممکن از آثار بزرگان در فضای شخصی خودم کار کنم. در این دوره هم جواب خیلی خوبی گرفتم. شاید به شهادت آثار به چاپ رسیده  نمایشگاهى کتاب منحنى عشق در سال ٧٥،  نمونه‌هاى به ثمر رسیده از این نواندیشى  را در ترکیب‌بندى‌هاى اقلام غبار تا جلى در بیش از ٢٠٠ اثر بتوان ملاحظه کرد ، و از آن به بعد دوره بسیار تازه و تاریخى در عرصه سیاه مشق‌نویسی خط شکسته را آغاز کردم که تا پیش از آن تقریبا وجود نداشت.

شیوه‌اى با تمام قابلیت‌ها و زیبایى‌ها و استانداردهایى که از آثار میرزا غلامرضا اصفهانى انتظار داشتم و اولین مجموعه آن در سال ١٣٦١در موزه رضا عباسى به نمایش درآمد. البته این تعجب و حیرت و حسرت همراه بود که چگونه این بزرگ مرد عرصه سیاه مشق نستعلیق چگونه شد که هیچگونه رغبت و تمایلى به ارایه حتى یک قطعه یا نمونه اى سیاه مشق خط شکسته  با همان خصوصیات آثار نستعلیقى نشان نداده یا من در این چند دهه ندیده‌ام. 

* فیلم مستندی با عنوان «شکسته پیوسته» از زندگی شما ساخته شده است؛ روند ساخت این فیلم چگونه بوده است؟

این فیلم را آقای یارمحمدلو ساخته است؛ اگر چه ساخت آن حدود 33 دقیقه است اما 7 ـ 8 ماه ساخت آن طول کشید، چراکه تهیه فیلمى که با انگیزه نمایش زندگى یک هنرمند و پرداختن به همه ابعاد عملى و نظرى زندگى و نیز ابعاد شخصیتى اجتماعى فرهنگى و هنرى یک هنرمند باشد با امکانات مقدور مالى و محدود فیلمبردارى کارى مشکل است.

تنها راه توفیق شاید هم آهنگى و همدلى کارگردان و هنرمند است که با شگردهاى خاص هنرى و خلاقیتهاى فکرى به بیان لحظه‌ها و انات  یک عمر تجربه اندوزى خود بپردازند.

به عنوان مثال گروه تهیه کننده به طالقان آمدند تا در بخشى از موضوع فیلم درباره شرح حال زندگى درویش عبدالمجید طالقانی صحبت کنم؛ بعد غروب آتش روشن کردیم، دور هم جمع شدیم تا شام را دور آتش بخوریم؛ در کنار آتش حس نوشتن به من دست داد و گفتم می‌خواهم بنویسم. کاغذ آوردم و کارگردان و فیلمبردار هم خود را آماده لحظه‌هایى می‌کردند که از آن بی‌خبر بودند و صحنه‌هاى بیع و کم نظیرى را  شاهد بودند.

فیلمبردار با ذوق از پشت عینک من به صفحه مشق و صحنه آتش فیلم می‌گرفت. اینها همان بداهه‌کاری‌هایى بود که اصلا کارگردان تصورش رو نمی‌کرد، البته فیلمبردار این مجموعه هم فرد باذوقی بود.

آن شب بعد از شام  ٥ تا ٦ ساعت از نوشتن من فیلم گرفتند. در واقع لحظه به یادماندنی بود بین من و نوشتن و شعله‌هاى طلایى و بى‌تاب آتش و دوربین و ذوق فیلمبردار و کارگردان.

برای ادامه ساخت مستند، یک بار هم به خوانسار رفتیم تا از زادگاهم حرف بزنم؛ شهر خوانسار، مصفا و پرآب و بسیار سرسبز است. در چشم انداز مناسب به کوچه زادگاهم رفتیم؛ فضایى دلگشا، مفرح و توریستى. بعد از مهیا شدن امکانات، شروع کردم به نوشتن رباعى خیام «بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین»؛ در ادامه کار و پایان نوشتن به کارگردان گفتم: «باید این خط را داخل آب بیندازم» تا تصویرى مفهومى از کار را شاهد باشیم. بچه‌ها گفتند: «استاد برای چه داخل آب؟!!» گفتم: می‌خواهم گذر عمرم را داخل آب ببینم». آنها گفتند «حیف است این دست خط را داخل آب بیندازید؛ حداقل بگذارید با فتوکپى تست کنیم». بچه‌ها تا کپی را داخل آب می‌انداختند، در جا لوله می‌شد و می‌رفت در عمق آب. چند بار این کار را تکرار کردند و من گفتم، باید اصل کار را که کاغذ کلاسه ضخیم داشت داخل آب بیندازیم تا چین نخورد و آرام آرام در سطح آب برود.

بالاخره همین کار را کردیم. حجم آب زیاد بود و آن کاغذ 160 گرمی گلاسه، خیلی آرام روی آب می‌چرخید. تا اینکه رفت و من هم لب جوی نشسته بودم و گذر عمر را نظاره میکردم.

یک خاطره دیگر و فراموش نشدنى دارم و اینکه در وقت غروب و هنگام بازگشت به تهران دیدم آسمان شهر کوهستانى خوانسار دودى رنگ  و ابر آلود شده؛ به گروه گفتم «قدرى تحمل کنید و وسایل را آماده کنید احتمال باران است تا قبل از شروع بارش باران من زیر یک چادر شروع به نوشتن میکنم و شما هم فیلم بگیرید». من نشستم و سیاه مشق کردم.

توجه دادم به محض شروع باران چادر را بردارند و در چند ثانیه اى که قطره‌هاى اول باران روی این قطعه می‌خورد قلم مرکب گلگونی را آماده کرده بودم. نقطه‌ها را تند تند با مرکب قرمز نوشتم انگاه قطره‌های باران روی این نقطه‌های قرمز که می‌بارید، پخش می‌شد روی سیاه مشق؛ آن لحظات گفت‌وگویی بسیار بدیع و بى‌مانندى بین من و باران و نوشته بود. اینها فضاهاى خلاقانه‌اى بود که بى تردید موجب استثنایى شدن زیبایى‌هاى فیلم و برنده شدن آن در میان فیلم‌هاى مستند آن سال و ماندگارى یک فیلم مستند شد.

* استاد، نکته دیگر این است که در آخرین حراج تهران، شما یک قطعه کار داشتید که از خوش‌فروش‌های این حراج بود؛ نظر شما با این حراج‌ها چطور است؟

حراج‌ها هم خوب است و هم بد. خوبی‌ا‌ش این است که جوان‌هاى خلاق و مبتکر در کنار استادان بزرگ فرصت حضور پیدا می‌کنند و اگر تلاش فکورانه و مقبولى کرده باشند انتفاع مالى هم پیدا می‌کنند.

اشکالش هم این است که بعضى‌ها که در بن‌مایه‌هاى هنر خوشنویسى قابلیت‌هاى لازم را ندارند براى جلوه کردن کارشان، فریب رنگ و فرم را می‌خورند و بعد ناکامى و سرخوردگى پیدا می‌کنند. این موضوع خیلی مهم است.

این جوانان در کنار اساتیدی  صاحب نام و پیشکسوت از جمله فرامرز پیل‌آرام، رضا مافی و نصرالله افجه‌ای قرار گرفتند. اما من همیشه گله و انتقادى که دارم به اینکه چرا به خوشنویسی بی‌مهری می‌شود. اما دلیل تأسفم این است که آثار ستارگان تاریخ هنر مثل میر عماد یا میر على که قرنها قبله‌گاه این هنر بوده‌اند و هزاران الگوى رویش و زایش و خلاقیتهاى عاطفى هنرمندان طول تاریخ به شمار می‌روند و اصلا پشتوانه  تاریخ  هنر این کشور محسوب می‌شوند، معادل معاصرین  و یا حتى خیلى پایین تر ارزیابى و قیمت گذارى شوند و یا استادان خون جگر خورده امروز که حداقل هرکدام  نیم قرن از عمر خود را در راه ترویج و توسعه هنر امروز خوشنویسى نهاده و همه جوانهاى موفق و چهره‌هاى درخشان این عصر که در همین نمایشگاه‌هاى و جشنواره‌هاى داخلى و خارجى می‌درخشند و مطرح هستند شاگردان این بزرگواران هستند و تنها به دلیل اینکه پایبند حفظ نوامیس و اصالت‌هاى این هنر مانده‌اند یا اصولا هیچگاه ورودى به عرصه رنگ و تکنیک‌هاى جانبى نداشته‌اند. آثارشان مهجور بماند و یا احتمالا نمونه‌هایى از آنها که قدرى جلوه‌هاى نوینى دارند با قیمت‌هایى خیلى پایین‌تر از آنها به فروش برسد.

این یک ضایعه است و باید آسیب‌شناسى شود و به موازات رونق کارهاى مدرن و گرایشات نوین خوشنویسى فکرى هم به حال این بخش ارزش‌هاى انسانى و ارزش‌هاى انکار ناپذیر آنها نیز داشت.

 

* شاید به خاطر این بوده که الان مخاطبان دنبال خط مدرن هستند و ذائقه‌شان تغییر کرده است. مثلا کار شما که در حراج چکش خورد. در بین آن همه آثار، نقاشی‌خط و خوشنویسی خوب فروش رفت. 

در مجموع به جهت اینکه براى اولین بار به خوشنویسى سنتى توجه شده بود و آثارى از اساتید هنرهاى سنتى را در همه زمینه‌هاى هنرى عرضه کرده بودند، خوشحال بودم ولى برای من سخت است که ببینم اثر استاد امیرخانى به عنوان میر قافله خوشنویسى به مبلغ ١٠ میلیون تومان به فروش برسد در حالی که وی به عنوان یکی از اقطاب خوشنویسی معاصر هستند.

اثری که از من هم فروش رفت، سوره حمد بود که در یک طراحى عمودى و سه شمسه زیرهم و کار کردم که در عین خوشنویسى قصار شکسته و ترکیب‌بندى خاص اجرا شده بود. برای اولین بار هم بود که چنین آثارى در حراج‌هایی این گونه فروش رفت. بنابراین اگر در این اثر یک نگرش و نگاه امروزی در تابلو نبود، ممکن بود یا فروش نرود یا به همان قیمت پایه که ١٨میلیون بود فروش می‌رفت در حالی‌که استثنایى‌هایی چکش خورد و طالب بالاترى پیدا می‌کرد تا اینکه به نظرم ٣٢میلیون فروش رفت.

* مهم است که هنر را در چه ظرفی ریخته شود؛ اثر شما در ظرف امروز ریخته شده بود. استاد یکی از مشکلات دیگر این است که در حراج ما عرضه خوبی نداریم؛ نظر شما در این باره چیست؟ اصلا مدل حراج‌ ما استاندارد است یا خیر؟

طبیعت نگاه و نظر و رفتار ما مبتنى بر عادت‌ها و سنت‌هاست؛ به طور مثال ‌مردم یزد از قدیم 50 تومان باقلوا درجه یک را در ٥ ریال کاغذ می‌پیچیدند و یا یک کیلو  قطاب را در یک قوطى مقوایى نازک عرضه می‌کردند یا در شهر خوانسار که بهترین گز دنیا در آن تهیه می‌شود، تا 20 سال پیش این محصول بی‌نظیر را در جعبه‌هاى کوچک  چوب سفید و دست ساز  عرضه می‌کردند. در حالی‌که اروپایى‌ها از قدیم 5 ریال شکلات را در لابه لای 50 تومان کاغذ می‌پیچند با زیباترین طراحى و رنگ و چاپ  ارائه می‌دادند. مثلا در سوئیس که امروز گران‌ترین شکلات‌های دنیا را عرضه می‌کنند، می‌بینیم 20 قطعه شکلات را در یک بسته‌بندی بزرگ و زیبا با عالی‌ترین طراحى و چاپ همراه با قوطى‌سازى‌هاى فوق مدرن به مبالغ نجومى به جهان عرضه می‌کنند. متأسفانه ما به کار به خودمان ارزش نمی‌دهیم و علت عقب ماندگى ما ماهیت و محتواى پدیدارى و ساختاری‌مان نیست، بلکه مشکل نحوه ارائه و عرضه کردن است.

در دنیای هنر که همیشه این مسایل جانبى بسیار مهم است و به هر پدیده هنرى اعتبار و تشخص می‌بخشد و هر توجهى به تکنیک و ابعاد کیفى و نحوه  ارایه با استانداردهاى جهان مدرن و پیشرفته امروز، متضمن مقبولیت جهانى آن خواهد شد. هنر در کشورهای پیشرو اروپایی یا امریکایى یا حتى آسیایى پیشرو با بالاترین استانداردها عرضه می‌شود و بالطبع قیمت‌گذاری هم بالا رقم می‌خورد خواهان و مشترى و علاقمند خود را هم دارد.

امروز هنرمندان مطرح دنیا با اطمینان بر بازاریابى در بی‌ینال‌ها و همایش‌هاى جهانى  برترین ارایه و زیباترین قاب‌ها و شمش‌هاى درجه یک جهان را که از تکنیک‌هاى به روز دنیا برخوردارند استفاده می‌کنند و این روند مطلوب موجب می‌شود که هنرمند با اطمینان خاطر بر فروش آثارش یقین داشته باشد.

این در حالی است که مملکت ما این قدر هنرمند برجسته دارد ولى متولیان امور آن قدر درگیر مسایل خود و مشکلات دیگرى هستند که انگار کسی به آنها اصلا نمى‌پردازند یا توجهى ندارند؛ اگر سرمایه گذارى و برنامه ریزى باشد، ایران آن قدر پشتوانه‌هاى گسترده تاریخى فرهنگى و تمدن دارد که بى‌هیچ  تردیدى می‌تواند مرکز برگزاری تمام جشنواره‌های هنر خوشنویسی جهان باشد.

در مجموع خوشبختانه در چند سال اخیر فضای خوبی ایجاد شده است. و این حراج‌ها چشم انداز امید بخشى است براى آینده رو به رشد و تعاملى که در ارتباطات بین‌المللى در پیش است.

* گفته شده است که «هنر نزد ایرانیان است و بس» با توجه به سفرهایی که داشتید، به این معنا رسیده‌اید؟

گمان می‌کنم هر ملت و هر مملکتى با توجه به آئین‌هاى کهن و ریشه‌هاى عمیقى که در قابلیت‌هاى گوناگونى که در ساختار زیر بنایى فکرى و فرهنگى داشته‌اند مقوله هنر به عنوان بستر زیبایى و انتقال پیام همیشه در این جوامع مطرح بوده است ولى این بیت معروف که پیام غرور انگیز حکیم ابوالقاسم فردوسى که شعر او نبوت کلام و کمال است  و نیز شاید در آن عصر که ایران اوراق زرینى از کتاب بزرگ فرهنگستان جهان را به خود اختصاص داده بود بیانى دور از انصاف نبوده ولى هیچ‌گاه نمی‌توان منکر عظمت رویدادهاى هنر سرزمین‌هاى کهنسال مثل چین و هند شد که آن وقت پذیرفتن‌اش قدرى تامل لازم دارد، شاید مادر هنر شعر که نبوت کلام بشرى محسوب می‌شود و هنر خوشنویسى که به واقع مهد این هنر دیرینه هستیم در شمار استثناها قرار بگیریم.

من در جشنواره بین‌المللی مسکو که شاید اولین جشنواره خوشنویسی محضى بود که در این چند دهه شاهد بودم، از این حقانیت دفاع کردم و با آنکه بنایشان بر این بود که از هر کشورى یک هنرمند دعوت شود و از هر هنرمندى دو اثر در جشنواره ارائه شود من این جایگاه و قابلیت را ابراز کردم که شش اثر ارائه دادم. اثرى از فردوسى،مولانا، سعدى، حافظ، خیام، و قطعه‌اى از قرآن کریم و قبول کردند.

مراسم باشکوهی بود. هنرمندان زیادی از کشورهای مختلف  وکلا ٥٤ هنرمند شرکت داشتند. به طور نمونه یک بانوی جوان و هنرمندى از فلورانس ایتالیا به این جشنواره آمده بود. در ورک‌شاپی که برگزار شد، وقتی او شروع به خوشنویسى لاتین کرد، آنقدر قوى و قانونمند و کلاسیک و استادانه می‌نوشت که من مبهوت مانده بودم  و دریافتم که هنر فقط نزد ایرانیان نیست.

شب بعد که فرصت در اختیار من قرار داشت، فکر کردم زیباترین صحبتم را با تحسین از هنرنمایى  وى آغاز کنم و گفتم: «همه می‌دانید که ایران طی سده‌های گذشته و حال مظهر خوشنویسی جهان است؛ ولى با یک عمر آشنایى با عوالم خوشنویسى این خانم  باربارا به قدری شب گذشته خلاقانه، متبحرانه، جامع و زیبا خوشنویسى کردند که خواب را از چشمان من ربودند!!»

در ادامه صحبت فقط روشن کردم که ابزار نوشتن لاتین غالبا نیش‌ها و قلم‌هاى فلزى است و ولى ما از غبار تا کتیبه را با نى یا تخته چوب می‌نویسیم. همان نى که مولانا  گفته است، بشنو از نی چون حکایت می‌کند؛ نی وسیله‌اى زنده است که ذره ذره آوندهایش با درون هنرمند و کاغذ و مرکب گفت‌وگو می‌کند. شما شاید هیچ وقت  فرصت نیافته اید یا نتوانسته اید با راز و کشف و شهود این عنصر حیات بخش در دستان زیبایى‌‌آفرین خوشنویسان ایرانى آشنا شوید.

بعد از این صحبت‌های من مدیر جشنواره آقاى شاربوف گفت: «هدف از برگزاری این جشنواره رسیدن به یک همدلی جهانی است و ما با این مودت که امروز توسط استاد کابلی بیان شد به هدف خود رسیده‌ایم».

 

* سلوکی که روی تابلوها داشتید، کدامیک کمال حال شما در آن تابلو بوده است و این اثر را در مواجهه با آن مخاطب هم دیده‌اید؟

من قبل از نوشتن، مطالعه می‌کنم؛ مطالعه من هم بیشتر پیرامون شعر و ادبیات است. هر لحظه‌ای که حس کنم چیزی می‌خواهم بنویسم، آن لحظه مستلزم ان است که من به یک وحدت درونی برسم. باید وحدت درونی و باور درونی در من پیش بیاید. بنابراین هر وقت عامل تأثیرگذاری در موجودیت من شکل گرفت، قطعا کار مورد نظر خوب از آب در می‌آید؛ شاید این سیر و سلوک را بتوان در تعالى طلبى‌هاى هنر ملاحظه کرد.

اجتهاد هنر زمانی است که توانمندی و دریافت‌هاى عملى و نظرى یکی می‌شوند یعنى یگانگى دست و دل؛ چون برخی از هنرمندان توانمندی خوبی دارند اما اندیشه‌ای برای محتواى کار خود ندارند؛ در مقابل هم برخی دیگر صاحب خلاقیت نظرى هستند اما دستی توانا برای اجرا ندارند و رشدى حاصل نمی‌شود.

هر زمانی که توأمان وحدت دست و دل اتفاق بیفتد، دستاورد این اتحاد ارزشمند خواهد بود. من وقتی می‌خواهم کار کنم، باید حقیقت وجودم را عرضه کنم تا حاصل آن کار ارائه شده مطلوب نظرم قرار بگیرد.

مجموعه آثاری که در کتاب «سماع در سماع » آخرین گلچین آثارم که در مهر ماه امسال منتشر شده مشمول این لحظه‌هاى ناب است؛ و با آثارى از این دست در اقصى نقاط دنیا در کلکسیون‌هاى شخصى یا موسسات معتبر خریدارى شده زیباترین میراث حیات هنرى من است.

* کاری بوده که مشتقانه بخواهید آن را بنویسید؟

عاشق این بودم که هنگام اذان در تلویزیون به زیباترین صورت ممکن نوشته من از اذان پخش شود. اما متأسفانه در تلویزیون همیشه ابتدایى‌ترین آن دیده می‌شود.

* با توجه به تغییر و تحولات اخیر، شرایط انجمن خوشنویسان ایران را در آینده چگونه می‌بینید؟

انجمن خوشنویسان ایران یکى از کانون‌هاى بزرگ و معتبر کشور است و در نیم قرن اخیر با رسالتى توصیف ناپذیر و کارنامه‌اى ستودنى نقش بسیار فراگیرى را در توسعه و ترویج هنر خوشنویسى ایران داشته است و در امور تربیت هنرمندان برجسته و استادان جوان و نمایشگاههاى گسترده داخلى و خارجى کارنامه درخشانى داشته ضمن اینکه صدها کتاب و اثر نفیس هنرى را به عرصه ادب و فرهنگ و هنر ارائه داده است.

اما چند سالی است این همه دستاورد اجتمایى در یک اختلاف سلیقه تشکیلاتى و یا مدیریت سلیقه‌اى مخدوش شده و گاه هرز رفته و یا مسکوت مانده است و نمی‌شود انکار ماهیت بسیار درخشان این مجموعه شد.

به هر روى مراجع ذی‌صلاح و تدابیر قانونى و حقوقى به این اختلاف رویه‌ها رسیدگى خواهد کرد. چرا که همه هنرمندان شایسته کشور در یک فضاى واحدى به نام انجمن خوشنویسان ایران عضویت پیوست و شایسته‌اى دارند.

من به عنوان نماینده شورای عالى ارزشیابى هنرى عرض می‌کنم که همه ارزشیابى‌هاى گذشته و حال که بر مدار قاعده و قانون بوده و از سوى استادان شوراى ارزشیابى تأیید شده است یا در جناح دیگر مورد وثوق و قبولى استادان معمر و برجسته هستند به اعتبار خود باقی است. البته بررسى‌هاى گسترده و کارشناسانه‌اى در این حوزه در شورای عالى ارزشیابى با حضور نماینده قانونى و مرضیه الطرفین محترم وزیر محترم فرهنک وارشاد اسلامى انجام خواهد گرفت و امید آن می‌رود که طلیعه پیش روى همه هنرمندان فخیم خوشنویسى در سراسر کشور وجود داشته باشد؛ ان‌شالله تعالى.

* استاد در پایان این مصاحبه می‌خواهیم پیامی به هنرمندان بدهید.

می‌خواهم به هنرمندان امروز بگویم که خودتان باشید؛ بر بال لحظه‌هاى ناب احساستان پرواز کنید و خودتان را به جریان هستى بسپارید همیشه این نیروها شما را به مقاصد توفیق هدایت می‌کنند.
امروز تب شیوه خط گلستانه جوانان را گرفته است. صحبتی هم دارم با اساتید که نباید جوانان را محدود به یک الگو و شیوه کنند آن هم بی چون و چرا یا استادانى وادار کنند  که شبیه آنها بنویسند؛ چون هر کسی باید سبک منحصر به خودش را داشته باشد تا جوانان مستعد رگه‌هاى خلاقیتى خود را تجربه کنند.
معتقدم باید آنها را رها کنیم تا با آگاهى که دارند شخصیت فردى هنرى خودشان را عرضه کنند. من هم سعی کردم تمام شاگردانم شبیه خودشان بنویسند؛ استاد حیدری، استاد رضوانی، استاد شیرچى که از تاثیرگذارترین هنرمندان عرصه شکسته کشور هستند و در خوشنویسی شبیه خودشان می‌نویسد.

استاد کدخدایى، استاد صحافى مقدم و استادان جوان‌تر حسین‌پور، دلخوانى، معین‌خواه و قاسمى نیز همین‌طور. بانوان شایسته هنرمند استاد صغری حسینی همسر استاد حیدری یا استاد راضیه سپهر یکی از بهترین شکسته‌نویسان امروز هستند که سبک منحصر به فردی دارند.

 

* از وقتی که در اختیار خبرگزاری فارس گذاشتید و در اینجا حضور پیدا کردید، متشکریم.

من هم از این خبرگزاری به عنوان خبرگزاری پیشرو در پیشبرد اهداف فرهنگ اصیل کشورمان تشکر می‌کنم.

انتهای پیام/

http://fna.ir/PR8J49


ویدیو مرتبط :
پاورپوینت هنر و آثار هنری