عکس های فجیع و اشتیاق مردم برای دیدن (18+)


گزارشی دردناک از انتشار فجیع ترین جنایت های انسانی و ذوق و اشتیاق مردم برای دیدن این گونه تصاویر دلخراش …

مطالب مرتبط، لطفا برای مشاهده روی لینک های زیر کلیک کنید

جنجال خبری قتل فجیع دختر 17 ساله یاسوجی (عکس)

(18-)عکس های دردناک نسل کشی زنان ارامنه

تصاویر دردناک از سوء استفاه وقیحانه از کودکان

عکس های دردناک گرمخانه دختران در تهران

فجیع ترین قتل انجام شده زنی توسط شوهرش (عکس)

یوریک کریم مسیحی: بدیهی و بی نیاز از استدلال و اثبات و اقناع می دانم بحث در این باره که از طرفین جنگ و شرکت کنندگان در جنگ، چه سربازان و نظامیان باشند و چه مردمان غیرنظامی، آنانی که زنده می مانند، جدا از لطمات و ضایعات جسمانی، آسیب های روانی گاه همدوش مرگ نیز می بینند. اما، آیا آسیب دیدگان روانی از جنگ تنها همین کسانند؟

مردمان با چهار نسبت مکانی با جنگ مواجه می شوند و شدت آسیب های شان نیز معمولا متناسب با همین نسبت هاست. نزدیک، دور، دورتر، جایی دیگر.

دسته اول شرکت کنندگان و شرکت داده شدگان در جنگ اند. دسته دوم شهروندان سرزمین جنگ اند و خانواده های طرفین جنگ، دسته سوم مردمانی اند که تقاص تصمیم های جنگ افروزانه دولتمردان و سیاستمداران شان را پس می دهند، وقتی دشمن دور از میدان جنگ و در خیابان های امن وطن شان زیر پای شان بمب می گذارد و یا رهگذران خیابان ها را به رگبار گلوله می بندد.

مردمان دسته چهارم اما انگار ربطی به جنگ ندارند و جایی دیگر ایستاده اند و نظاره گر جنگ آنانی اند که نه می شناسندشان و نه جنگ افروخته شان تاثیری بر جسم و جان آنها و اقتصاد سرزمین شان می گذارد. از طریق نگریستن به عکس و فیلم جنگ در اخبار رسمی، و در امکاناتی که فناوری امروز در فضاهای مجازی در اختیار آنان قرار داده است. این مردمان آیا چه لطمه و صدمه ای از جنگ می بینند؟ خون از دماغ کسی شان آیا سرازیر می شود؟ یا آسیب روانی مانا یا گذرایی می بینند؟

عکس های فجیع و اشتیاق مردم برای دیدن (18+)

عکس شماره 1: «آلان کُردی» افتاده بر ساحلی که بنا بود گذرگاه او و خانواده اش به سرزمین امنی باشد، 2015

والتر بنیامین در سال 1934 در موسسه مطالعات فاشیسم، در پاریس اعلام کرد: «عکاسی فقط می تواند بگوید «چقدر زیباست!» … عکاسی موفق شده نکبت فقر را، به کمک تکنیکی بی نقص و باب روز، به موضوع لذت تبدیل کند.»

هنوز تا آغاز جنگ بین الملل دوم پنج سال و تا پایان آن بیش از یک دهه مانده بود که با لو رفتن بایگانی عکس های نازی ها و با سقوط کشتارگاه هایی مثل برگن – بلزن دستی حرف بنیامین، در سویه ای تازه محکم تر بشود. اینک عکاسی داشت هولناکی تکان دهنده جنگ را نشان می داد اما هولناکی زیبای جنگ را حیات آدمی هرگز بدون جنگ نگذشته است، چه جنگ جنگی طبیعی باشد (برای بقا، و جنگیدن بر سر خوراک و منابع طبیعی ضروری برای ادامه زندگی، چنان که میان حیوانات است)، چه جنگی غیرطبیعی (برای کشورگشایی، برای دستیابی به خوراک و منابع طبیعی، برای ذخیره یا برقراری امنیت از راه حمله به دشمن فرضی یا واقعی، برای جلوگیری از پیشدستی او، چنان که میان آدمیان است).

اما با هر چه پیشرفت فنی عکاسی و امکان ثبت وقایعی در جنگ، که پیش تر فقط شرکت کنندگان در جنگ امکان دیدنش را داشتند، اینک همگان مجال می یافتند که خود را در میدان جنگ ببینند و از موقعیت هولناکی که فرزندان شان و یا ناشناس ها در آن، هم می کشتند و هم منتظر مرگ بودند، آگاه شوند. آگاه شدنی که باهمه تلخ و سیاه و دردناک و هولناک و حتی مشمئز کننده بودن عکس های این وقایع مخاطبان چشم از آنها برنمی داشتند، و در همان حین دیدن شان با هم از غیرقابل تحمل بودن نگریستن به عکس ها سخن می گفتند.

مخاطبان در همان حین انتقاد از وضعیتی که در عکس مشاهده می کردند، از نگریستن به عکس ها لذت هم می بردند، لذتی همراه با درد. اگر جز این بود چرا به نگاه کردن ادامه می دادند و در همان حال به گروهی از عکس ها حاضر نبودند نگاه کنند؟ خودآزاری؟ آن نیز همراه با لذت است. عکس هایی که کسی حاضر به دیدن شان نیست هنوز لذتی ندارند، و چه بسا مشمول همان صفتی اند که بیننده عکس در مورد عکس های در دستش می گوید، یعنی مشمئز کننده و غیرقابل دیدن.

عکس هایی که دوره به دوره از گروه غیرقابل دیدن به عرصه دیدنی و لذت دادنی پا می گذارند. عکس هایی که جز اشمئزاز، روان و وجدان و اخلاق مخاطبش را نیز با پرسشی بی جواب روبرو می کند: تو برای برانداختن وضعیت هولناکی که عکس نمایانگر آن است، چه می کنی؟ پرسشی که اغلب مخاطبان به آسانی از آن می گذرند و سعی می کنند از روبرو شدن با وجدان و اخلاق شان شانه خالی کنند اما چه روی می دهد که عکس های تا دیروز غیرقابل دیدن و مشمئز کننده اینک تماشایی اند و حتی با انکار بینندگانش لذت هم می دهند؟

عکس های فجیع و اشتیاق مردم برای دیدن (18+)

عکس شماره 2 (مالکم براون «Malcom Browne»): خودسوزی راهب بودایی تیچ کوان وو، ویتنام، 1963

عکس ها به واسطه رسانه هایی که نه تنها بنیامین نمی توانست ظهور آنها را در هشتاد سال قبل تصور کند، که سوزان سانتاگ نیز، به عنوان اندیشمند و پژوهنده ای که بیش از هر کس در قلمرو عکس و عکاسی اندیشید و کار کرد و خیلی خوب دید و خیلی خوب فهمید و درباره شیوه های بهتر دیدن و بهتر فهمیدن عکس ها نیز بسیار نوشت، نمی توانست در یک دهه قبل «این گونه» به چاه ابتذال افتادن آنها را پیش بینی کند. سانتاگ اندیشمندی چند وجهی و بسیار باهوش بود. مُرادم از ناتوانی او در عدم پیش بینی به این روز افتادن عکاسی دست کم گرفتن فهم او نیست، بلکه سرعت سقوط به چاه ابتذال نجومی بوده است.

چند دهه قبل در هنگامه جنگ ویتنام تصمیم گیران و سیاست گذاران خبرگزاری آسوشیتدپرس برای چاپ کردن یا چاپ نکردن عکس راهب خودسوزی کرده (عکس شماره 2) بالا و پایین می کردند و با دبیران عکس شان و کارشناسان رسانه ای شان شور می کردند که چه بکنند. چنین وضعیتی نه تنها برای روزنامه ها بسیار پیش می آمد که برای تلویزیون نیز، که مخاطبش نامحدود بود و هر لحظه هر بزرگساتل و خردسالی می توانست بیننده اش باشد، نیز وجود داشت.

سانتاگ به نقل از منتقدان عکس در دهه 1970 می گوید: «فلاکت های جنگ – به لطف تلویزیون – به ابتذالی شبانگاهی تنزل پیدا کرده اند. از بس که در تصاویری غرق شده ایم که زمانی از دیدن شان جا می خوردیم و منزجر می شدیم، حالا دیگر قابلیت مان را برای واکنش نشان دادن از دست داده ایم. چیزی از همدلی باقی نمانده و به سوی رخوت و بی حسی پیش می رویم.»

سختگیری در انتشار عکس های فجیع، اگرچه بارها آسان گیرتر از گذشته، هنوز وجود دارد و رسانه های رسمی و قابل ردگیری از انتشار عکس های هولناک و تکان دهنده خودداری می کنند و یا منع می شوند. (3) این منع یا خودداری هیچ شباهتی به حتی یک دهه قبل ندار.

دهه ای که حتا، چنان که سانتاگ مثال می آورد، می توانست سه عکس پیاپی فجیع و هولناک، تایلر هیکس (عکس شماره 4) از کشتن سرباز طالبان را در نیمه بالایی نخستین صفحه اخبار روزانه روزنامه نیویورک تایمز، در سیزدهم نوامبر 2001 منتشر کند، شاید چون به جاهایی جواب پس بدهند و یا حتی مخاطبان نشریات ممکن است آنان را سرزنش کنند.

عکس های فجیع و اشتیاق مردم برای دیدن (18+)

عکس شماره 3 (عکس از فیلمی خبری، 2015): پسرک سیزده ساله فلسطینی – احمد صالح مناصره – گلوله خورده از سوی سربازی اسراییلی، در پیاده رویی در اسراییل

اما اگر روزنامه ها همچنان از نشر چنین عکس هایی به اختیار یا به اجبار خودداری می کنند، رسانه های مجازی یا غیرمجازی که امکان سین جیم کردن شان نیست و اغلب شان حتی مجبور نیستند مسئولیت کارشان را گردن بگیرند، این خودداری را جبران و کار را آسان می کنند و حتی کاربران سختکوش، مستعدانه و در سبقت از دیگران، هر چند اغلب با دیدی انتقادی، دست به انتشار عکس هایی تا آن حد خشن، خونین، منقلب کننده و تکان دهنده می زنند که چشمان تشنه و گرسنه دیدن، از چنین خوراک و نوشاک رنگین سیراب شود اما چشم و دل سیر شده همیشه سیر نمی ماند. اینک چند دهه است، و در دهه اخیر مشخص تر، به خاطر وضعیتی که جهان، و به ویژه خاور میانه پیدا کرده است، نَه هر روز، که هر لحظه خوراکی خوش رنگ برای چنین چشمان مشتاق مهیا می شود.

چه این خوراک جسم بی جان طفلکی – آلان کُردی – باشد افتاده بر ساحلی که بنا بود گذرگاه او و خانواده اش به سرزمین امنی باشد (عکس شماره 1)؛ چه تن خونین پسرک محتضر فلسطینی در خیابانی در اسراییل (عکس شماره 3)، که رهگذر اسراییلی تا دندان متنفر از او دشنام های رکیک نثارش می کند و مرگ زودتر او را می خواهد؛ چه حمل جسد خونین نوجوانی توسط مردی با چهž


ویدیو مرتبط :
تصادف مرگبار 18+ ( دیدن این کلیپ به افراد زیر 18 سال توصیه نمیشود )