فرهنگی


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

استاندار حلبچه عراق وارد ایلام شد

به گزارش ایرنا، عبدالله محمد به همراه ارکان حسن مشاور وی عصر امروز یکشنبه 26 اردیبهشت وارد استان شده و با مقامات استانداری ایلام دیدار کرد.قرار است استاندار میسان، واسط، ...



ترنس های ایرانی؛ در حاشیه ماندگان اجتماع


هفته نامه چلچراغ - امیر هاتفی نیا:

تو می دونی ترنس چیه؟

- ترنس به کسایی می گن که می خوان تغییر جنسیت بدن.

من ترنسم.

- کثافت عوضی، به من دست نزن، به من دست نزن.»

عصبانی نیستم، حق دارید، من هم مثل شما فکر می کردم که این آدم ها از سیاره دیگری آمده اند. فکر می کردم که حقی به عنوان یک شهروند برای زندگی در شهر ما ندارند؛ تا اینکه متوجه شدم من هم می توانستم جزو یک نفر در هر 50 تا 100 هزار نفری باشم که در ایران دچار این ویژگی هستند. تا این که فهمیدم پسرخاله ام، دختر عمویم و حتی برادرم می توانست ذهنی داشته باشد که به او دستوراتی خلاف بر جنسیت حک شده در شناسنامه اش بدهد، بدون اختیار خودش؛ سرنوشتی که در شکم مادر برای او رقم زده شده، همین طور است، شما هم می توانستید یک ترنس به دنیا بیایید و حالا سوژه این گزارش باشید؛ یکی از صدها هزار نفری که جلوی جنسیت آنها علامت سوال بزرگی خودنمایی می کند و بدن شان منطبق بر هویتی که دارند نیست و حضورشان در جامعه برابر است با آزار و اذیت.

شرایط ترنس های ایرانی ما را بر آن داشت که این در حاشیه ماندگان اجتماع را به متن بیاوریم و چهار هزار کلمه را در اختیار سه تن از آنان بگذاریم. اشتباه نکنید، این صفحه را کاترین، درسا و فرهاد سه ترنس سکشوال موفق و خوش ذوق ایرانی طراحی و تنظیم کرده اند، نه آدمی که نامش بر پیشانی این گزارش نوشته شده است.

ترنس های ایرانی؛ در حاشیه ماندگان اجتماع (اسلایدشو)

این قضیه مادرزادیه، اگه به خودش باشه که اصلا نمی خواد مرد باشه*

فرهاد ترنس سکشوال 24 ساله است، گرافیک خوانده و قدرت بیان بالایی دارد. او اولین کسی است که بعد از آزمایش میزان داغ بودن چای ریخته شده در فنجان شروع می کند به صحبت کردن: «خیلی ها سعی کردن برای ویژگی ما تعریف و دلیل مشخصی رو پیدا کنن؛ مثلا بعضی ها می گن که دلیلش استرس خانم های باردار موقع جنگ بوده، اما این مورد چیزی نیس که توی سال های اخیر به وجود اومده باشه، همیشه بوده و فقط این روزها که جرأت اعلام عمومی بیشتر شده، خیلی ها از اون باخبر شدن. اما نکته مهم اونجاس که من اصلا نام «اختلال» رو قبول ندارم و باید از پیشوند «خصوصیت» استفاده کرد؛ خصوصیت هویت جنسی، نه اختلال هویت جنسی.»

فرهاد که از زمان کودکی متوجه داشتن این خصوصیت شده، رسیدن به سن بلوغ و حضور در دبیرستان را زمانی برای پر رنگ تر شدن تضادهای جنسی اش معرفی می کند: «دوره دبیرستان وقتی بود که باید در یک محیط کاملا پسرانه حضور پیدا می کردم؛ اونجا کاملا در جریان ویژگی های متفاوتم نسبت به بقیه پسرها قرار گرفتم و به واژه ای به نام «ترنس» رسیدم.»

کاترین نام ترنس دیگر ایرانی است که کنار خواهرش – درسا – و فرهاد نشسته است. او در دانشگاه مشغول تحصیل رشته هنر است و عینک آفتابی اش را بالای سرش گذاشته؛ عادی عادی، مثل همه اطرافیان شما، احساس دارد، خیانت و وفاداری را به خوبی می شناسد، درس می خواند، برای خودش چهارچوب و قاعده دارد و از راه هنر و علمی که به دست آورده روزگار می گذراند.

 کاترین حرف می زند: «با دخترها راحت تریم. خیلی از وقت ها تحمل محیط پسرونه عذابمون می ده...» درسا خواهر 24 ساله کاترین میان صحبت هایش می آید و می گوید: «مادر... فقط اشک ها و دلواپسی های مادرمونه که قدرت تحمل به ما می ده.» درسا نامی است که خودش برای خودش انتخاب کرده، جدا از نامی که شناسنامه، قانون، خانواده و جامعه با آن صدایش می زنند. او با این نام زندگی می کند، نامی که هورمون های موجود در مغزش به او یادآور می شوند.

قرار است گزارش را بچه ها تنظیم کنند و فرهاد می گوید: «باید مخاطب مون رو خونواده های بچه های ترنس و جامعه در نظر بگیریم، نه خود ترنس ها؛ صحبت کردن با پزشک ها هم فایده ای نداره، این حرف ها رو می شه روی سایت هاشونم پیدا کرد؛ مهم برخورد خونواده ها و جامعه است، چیزی که بیشترین عذاب رو برای بچه ها به وجود میاره.»

کاشکی کر بود، کور بود، چلاق بود، ولی رسوا و انگشت نما نبود*

درسا، خواهر کاترین دل پری از خانواده اش دارد. او به خاطر مادرش این شرایط را تحمل می کند و در جلدی فرو می رود که مطابق با روحیات و تمایلاتش نیست و تنها در رویاهایش با جنسی که دوست دارد زندگی می کند: «مادرم می گه نباید کسی از این موضوع خبردار بشه. او ندراه خودش رو گول می زنه. همه اهالی محل و فامیل از موضوع باخبر هستن. ما خواستگارهای زیادی داریم اما نمی تونیم این موضوع رو با خونواده مون درمیون بذاریم، جرأتش رو هم نداریم.»

فرهاد هم می گوید: «من تازه همین هفته پیش با نشون دادن مجوز تغییر جنسیتی که گرفته بودم، برادرم که هویت جنسی مشخصی داره رو در جریان وضعیتم گذاشتم.»

فرهاد که به خاطر این ویژگی بارها از دست پدرش کتک خورده، صحنه ای را برای ما به تصویر می کشد که یادآوری آن بغض را آرام آرام مهمان گلویش می کند: «وقتی پدرم تمایلات جنسی منو دید، لختم کرد و جلوی آینه برد و گفت تو این هستی، خودت را بپذیر.»

فرهاد خوب بلد است صحبت کند، توانایی که از روحیات شاعرانه اش سرچشمه می گیرد: «از بچگی عاشق لباس های دخترونه بودم اما خونواده ام سعی می کرد لاپوشونی کنه و این موضوع رو نپذیره. مهمونی که می رفتیم، دردسرهای زیادی پیش می اومد. خیلی اوقات من تنهایی خونه می موندم. خونواده ام به زن مثل یه جنس دوم نگاه می کنه و از اینکه بخوام خودم رو دختر معرفی کنم، هراس داره.»

طبق گزارش منتشر شده در مقاله «هویت جنسی و نقش آن در اختلالات جنسی» شماره ششم از فصلنامه مطالعات جوانان، برخورد والدین با افراد ترنس متفاوت است. در ایران این برخورد 30 درصد حمایت گرایانه است؛ یعنی والدین از فرزندان خود حمایت می کنند و می کوشند در سایه این حمایت مشکلات فرزندان خود را تا حدی بهبود بخشند. در 10 درصد از موارد با والدینی بی تفاوت مواجه هستیم که چندان اهمیتی به موضوع نمی دهند یا به راحتی آن را نادیده می گیرند اما در 70 درصد موارد، والدین برخوردی توأم با عصبانیت و سرکوب دارند، یا از شنیدن تقاضای فرزندشان برای تغییر جنسیت غمگین می شوند.

این دسته از والدین معمولا مشکلات فرزند خود را نمی پذیرند یا با نامهربانی، عصبانیت و سرکوفت به فرزند مبتلا واکن نشان می دهند. خانواده ها به علت دیدگاه های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی حاضر به قبول چنین مسئله ای نمی شوند، چرا که آشکار شدن آن را مساوی با بی آبرویی، زبانزد شدن و از دست دادن حس اعتماد می دانند. کاترین که از درک مناسب از سوی خانواده خود ناامید شده می گوید: «وقتی خونواده ها این جوری برخورد می کنن، چه انتظاری می شه از آدم های توی کوچه و خیابون داشت؟»

تو می خواهی توی این محله زندگی کنی*

«دید جامعه مهمترین مشکل ماست، تنها راهش فرهنگ سازیه. متاسفانه رسانه ها یا به این مسئله نمی پردازن یا به طور ناقص اون رو معرفی می کنن و اوضاع بدتر هم می شه. من خیلی سعی کردم مجری یک یاز برنامه های پرمخاطب صدا و سیما که معمولا به موضوع های خاص می پردازه رو راضی کنم اما هر کاری انجام دادم، قبول نکرد.»

اینها را فرهاد می گوید و جمله هایش را پشت سر هم به یکدیگر می چسباند: «توی دانشگاه به دلیل نبود تفکیک جنسیتی راحت تریم. هر چند که حراست دانشگاه بارها به خاطر حضور در جمع های دخترونه بهم تذکر داده. من الان توی یه خوابگاه با 40 پسر زندگی می کنم. سعی کرده ام این موضوع رو واسشون جا بندازم و می تونم بگم که تا حدودی موفق شده ام.»

کاترین هم می گوید: «مدرسه که می رفتم، من رو توی زنگ های تفریح سر کلاس نگه می داشتن تا با بچه های داخل حیاط برخورد نکنم. بارها شده بود که معلم صدام می کرد و روی صورتم دست می کشید و به خاطر استفاده از لوازم آرایشی مسخره ام می کرد.»

خواهر کاترین هم که عصبانیتش بسیار زیاد است می گوید: «من عاشق آرایشگری هستم، پدرم 15 میلیون خرج کرد و بهترین لوازم آرایشگری رو برام خرید و توی جای مناسبی مشغول به کار شدم اما کنایه های اطرافیان تعطیلی آرایشگاه رو تنها راه ممکن برام کرد.»

درسا صحبت هایش را این طور ادامه می دهد که «جدای از مزاحمت های بعضی از مردم، بارها توسط پلیس دستگیر شدیم و ما رو مجبور به برهنگی کردن و آخر سر گفتن که شماها فقط 12 شب به بعد بیرون بیاین. ما حتی نمی تونیم به راحتی از وسایل نقلیه عمومی استفاده کنیم و واسه خرید کردن به پاساژ بریم. ترنس ها توی کشورهای دیگه زندگی راحت تری دارن.»

ترنس های ایرانی؛ در حاشیه ماندگان اجتماع (اسلایدشو)فرهاد کیف شانی اش را باز می کند و کارت ترددش را نشان می دهد و می گوید: «با این که کارت تردد تهیه کرده ام که بتونم آزادانه و بدون مزاحمت در جامعه حضور داشته باشم، بارها از طرف مردم و ماموران مورد اذیت واقع شده ام و با فحش های رکیک با من برخورد کرده اند. ما از سر خوشی یا دل بخواهی که این طور نشدیم. تغییر ذ


ویدیو مرتبط :
حاشیه های داغ و دیدنی اجتماع بسیجیان