سایر


2 دقیقه پیش

جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کند

ایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ...
2 دقیقه پیش

ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کرد

العالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ...



معمای آخرین شاه‌کشی؛ میرزا رضا تنها بود؟


پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

تاریخ ایرانی: «آقایی با لهجه مردم کرمان جلوی سقاخانه منتظره. بهش بگو خبر رسیده روز زیارت فرداست؛ بگو افسوس نتوانستم ابزار کار مهیا کنم، خودت فکری بکن...» شب سیزدهم، حمید امجد


معلوم نیست چه کسی ۱۲۰ سال پیش در شب ۱۲ اردیبهشت ۱۲۷۵ شمسی یا همان ۱۷ ذی‌قعده ۱۳۱۳ قمری در بی‌وقتی شب، پیام به میرزا رضا برد که فردا شاه به زیارت زاویه مقدسه می‌آید اما او فردا یک ساعت از ظهر نگذشته درنگ نمی‌کند و تیری را از ده لول روسی که از بارفروش خریده بود شلیک می‌کند. تیری که سکه صاحبقرانی ناصرالدین شاه را در شبی که ضرب می‌شود از رونق می‌اندازد. تیری با وجود اعترافات صریح رضای شاه‌شکار هنوز هم یکی از معماهای ناگشوده تاریخ ۱۵۰ ساله ایران است.
 

***


«روز پنجشنبه شنیدم که شاه به حضرت عبدالعظیم می‌آید در خیال دادن عریضه به صدارت عظمی بودم که امنیت بخواهم. عریضه را هم نوشته در بغل داشتم و رفتم در بازار منتظر صدراعظم بودم. از خیال دادن عریضه منصرف شدم و یک مرتبه به این خیال افتادم و رفتم طپانچه را برداشتم. آمدم از درب امامزاده حمزه رفتم توی حرم قبل از آمدن شاه، تا اینکه شاه وارد شد. آمد حرم زیارتنامه مختصری خوانده به طرف امامزاده حمزه خواست بیاید، دم در یک قدم مانده بود که داخل حرم امامزاده حمزه بشود طپانچه را آتش دادم.»


میرزا رضای کرمانی کتک خورده با زخم‌هایی که از داخل عفونت کرده بودند، در کند و زنجیر راهی برای فرار نداشت. نزدیکان شاه و مردمی که ظهر جمعه ۱۷ ذیقعده ۱۳۱۳ برابر با ۱۲ اردیبهشت ۱۲۷۵ به زاویه مقدسه آمده بودند دیده بودند که به سمت شاه رفته بود و ده لول روسی خود را به سمت شاه گرفت و شلیک کرد. پس اعتراف کرد؛ اعترافاتی که بخشی از آن که «بدون صدمه و اذیت با زبان خوش» اقرار کرده در متن‌های دست‌نوشته و مهر و امضا شده ابوتراب میرزا نظم‌الدوله ثبت شده است و باقی که حتماً بیشتر از این بوده مشخص نیست چه سرنوشتی پیدا کرده است. به شهادت منابع تاریخی میرزا رضا بلافاصله بعد از شلیک گلوله توسط مردم محاصره و زیر دست و پای آن‌ها قرار می‌گیرد. اما بلافاصله به دستور صریح امین‌السلطان صدراعظم که رفته بود تا سجاده‌ای برای شاه آماده کند، دستگیر و به جای امنی منتقل می‌شود. میرزا محمدخان امین خاقان که هنگام ترور همراه ناصرالدین بود به ظهیرالدوله گفته بود که صدراعظم بعد از گرفتن قاتل و دستورات لازمه به سراغ جنازه شاه می‌آید.


به گفته علی‌خان ظهیرالدوله، داماد شاه شامگاه همان روز زمانی که جنازه شاه به کاخ گلستان می‌رسد میرزا رضا هم در جایی از دربخانه زندانی است و هنوز حرفی درباره کشتن شاه نزده است. ظهیرالدوله که به همراه میرزا اسمعیل‌خان امین‌الملک وزیر مالیه و خزانه‌دار و برادر امین‌السلطان در حیاط آبدارخانه جنب قصر ابیض میرزا رضا را در حالی می‌بینند که در اثر کتک خوردن لباسش پاره و مشکوف‌العورتین بیهوش بود و اعتراف می‌کند: «در حقیقت زنده بیرون بردن همچو قاتلی برای استنطاق از میان آن جمعیت و مردم شاه‌پرست از کارهای بزرگ صدراعظم بود.»


میرزا رضا از زمان دستگیری تا اعدام در مرداد همان سال با نظارت کامل امین‌السلطان بازجویی یا استنطاق می‌شود. در این مدت بارها در جلسات خصوصی و دربسته از روز قتل و انگیزه‌هایش در حضور تعدادی از رجال دولتی می‌گوید. اما دو جلسه از این بازجویی‌ه یکی در حضور نظم‌الدوله ابوتراب میرزا است. دومین جلسه که متن کوتاه‌تری دارد و آخرین جلسه بازجویی است در تاریخ سه‌شنبه آخر ربیع‌الاول ۱۳۱۴ در باغ گلستان با حضور فرمانفرما، مخبرالدوله، مشیرالدوله و سردار کل و نظم‌الدوله و امین همایون و حاج حسین‌خان امیرتومان انجام می‌شود. اما درباره سایر جلسات و اعترافات هیچ مدرکی در دست نیست و مشخص نیست که آیا درباره انگیزه‌ها و کسانی که او را در اجرای این تصمیم همراهی کردند صحبت کرده است یا خیر؟ می‌دانیم که او چندین بار در حضور امین‌السلطان و نزدیکانش درباره این ترور صحبت کرده و نظم‌الدوله نیز در دو متنی که به جای مانده است بارها سؤالاتی را می‌پرسد که پاسخشان را پیش‌تر هم از میرزا رضا شنیده است. میرزا رضا در این دو متن انگیزه شخصی و قصد گرفتن انتقام و خشک کردن درخت ظلم را از انگیزه‌هایش برای قتل ناصرالدین شاه می‌داند. دلایلی که با توجه به حوادثی که در چند روز منتهی به قتل ناصرالدین شاه رخ داده است کافی نیست و او محرک بسیار قوی‌تر و پشتیبانانی داشته که او را به کشتن شاه و دادن اطلاعات کافی و دقیق از حضور شاه در زاویه مقدسه تشویق کرده‌اند. این گره زمانی که خاطرات تاج‌السلطنه، دختر ناصرالدین شاه و یادداشت‌های خصوصی زندگانی ناصرالدین شاه منتشر شد، پیچیده‌تر شد و باعث شد تا برخی از پژوهشگران با بازخوانی دوباره اعتراف‌نامه نسبت به اینکه تنها خود میرزا رضا بوده که دست به اسلحه برده و نفس شاه قاجار را گرفته شک کنند.
 


جمعه خونین زاویه مقدسه


روایت ترور ناصرالدین شاه همان‌گونه که در بخشی از اعترافات میرزا رضا هم هست بدون هیچ کم و کاستی از سوی شاهدان عینی یکسان روایت شده است. ناصرالدین شاه براساس یک پیشگویی قدیمی اگر از نحسی پنجاهمین سالگرد تاجگذاری اش در شب ۱۶ ذیقعده ۱۳۱۳ جان به در می‌برد می‌توانست تا سی سال دیگر بر تخت مرمر حکم براند. بر این اساس او می‌توانست تا سال ۱۳۰۵ درست یک سال بعد از انقراض رسمی سلسله قاجاریه بر ایران حکمرانی کند. او این شب را به سلامت گذراند و به شکرانه این اتفاق تصمیم گرفت تا به زیارت حرم عبدالعظیم حسنی برود. از آنجایی که جشن قران درست فردای همین روز آغاز می‌شد دستور داد تا حرم را قرق نکنند تا بتواند از نزدیک با مردم هم دیدار کند. در همین جا بود که میرزا رضا که چند وقتی بود در عبدالعظیم ساکن شده بود با ده لول روسی که به گفته خودش از بارفروش خریده بود به سینه شاه شلیک کرد و باقی ماجراهایی که پیش‌تر هم به آن اشاره شد. اما در همه این روایات مانند اعترافات میرزا رضای کرمانی چند نکته مهم از چشم مورخان پنهان مانده است. اول اینکه از ماجرای زیارت شاه تنها نزدیکانش خبر داشتند و میرزا رضای کرمانی چند ماه زودتر ده لول روسی را خریده و آماده نگه داشته بود. او در بدو ورود به ایران به لحاظ مالی همان‌طوری که خودش هم در اعترافاتش گفته در مضیقه بوده و به نان شب هم محتاج بوده اما چندین ماه این ده لول را نگهداری می‌کند و اجاره خانه بازار ری را هم پرداخت می‌کند.


به گفته برخی از شاهدان از میان کسانی که می‌دانستند شاه به زیارت می‌رود انگشت‌شمار کسانی بودند که از تصمیمش برای قرق نکردن زاویه مقدسه خبر داشته‌اند.  باز هم این میرزا رضا بوده که خبردار می‌شود، چرا که قبل از رسیدن شاه به امامزاده حمزه به خانه‌اش که با حرم فاصله داشته می‌رود و با اسلحه باز می‌گردد. او در یکی از اعترافاتش می‌گوید که شنیدم که شاه قرار است امروز به همراه امین‌السلطان صدراعظم به حضرت عبدالعظیم بیاید. پس تصمیم می‌گیرد که برود عریضه‌ای به امین السلطان بدهد تا دادخواهی کند. این عریضه هم پر شالش بوده ولی اینکه چرا او که ده لول را برای کشتن وکیل‌الدوله و نایب‌السلطنه خریده یکباره تصمیم می‌گیرد اسلحه را رو به سمت شاه بگیرد در کنار ابهامات دیگر می‌تواند به کامل نبودن اعترافات میرزا رضا و بودن انگیزه‌های دیگر و داشتن همدست دامن بزند. 

 

تاکید بر پیشگویی افسانه‌ای درباره روزهای آخر زندگی ناصرالدین شاه و اینکه این اتفاق درست در لحظه نحس این روشن‌بینی رخ داد نیز کمی عجیب به نظر می‌رسید. البته به همه این‌ها باید آنچه ناظم‌الاسلام کرمانی در «تاریخ بیداری» از آخرین لحظه‌های زندگی میرزا رضا نقل کرده نیز اضافه کرد که معتقد است، شاه‌شکار در لحظه آخر زمانی که طناب دار را می‌بیند به یک بار تلاش می‌کند حرفی بزند و حرف‌هایی می‌زند که کسی نمی‌شنود. حرف‌های نگفته‌ای که خطوط در هم پیچیده معمای آخرین شاه‌کشی تاریخ ایران را به هم گره می‌زند و سؤالاتی را مطرح می‌کند که برای پاسخ به آن‌ها باید با توجه به نوشته برخی از نزدیکان شاه در سال‌های بعد، به سراغ سال‌های پایانی سلطنت او و رقابت‌هایی رفت که در دربار و حکومت در جریان بود.

 
 

چه کسانی از مرگ شاه نفع می‌بردند؟

برای پیدا کردن سرنخ‌هایی از معمای باز نشده ترور ناصرالدین شاه و پاسخ به سؤال بالا باید در ده سال پایانی سلطنت ناصرالدین شاه جستجو کرد. او بعد از عزل میرزا حسین‌خان سپهسالار از جریانات اصلاحاتی که همیشه مدافع آن بود خسته می‌شود و با انتصاب امین‌السلطان عملاً اداره امور کشور را به او می‌سپارد و به تفریحات خودش در داخل حرم ادامه می‌دهد.


حضور بیش از حد شاه در حرم باعث می‌شود تا آنچنان که عباس امانت نیز در کتاب «قبله عال&am


ویدیو مرتبط :
تناقض از نوع رضا خانی-معمای شاه