سایر


2 دقیقه پیش

جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کند

ایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ...
2 دقیقه پیش

ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کرد

العالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ...



خاطره سیدحسین موسویان از زمانی که روزنامه‌نگار بود و به همراه مقام معظم رهبری به نیویورک رفت


وقایع اتفاقیه: موسویان، كاشانی زاده ای است كه به حكم آیت الله بهشتی نخستین تجربه مطبوعاتیش را در تهران تایمز گذراند و از بنیان گذاران روزنامه رسالت هم به شمار می آید. دیپلمات با تجربه ای كه در دوره سازندگی، سفیر ایران در آلمان بود و در دولت خاتمی در معیت حسن روحانی به عنوان یكی از اعضای تیم مذاكره كننده هسته ای فعالیت می كرد.

در دوره بگم بگم های سیاسی دولت قبل، مهرورزی احمدی نژاد شامل حالش شد و در معرض اتهام جاسوسی قرار گرفت. اتهامی كه با صدور قرار منع تعقیب بر اساس ماده 501 قانون مجازات اسلامی در مورد اتهام جاسوسی در تاریخ 25/12/1386 و تائید دادستان، ختم به خیر شد.

موسویان در حال حاضر، پژوهشگر دانشگاه پرینستون آمریكا است اما حضوری پررنگ در مجامع عمومی و دانشگاهی دارد، او كه چندی پیش رودروی 380 نظامی بلند پایه در دانشگاه جنگ آمریكا طی90 دقیقه سخنرانی، 20 دلیل بی اعتمادی ایرانیان به آمریكایی ها را بر شمرد. در این مصاحبه از ضرورت دیپلماسی عمومی برای اصلاح تصویر جمهوری اسلامی ایران در جهان، معرفی فرهنگ و تمدن و تاریخ ایران و درآمد زایی اقتصادی و لزوم اعتماد به رسانه های داخل كشور برای نقش آفرینی در این زمینه سخن گفت:

به نظر شما به عنوان یك دیپلمات، همه دولت های دولت های جمهوری اسلامی ایران نخواستند یا نتوانستند نقش تاثیر گذاری در افكار عمومی آمریكا داشته باشند؟

 بررسی فرایند تاریخی طی شده نشان دهنده این است كه اصولا در این زمینه مواجه با چندین خلاء هستیم.

اول این كه اهمیت موضوع دیپلماسی عمومی هنوز در ایران دست کم گرفته می شود. بنابر این در ابتدا درک صحیح از ضرورت و اهمیت دیپلماسی عمومی لازم است . اگر اهمیت کلیدی دیپلماسی عمومی شناخته شود، آنگاه لابی در تمام کشورهای تاثیر گذار در حوزه امنیت ملی ایران از جمله آمریکادر دستور کار قرار خواهد گرفت که در راس آن ضرورت لابی در آمریکا است.

نكته دوم، خلاء یک اراده سیاسی و اجماع داخلی در ایران در بحث دیپلماسی عمومی و موضوع لابی در کشورهای حوزه امنیت ملی به عنوان یک ابزار راهبردی در حوزه امنیت ملی و سیاست خارجی است.

موضوع سوم، عدم وجود هماهنگی در حوزه دیپلماسی عمومی و لابی گری است كه نتیجه آن منتهی به نكته چهارم یعنی فقدان یک برنامه مدون می شود. در نهایت هم این واقعیت كه مواجه با عدم تخصیص بودجه و منابع لازم و نیروی متخصص و کارآمد در این رابطه هستیم. تمام دولت های بعد از انقلاب کم و بیش با هر پنج کمبود و یا تعدادی از این کمبود ها مواجه بوده اند.

چه اقداماتی از سوی ایران باعث شده تا افكارعمومی آمریكا دیدی منفی نسبت به ایران پیدا كنند؟

موسویان: شكل گیری افكار عمومی در ایالات متحده نیز مثل دیگر نقاط متاثر از نقش رسانه ها، لابی های متنفذ، نقش آفرینی مراكز، اندیشكده ها، محافل آكادمیك و مجموعه ای از حوادث مختلف در 35 سال گذشته بوده است. به همین علت روشنگری برای افکار عمومی آمریکا در خصوص این تاریخ سپری شده، مهمترین اقدامی می تواند باشد که وجود نداشته و ندارد. البته باید توجه كنیم كه اظهارات غیرضروری و تحریک کننده كه ما به ازای عینی نمی تواند داشته باشد و یا بیان مسایل بی فایده ای مثل نفی هولوکاست همیشه بهانه لازم برای جوسازی علیه ایران را به دشمن داده است.

به نظر شما راه های نفوذ بر افكار عمومی آمریكا چگونه است؟و برنامه دیپلماسی عمومی ایران در این زمینه می بایست چگونه باشد؟

اساس کار همان تشریح حقایق مربوط به ایران است. بی اطلاعی در بین سیاستمداران و مردم آمریکا در مورد ایران بیداد می کند. منتهی برای تحقق این مهم یک برنامه جامع، مدون و کارآمد که مورد اجماع داخلی باشد مورد نیاز است.

اما در مورد چگونگی برنامه ها باید عرض كنم كه استفاده از ظرفیت های موجود آسان ترین و مهمترین کاراست. به عنوان مثال، ما صدها هزار ایرانی در آمریکا و میلیون ها ایرانی در جهان داریم که می توانند نقش موثری در بهبود وجهه ایران در افكار عمومی غرب داشته باشند. منتهی بهره برداری از این ظرفیت نیاز به یک توافق و اجماع در داخل دارد. اما به پدیده ایرانی های مقیم خارج و استفاده از ظرفیت های موجود دو نوع نگرش وجود دارد.

یک دیدگاه به این پدیده بدبین و حتی بسیاری ازآنها را عوامل نفوذی دشمن برای ضربه زدن به منافع ایران می داند. اما دیدگاه دوم با نگاهی مثبت، این پدیده را یک سرمایه و ظرفیت عظیم برای تامین منافع ملی ایران می شناسد. برنامه استفاده از ظرفیت ایرانی های مقیم خارج و ظرفیت های موجودی که بعضا برخواهم شمرد، بستگی به این دارد که تصمیم گیرندگان کشور ما در مورد کدام یك از دو دیدگاه فوق به اجماع برسند.

در مورد ایرانی های خارج ازکشور، من همیشه این دیدگاه را داشته ام و معتقدم اکثریت قاطع ایرانی ها وطن دوست و مشتاق کمک به کشورشان هستند و می توانند نقش مثبتی در کمک به کشور داشته باشند. در آمریکا هزاران ایرانی زندگی می كنند که از جایگاه اجتماعی برجسته ای برخوردارند و طبیعتا با اعضاء کنگره، دولت، ارباب برجسته جراید و روسای دانشگاه ها و مراکز آکادمیک روابط قابل توجهی دارند که می توان از ظرفیت آنها استفاده کرد.

مورد دوم این است که در دانشگاه های آمریکا مراکز ایرانشناسی و مطالعات خاورمیانه زیادی وجود دارند که ارتباط با آنها در حد صفر است. نه از نظر معنوی و نه مادی هیچ حمایت و کمکی ازسوی ایران به آنها نمی شود. بسیاری از متصدیان این مراکز حتی برای رفت وآمد ساده به ایران هم مشکل دارند، چرا كه نگرانند مبادا قائلین به دیدگاه اول اینها را عوامل دشمن و نفوذی و برانداز تلقی نمایند که از سوی دشمن تغذیه می شوند.

ظرفیت فراموش شده دیگر، استفاده از صنعت توریسم به عنوان یک ابزار دیپلماسی عمومی است. شما می توانید به توریسم به عنوان یک پدیده مثبت نگاه کنید. پدیده ای که هم شغل ایجاد می کند و هم درآمد سرشاری را نصیب کشور می کند و هم موجب شناخت عینی و صحیحی از ملت و تاریخ وفرهنگ وکشور می شود. اگر چنین دیدگاهی وجود داشته باشد، حاکمیت به صورت یکپارچه بسیج می شود تا ایران حداقل در حد اسپانیا و فرانسه بتواند توریست جذب کند؛ یعنی سالیانه حدود 60 میلیارد دلار درآمد نصیب کشور گردد.

من در این چندسال با اروپاییها وآمریکایی های زیادی برخورد کرده ام که از ایران دیدن کرده و فوق العاده تحت تاثیر مردم و میهمان نوازی و آثار فرهنگی و تاریخی ایران قرار گرفته بودند وحتی در محافل عمومی می گفتند این ایرانی که ما دیدیم با ایرانی که در رسانه های آمریکا معرفی می شود 180 درجه متفاوت است. با این وجود دیدگاه اول ممکن است توریسم را توطئه استکبار برای ترویج ابتذال و فرهنگ غرب تلقی کند كه بر این اساس توریسم یک تهدید است درحالیکه از دیدگاه دوم توریسم یک فرصت است.

مثال چهارم تبادل علمی و آکادمیک و دانشگاهی و دانشجویی است. کشورهای پیشرفته جهان به پدیده پذیرش دانشجو به عنوان یک پدیده دیپلماسی عمومی، صدور فرهنگ، زمینه سازی برای لابیگری و کسب درآمد نگاه می کنند، ضمن این که مغزهای نخبه را هم بعد از فارغ التحصیلی جذب کشور خود می نمایند. حالا به کشور خودمان نگاه کنیم، به هر دانشگاه مهمی در آمریکا که برای سخنرانی رفته ام، شاهد بودم که بهترین دانشجویان ایران به ویژه بعد از لیسانس را جذب کرده اند. اگر مقایسه کنیم شاید در مقابل یک دانشجویی که از خارج به دانشگاه های کشور جذب می کنیم، صد دانشجوی خودمان به خارج می رود. این یک خسارت بزرگ و جبران ناپذیر است اما خسارت بیشتر این است که که از ظرفیت همین دانشجویانی که در خارج هم داریم در راستای منافع کشور بهره برداری نمی کنیم.

ده ها مثال از این گونه موارد هست که می توان مطرح کرد. منتهی اگر نگاه اول یعنی دید سوءظن و بدبینی حاکم باشد، شما نخواهید توانست از این ظرفیت ها استفاده کنید و شاید هم همین یکی از دلایل عدم موفقیت ما در بهره مندی از این گونه ظرفیت ها بوده است.

همانگونه كه استحضار دارید رسانه ها به عنوان یكی از ابزار های دیپلماسی عمومی نقش فعالی بر افكار عمومی دارند به نظر شما چرا رسانه های ایرانی نتوانسته اند نقش تاثیر گزاری بر افكار عمومی آمریكا داشته باشند؟

رسانه های ما چه حضوری در آمریکا دارند؟ حضور رسانه های ما در آمریکا صفر است. یک کشور کوچکی مثل قطر شبکه تلویزیونی الجزیره را تاسیس کرده که امروزه در افکار عمومی آمریکا نقش و جایگاه پیدا کرده و حرف برای گفتن دارد. بی بی سی یک شبکه فارسی درست کرده که در داخل کشور خودمان میلیون ها بیننده دارد. رسانه های آمریکا صدها بار با رییس جمهور و وزیر خارجه ما مصاحبه کرده اند. رسانه های ما یک بار هم با روسای جمهور یا وزرای خارجه یا شخصیت های برجسته و کلیدی آمریکایی مصاحبه نکرده اند. یک دلیل این است که عمدتا بخاطر مشکلات داخلی نگرانند و لذا ریسک نمیککند که از یک مقام بنام جهان غرب حتی تقاضای مصاحبه کنند.

دلیل دیگر این است که دستگاه های مسئول ما هیچوقت رسانه های ما را تشویق نکرده اند که شهامت و جسارت لازم برای گفتگو با شخصیت ها و مراکز قدرت در غرب را داشته باشند. به همین خاطر هم 36 سال از انقلاب گذشته و ما به تعداد انگشتان دست هم ژورنالیست مطرح و متبحری که در مقابل شخصیت های جهانی بتواند بنشیند و مصاحبه کند، نداریم چون نخواسته ایم که داشته باشیم. باز هم اینجا باید ببینیم کدام یك از دو دیدگاه فوق قرار است ملاك عمل قرار گیرد. من معتقدم که ما باید به رسانه های خودمان اعتماد کنیم و دست آنها را باز بگذاریم تا در صحنه افکار عمومی جهان و دیپلماسی عمومی نقش آفرینی کنند.

بد نیست یک خاطره بگویم.نیمه دهه شصت زمانیکه 25 سال داشتم بعنوان مدیر مسیول و سردبیر تهران تایمز در سفر حضرت آیت الله خامنه ای رییس جمهور وقت به سازمان ملل همراه بودم.در نیویورک به دفتر ورنون والترز سفیر وقت آمریکا در سازمان ملل زنگ زدم و مصاحبه خواستم. وقت دادند. وقتی رفتم توی اتاق گفت من ضبط گذاشته ام چون به شما ایرانیها اعتماد ندارم و تحریف میکنید.گفتم مانعی نیست. گفت شما که جرات نمی کنید جوابهای من را منتشر کنید چون نظام دیکتاتوری دارید.گفتم شما اجازه میدهید من هر سئوالی خواستم بکنم.خندید و گفت اینجا کشور دموکراسی است و شما آزادید هر سئوالی میخواهید بکنید.گفتم من هم قول میدهم پاسخ شما را بدون سانسور منتشر کنم.خندید و گفت این یکی را باور نمیکنم.

سئوالاتم شروع شد و هردو ضبط میکردیم.یکبار وسط مصاحبه بلند شد و داد زد شما آمده اید مصاحبه کنید یا من را در مورد سیاستهای آمریکا محاکمه کنید؟ من ادامه نمیدهم....به اوگفتم شما که گفتید اینجا کشور دموکراسی است چرا جازدید؟ خجالت کشید ونشست و ادامه داد.

بعد از مصاحبه در هواپیما در راه برگشت محضر حضرت آیت الله خامنه ای داستان را گفتم.فرمودند امانت را حفظ کنید و سئوال و جواب را درست و کامل منتشر کنید. بدعهدی نکنید.چون در آن مقطع رییس سازمان اداری مجلس هم بودم پس از بازگشت از حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی رییس وقت مجلس هم سئوال کردم که ایشان هم عین توصیه ریاست محترم وقت جمهوری را به من کردند. مصاحبه را بدون یک کلمه کم و زیاد در تهران تایمز منتشر کردم و 4 نسخه برای ورنون والترز فرستادم. رییس دفترش با روزنامه تماس گرفت و گفت آقای سفیر از دیدن انتشار متن کامل مصاحبه شوکه شده اند و باور نمیکردند در ایران تا این حد آزادی باشد.

به نظر شما به عنوان یك دیپلمات باسابقه، جمهوری اسلامی ایران برای تاثیر گذاری بر افكار عمومی آمریكا باید از چه ابزار هایی استفاده كند؟

وضع دیپلمات های ما هم مثل ارباب جراید ما است. شرایط آنها هم به گونه ای است که اکثراریسک نمیکنند و ترجیح میدهند یک کار معمولی انجام دهند تا بازنشسته شوند. بعد از بازنشستگی هم اکثرا بطور کامل از دور خارج می شوند.

در حالی كه از تمام ظرفیت و تجربه اکثر دیپلمات های آمریکایی و اروپایی بعد از بازنشستگی در جهت منافع ملی شان استفاده می شود و ده ها مسیر برای این گونه بهره برداری ها ایجاد شده است. شما بعد از انقلاب چند دیپلمات ایرانی سراغ دارید که در دوران خدمت و بعد از بازنشستگی بدون واهمه به میدان کارزار افکارعمومی و دیپلماسی عمومی آمده و از ظرفیت و تجربه و امکانات خود در راستای منافع ملی کشور استفاده کرده باشد؟ من دیپلمات های شاغل و بازنشسته زیادی را می شناسم که از چنین تجربه و ظرفیتی برخوردارند اما ریسک نمی کنند. چنین سرمایه هایی تا از حمایت های لازم حکومتی برخوردار نباشند، به میدان نخواهند آمد.

بنابر این در درجه اول باید برای این نقیصه بزرگ آسیب شناسی شده و راهکاری برای آن اندیشیده شود، وگرنه مسیر تاثیر گذاری بر افکار عمومی روشن است. کاری که همه کشورهای موفق در لابیگری و دیپلماسی عمومی انجام می دهند. از حضور در دانشگاه ها، اندیشکده های فکری و مطالعاتی، سمینارها، کنفرانس ها، میزگردها، رسانه ها و ...گرفته تا حضور در کنگره و مراکز تصمیم سازی و تصمیم گیری از جمله مسیرهای تاثیر گذاری بر افکار عمومی در آمریکا و سایر کشورها است.منتهی باز هم تعیین کننده این است که از منظر کدام یك از دو دیدگاهی که گفتم به این پدیده نگریسته شود. اگر نگاه اول باشد، تاثیرگذار نخواهیم بود و تمام دغدغه و ظرفیت ما باید صرف مقابله با نفوذ خارجی شود. اگر دیدگاه دوم مبنای عمل ما باشد رویكرد های بالا را مورد توجه قرار خواهیم داد و وارد صحنه تاثیرگذاری و نفوذ بر افکارعمومی از طریق دیپلماسی عمومی و لابیگری خواهیم شد.


ویدیو مرتبط :
خاطره فحاشی به مقام معظم رهبری