محبوب
2 دقیقه پیش | امیت سرکیسیان، اولین شهید مدافع حرم ارامنه! / شایعه 0506این تصویر جعلی است و عکس اصلی مربوط به شهید مدافع حرم هادی شجاع در مشهد می باشدمتن و پاسخ شایعه |
2 دقیقه پیش | وقتی موبایل برای سلامت شما مفید می شود!!جریان سریع امور در دنیای امروز به حواسپرتی بیشتر و نداشتن وقتی برای آسودگی انجامیده است. در چنین شرایطی نیازهای بدن به آسانی فراموش میشود. خوشبختانه همان وسایلی که ... |
«شهرزاد» و آدمهای درگیر در مربع عاشقانه!
برترین ها/ نغمه ثمینی را میتوان یکی از بهترین نمایشنامهنویسان زن ایرانی دانست که البته تجربیاتش در این سالها تنها در تئاتر خلاصه نشده است.
این روزها سریال شهرزاد با متنی از او و حسن فتحی در شبکه نمایش خانگی مخاطبان خود را جذب کرده است. سریال «شهرزاد» در روزهای آخر فصل اولش است و ثمینی برای نگارش فصل دوم سریال آماده میشود. با نغمه ثمینی درباره لزوم قصهگویی و چگونگی نگارش سریال شهرزاد به گفتوگو نشستیم.
خانم ثمینی اگر موافق باشید بحث را از همکاری مشترک شما و آقای فتحی آغاز کنیم و نگارش فیلمنامهای که به نظر بسیاری یکی از نقاط قوت سریال «شهرزاد» است. با توجه به آشنایی دیرینه شما با حسن فتحی و طبعا سلیقه مشترکتان زمینهساز ایجاد این همکاری شد، روایت قصهای با محوریت وجود یک زن چطور شکل گرفت؟
پیش از پاسخ به سؤال شما باید بگویم من و آقای فتحی از حدود ١٠-١٢ سال پیش طرح نگارش چند فیلمنامه را بهطور مشترک داشتیم که به نتیجه نرسید. تا اینکه در تابستان سه سال پیش، آقای فتحی با من تماس گرفتند و درباره قصهای صحبت کردند که در دوران ٢٨ مرداد میگذرد و یک طرح کلی از آن داستان برای من ارسال کردند.
من طرح را خواندم و داستان را دوست داشتم. البته قصه تا حدی از من دور بود، این قصه چند فضای کلی داشت که من با برخی از آنها ارتباط برقرار نکردم؛ مثلا فضای گانگستری از من دور بود، فضای سیاسی برای من بینهایت جذاب بود و البته فضای عاشقانه خیلی به من نزدیک بود و دوست داشتم نگارش فیلمنامه را آغاز کنم؛ بنابراین به این دعوت پاسخ مثبت دادم و شروع به نوشتن کردم و هرچه جلوتر رفت متوجه شدم طرح همان چیزی است که من دوست دارم بنویسم.
بعد به مرحلهای رسیدم که اولین قسمت را نوشتم. حس آن لحظه را درست به خاطر دارم و با خودم گفتم چقدر خوش گذشت و انگار فیلمنامهای نوشتم که زندگیاش کردم یا به نوعی سالها با آن همراه بودم و این برای یک نویسنده نشانه خوبی است. با وجود این واقعا من تصور این استقبال زیاد از سریال را نداشتم.
شما تجربه نگارش گروهی را دارید. «شهرزاد» چطور نوشته شد، آیا اساسا از نگارش فیلمنامههای گروهی استقبال میکنید؟
فکر میکنم شکلهای مختلفی برای کار گروهی وجود دارد؛ مثلا فرض کنید در فیلم «خونبازی» بیشتر خانم بنیاعتماد مینوشتند و ما درتمام جلسات مشاوره و ایده میدادیم و خانم بنیاعتماد انتخاب میکردند و با ذهن خودشان مینوشتند. یک مدل دیگر این است که دو نفر با هم مینویسند که من این شکل را هم تجربه کردم.
درباره تجربه نگارش «شهرزاد» به وسیله من و آقای فتحی، شیوه کار به این شکل بود که آقای فتحی طرح اولیه را داشت و طی صحبتهای بسیاری که با هم داشتیم، به خلاصه سکانسها رسیدیم و آقای فتحی مجموعهای از خلاصه سکانسها فراهم کرد و به من سپرد و من در طول نوشتن طبعا براساس اتفاقاتی که میافتاد یا صحبتهایی که با هم داشتیم، برخی صحنهها را جابهجا میکردم.
در نهایت نگارش فیلمنامه را تمام کردم و به آقای فتحی سپردم و باز اگر لازم بود چیزی سرصحنه اضافه یا کم شود براساس ایده کارگردانی روی آن کار میکردند، اما چیزی که درباره «شهرزاد» برایم جالب بود این است که من و آقای فتحی یک نقطه خیلی مشترک داشتیم و آن این بود که هر دوی ما بهشدت به داستان علاقهمند بودیم.
خیلی وقتها شده بود که با کارگردانهایی کار کردم که به داستان اعتقادی ندارند؛ درصورتیکه من عاشق داستان هستم و هر پیشنهاد داستانی من، به نظر آنها گلدرشت میآید و پیشنهادهای بدون داستان آنها به نظر من خالی و بیحس است، ولی آقای فتحی اینطور نبود.
همین الان برای فصل دوم وقتی پیشنهاد داستانی میدهم، آقای فتحی داستان را گسترش میدهد؛ بنابراین فکر میکنم این نقطه مشترک خیلی به ما کمک کرد و البته نگاه مشترک ما به موضوع ٢٨ مرداد بسیار مؤثر بود.
اگر اجازه بدهید درباره موضوع قصهگفتن کمی تأمل کنیم. نکتهای که چند سالی است بسیاری بر سر آن اختلافنظر دارند؛ به این معنی که برخی معتقدند شاید زمان قصهگفتن سرآمده است، درصورتیکه تجربه ساخت سریال «شهرزاد» نشان داد مردم ما هنوز از قصهگفتن لذت میبرند و این یکی از نقاط قوت «شهرزاد» است.
همانطور که گفتم من خیلی به قصه معتقدم و اصلا فکر نمیکنم قصه یک چیز ازمدافتاده است یا سنتی و بیهوده است که سر مخاطب کلاه میگذارد. در یک دوره متأسفانه یک نگاه غالب در میان برخی نویسندگان پیش آمد که به نظر آنها قصهگفتن کار مهمی نبود یا به بیان دیگر معتقد بودند قصهگفتن را همه بلدند.
اگر بدون قصه پیش برویم چه اتفاقی میافتد؟ من فکر میکنم ضربه مهمی به فیلمنامه میزند. من فکر میکنم در نهایت مخاطب از داستان لذت میبرد و در نهایت کار ما این است که به مخاطب لذت بدهیم؛ اما طبعا لذت هوشمندانه.
حالا باید از خودمان بپرسیم چگونه میتوانیم داستانی روایت کنیم که سر مخاطب کلاه نگذارد و به مخاطب کلک نزند و اندیشه مخاطب را همزمان به کار بگیرد. کجای قصه باید خالی باشد که مخاطب خودش آن را پر کند و برعکس کجا اتفاقا باید پر باشد که مخاطب از آن لذت ببرد. بههرحال من فکر میکنم قصه برگ برنده نویسنده است و بیتردید مخاطبانش را خواهد داشت.
حالا چگونگی روایت این قصه کمک میکند مخاطب بیشتری داشته باشید و بتوانید بیشتر با مخاطب ارتباط برقرار کنید. این چیزی است که از روز اول نمایشنامهنویسی تا به امروز به آن معتقد بودم و تجربه فیلمنامه بدون قصه درباره من به نتیجه نرسیده است.
برگردیم به نکتهای که شما در پرسشهای قبل مطرح کردید. چرا ٢٨ مرداد برای شما جذاب است؟
برای اینکه فکر میکنم ٢٨مرداد، یکی از نقاط عطف تاریخ معاصر ایران است. در حقیقت اگر از من بپرسند پنج برهه مهم در تاریخ معاصر ایران را نام ببر، قطعا ٢٨ مرداد یکی از آنهاست و قبلا هم این دغدغه مشترک من و آقای فتحی بود؛ چنانکه مثلا نمایشنامه «شکلک» که خیلی پیش از این نوشته شده، عملا درباره واقعه ٢٨ مرداد صحبت میکند.
٢٨ مرداد برایم مهم بوده و هست و اگر در آینده هم بخواهم درباره مقطعی تاریخی حرف بزنم، حتما ٢٨ مرداد یکی از آنها خواهد بود.البته پرداختن به ٢٨ مرداد در روایت سریال «شهرزاد» خیلی کارکرد سیاسی ندارد، اما طبعا برای شکلگیری درام فیلم بسیار مؤثر است.
دقیقا. به دلایل متعدد ما نمیخواستیم وارد کارکرد سیاسی ٢٨ مرداد شویم و اگر قرار بود وارد اتفاقات سیاسی شویم ممکن بود سریال تبدیل به یک بیانیه سیاسی شود و به نظرم این کار نویسنده کتاب است نه فیلمنامهنویس، اما یک چیز را نمیتوانیم درباره فیلمنامه فراموش کنیم و آن این است که نقطه شروع داستانهای شخصی آدمهای این فیلم، از یک واقعه تاریخی و سیاسی است و به نظر من فیلمنامه از این حرف میزند که این واقعه تاریخی و سیاسی در شکل کلان میآید و میرود، ولی بیتردید در زندگی افراد مؤثر است و اثر تراژدی و زهر خودش را در زندگی شخصی آدمها میگذارد.
درباره «شهرزاد» چیزی که مدام از خودم میپرسیدم این بود که قصه از کجا شروع شد؟ در واقع تراژدی شخصی آدمها در این سریال از یک اتفاق سیاسی آغاز میشود.
برسیم به دیالوگنویسی سریال، در این بخش هم بهتنهایی دیالوگها را نوشتید یا حاصل همفکری شما و آقای فتحی بود؟
من یک فیلمنامه کامل نوشتم و دیالوگها طبعا نوشته شده بود. آقای فتحی دیالوگنویس خوبی است و با دستدلوبازی این بخش را به من سپرد. من دیالوگها را کامل نوشتم و آقای فتحی تا جای ممکن دیالوگها را تغییر نداد، ولی طبعا براساس حس و حال صحنه چیزهایی را به متن اضافه کردند، اما آنقدر اضافهکردنها خوب شده که گاهی فکر میکنم خودم نوشتم.
شخصیتپردازی در سریال «شهرزاد» یکی دیگر از نکات بحثبرانگیز است. رنگآمیزی شخصیتها خصوصا شخصیت بزرگآقا و شهرزاد مثالزدنی است. ابتدا از شکلگیری شخصیت بزرگ آقا صحبت کنیم.
«بزرگ آقا» در طرح اصلی وجود داشت و آقای فتحی یک تصویر کلی از آن داشت و تصویر نزدیک به چیزی بود که میبینید؛ یعنی شخصیتی که درعینحال خشن است، آدم محتاطی هم هست. من این شخصیت را درک کردم و تمام سعیام این بود که این شخصیت پارهپاره نشود.
دراینمیان حلقهای که شخصیت منفی و مثبت بزرگآقا را به هم وصل میکند، پیدا شد و آن عشقی بود که درکشدنی است، اما چون شخصیت اول ما را به دردسر میاندازد، دوستش نداریم و متوجه میشویم که «بزرگآقا»، «شهرزاد» را دوست دارد.
در واقع این شخصیت ذرهذره ساخته شد. خاطرم هست اولین سکانس «بزرگآقا» زمانی بود که «شهرزاد» به خانه «بزرگ آقا» میرود و او شهرزاد را نصیحت میکند که وظیفه زن این هست که به بچه و زندگیش برسد.
زمانی که این د
ویدیو مرتبط :
چرا فرزندان حضرت آدم با هم درگیر شدند؟ استاد طائب