حکایت/ نوشدارویی برای جوانمرد زخمی


حکایت/ نوشدارویی برای جوانمرد زخمیالف/ جوانمردی را در جنگ تاتار(۱) زخمی هولناک رسید . کسی گفت که فلان بازرگان نوشدارو دارد ، اگر بخواهی شاید دریغ نکند که معروف است او بخیلی بی مروّت است .
گر بجای نانش اندر سفره بودی آفتاب/ تا قیامت روز روشن کس ندیدی در جهان
جوانمرد گفت : اگر بخواهم یا می دهد و یا نمی دهد و اگر بدهد منّت تا ثریّا خواهد گذاشت . باری ، خواستن از او زهر کشنده است .
هرچه از دونان(۲) به منّت خواستی / بر تن افزودی و از جان کاستی
و حکیمان گفته اند : آب حیات گر بفروشند به آبروی ، دانا نخرد که مُردن به علّت(۳) ، به از زندگانی به ذلّت
اگر حنظل(۴) خوری از دست خوش روی/ به از شیرینی از دست ترش روی

۱)تاتار : طایفه ای بزرگ در ترکستان
۲)دونان : پَستان و فرمایگان
۳)علّت : بیماری
۴)حنظل : شیره درختی است که بی نهایت تلخ و بد بو است
گلستان سعدی

منبع: الف


ویدیو مرتبط :
آهنگ زیبای زخمی تر از زخمی با صدای کیوان نادری