نامه تامل برانگیز یک مادر به دخترش


در روابط مادر و فرزندی شاید کوتاهی هایی از سوی فرزندان سر بزند که خیلی وقت ها از آن سر باز زدند و خیلی بی تفاوت بدون توجه به عمق رفتار از آن رد شدند غافل از اینکه این رفتار ها ممکن است از انتظار والدین خارج باشد بطور مثال از وقتی متولد می شویم قدم در راه پیری و سالخوردگی می گذاریم. این بخشی از انسان بودن است. این روند می تواند خسته کننده و ترسناک باشد چون اعضای خانواده باید عادتهایشان را تغییر دهند. این دوره گذار می تواند مشکل باشد مخصوصا برای کسانی که در گذشته خود غرق شده اند پس این را باید دانست که درک متقابل و کنار آمدن با تغییر عادات پدرو مادر یکی از وظایف فرزندان است.

در این مطلب نامه مادری به دخترش درباره این دوره زندگی را با هم می خوانیم:

نامه یک مادر به دخترش ، نامه ، دختر

«دختر عزیزم

از تو می خواهم روزی که می بینی من پیر شده ام، صبور باشی و بیشتر از آن درک کنی که من در چه دوره ای هستم. اگر وقتی صحبت می کنیم من یک چیز را هزار بار تکرار می کنم با گفتن: «اینو یک دقیقه پیش گفتی...» حرفم را قطع نکن. لطفا فقط گوش کن. سعی کن کودکی ات را به یاد بیاوری که من هرشب و هرشب یک داستان را برایت می خواندم تا بخوابی.

هنگامی که من نمی خواهم حمام بروم عصبانی نشو و من را خجالت زده نکن. سعی کن به یاد بیاوری وقتی یک دختر کوچک بودی و مجبور بودم دنبال تو بدوم، وقتی برای رفتن به حمام بهانه می آوردی.

وقتی می بینی من چقدر با تکنولوژی جدید ناآشنا هستم، به من زمان بده یاد بگیرم و طوری نگاه نکن که... و به یاد بیاور من چه صبورانه به تو همه چیز را آموختم، مثل غذاخوردن مناسب، لباس پوشیدن، شانه زدن موهایت و رویایی با مسائل مسائل روزمره...

روزی که می بینی من پیر شده ام، از تو می خواهم صبور باشی و مرا درک کنی...

وقتی گاهی من یادم می رود که درمورد چه چیزی صحبت می کردیم، به من فرصت بده به یاد آورم و اگر نتوانستم بداخلاق، بی حوصله و گستاخ نشو. فقط با تمام قلبت بدان که مهم ترین چیز برای من، بودن با توست.

و هنگامی که پاهای پیر و خسته ام به من اجازه نمی دهند پا به پای تو بیایم، دستت را به من بده، همانطوری که وقتی کوچک بودی تازه می خواستی راه بروی. هنگامی که آن روزها آمدند، ناراحت نباش... فقط با من باش و مرا در آخرین روزهای زندگی ام باعشق درک کن. من قدردان و سپاسگزار تو خواهم بود به خاطر هدیه زمان و لذتی که باهم سهیم می شویم. با لبخند و عشقی که من همیشه نثار تو کرده ام. من فقط می خواهم بگویم... دوستت دارم دختر عزیزم...»


ویدیو مرتبط :
صحبت های تامل برانگیز یک جانباز