داوود عابدی و همسرش، زوج محبوب خبری


داوود عابدی و همسرش، زوج محبوب خبریبرترین ها/ در دنیای خبر همه چیز سریع اتفاق می افتد. یک خبرنگار یا گوینده خبر باید بسیار به روز باشد و پویا. زندگی افرادی که مشاغل سخت و البته جذابی مانند خبرنگاری یا گویندگی خبر دارند هم به فراخور شغل‌شان پر از تحرک و پویایی و سرعت است و البته پر از استرس و هیجان .
داوود عابدی، خبرنگار پویا، خبرساز و محبوب شبکه خبر و المیرا شریفی‌مقدم، گوینده مسلط بخش خبری شبکه خبر ، زوج جوانی هستند که زندگی‌شان با خبر، رسانه و البته سرعت و هیجان ناشی از این شغل پر شده است؛ آنقدر که بعضی روزها حتی فرصت کافی برای دیدن هم ندارند و به گفته خودشان فقط در راهروی خانه همدیگر را می‌بینند اما با وجود همه مشغله‌ها و سفرهای کاری و البته داشتن دو پسر بچه پنج ،شش ساله که اتفاقا در ابتدا و انتهای یک سال به دنیا آمده‌اند.

این زوج دوست‌داشتنی همه سعی‌شان را می‌کنند تا کانون خانواده‌شان گرم و پر محبت باشد و استرس‌های کار سخت‌شان روی زندگی و نقش همسری و پدر و مادر بودن‌شان سایه نیندازد. در یک روز سرد و برفی میزبان این زوج مشهور و محبوب شدیم و با آنها گپ و گفتی مفصل داشتیم که در ادامه خواهید خواند.

یک روز در کنار خانواده داوود عابدی
مثل آقای حیاتی گویندگی می‌کردم

المیرا شریفی‌مقدم: در خانواده‌ای بزرگ شدم که همه اعضای آن خیلی به خبر علاقه داشتند. خوب به یاد دارم وقتی کوچک بودم، مرحوم پدرم مرتب بخش‌های مختلف خبری رادیو را گوش می‌داد و روزنامه همیشه در خانه‌مان بود. من و برادرم با اینکه کوچک بودیم، در جریان اخبار روز دنیا قرار داشتیم چون این علاقمندی در خانواده‌مان وجود داشت. مادرم هم فرهنگی بود و به خواندن اخبار و مجلات مختلف علاقه داشت و همیشه در خانه کلی مجله‌های متنوع داشتیم.

قبل از اینکه به مدرسه بروم، باسواد شدم و خوب می‌توانستم روزنامه‌ها و مجلات را بخوانم. در همان دوران بخش‌های خبری روزنامه‌ها را جدا می‌کردم و در همان عالم کودکی سعی می‌کردم ادای آقای حیاتی را دربیاورم و گویندگی کنم. حس می کردم جلوی دوربین تلویزیون قرار دارم و خودم را در قاب تلویزیونی می‌دیدم و اخبار روزنامه‌ها را مانند گویندگان خبر می‌خواندم حتی اگر تپق می‌زدم مانند گویندگان خبر از مخاطبان عذرخواهی می کردم. (می خندد) وقتی وارد شبکه خبر شدم با خودم می‌گفتم«یعنی ممکن است من هم بتوانم وارد این کار شوم؟» خلاصه برای گویندگی تست دادم و خوشبختانه مورد قبول واقع شد و پس از آن هم دوره گویندگی دیدم و رسما از سال 79 وارد شبکه خبر شدم.

داوود عابدی: 20 سال پیش در چنین روزهایی یعنی دقیقا ابتدای زمستان سال 74 من دربه‌در دنبال کار می گشتم. (می خندد) در همان دوران موقعیتی فراهم شد و در شبکه رادیو جوان از من تست گرفتند و تحت نظر آقایان مهران دوستی ،جواد خیابانی و خانم صفائیان مشغول یادگیری گویندگی و فوت و فن این کار شدم. رُک بگویم در اوایل ورودم ،کارهای گویندگی و خبرنگاری به ما نمی‌دادند و من در ابتدای ورودم به رادیو جوان حتی تلفن هم جواب داده‌ام.

در آن زمان این‌طور نبود که به تازه وارد‌ها بگویند بفرمایید خبرنگار یا گوینده شوید و من دو، سه سال به اصطلاح پشت در بودم و هر بار درخواست گزارشگری می‌کردم، رد می‌شد تا اینکه یک شب که قرار بود تیم تکواندو از مسابقات فرانسه برگردد، من باز هم درخواستم را جهت گزارشکری تکرار کردم و خواستم برای پوشش خبری بازگشت تیم ملی به فرودگاه بروم.این‌بار مرحوم مهران دوستی وساطت کرد و مورد قبول سردبیر واقع شد. خوب یادم هست که ساعت یک نیمه شب تاکسی گرفتم و به فرودگاه رفتم . گزارش بسیار خوب از آب در آمد و دوستان دیدند من هم یک چیزهایی بلدم.
(می خندد) .

ورزشکار و ورزش‌دوست

داوود عابدی: علاقه‌ام به ورزش ذاتی است و از کودکی ورزش را دوست داشته‌ام. دان 4 تکواندو دارم و دارای مدال قهرمانی کشوری در این رشته هستم ولی چون حق‌خوری شد، دیگر این رشته را ادامه ندادم. سال 73 به تیم ملی دانشجویان دعوت شدم و با یکی از حریفانم که قبلا دو بار او را شکست داده بودم، همگروه شدم ولی درنهایت او را برای مسابقات اعزام کردند! من هم دیگر کلا قید این ورزش را زدم؛ البته همچنان باشگاه می‌رفتم و تمرین می‌کردم ولی به صورت حرفه‌ای ادامه ندادم. کشتی هم کار کرده‌ام و گوش شکسته‌ام شاهدش است. (می‌خندد) در دوران کودکی و نوجوانی گل کوچک هم زیاد بازی کرده‌ام.

ماجرای آشنایی ما

المیرا شریفی مقدم: آقای عابدی یک سال پیش از ورود من به شبکه خبر آنجا مشغول شده بود و من ایشان را در برنامه‌های این شبکه می‌دیدم. البته اولین بار که ایشان را دیدم، مربوط می‌شود به مسابقات آسیایی والیبال که در ایران برگزار می‌شد. در آن زمان خانم‌ها می‌توانستند برای دیدن مسابقات به ورزشگاه بروند و آقای عابدی هم برای تهیه گزارش آمده بود .من آن زمان حتی هنوز تست گویندگی هم نداده بودم و ایشان را نمی‌شناختم و فقط دیدم یک جوان فعال در حال تهیه گزارش است. این اولین باری بودکه ایشان را دیدم؛ البته فقط به عنوان یک تماشاگر مسابقه والیبال.

داوود عابدی: و از آن زمان دیگر خواب و خوراک نداشت. (می خندد)

عموی خانمم از دوستان خوب من بود و هست .ایشان در همان روزهای ابتدایی ورود خانمم به شبکه خبر به من گفت « برادر زاده من هم به شبکه خبر آمده، هوایش را داشته باش» من هم قبول کردم در حالی که اصلا خانم شریفی را نمی‌شناختم .یک‌بار که تصادفا با خانم شریفی صحبت می کردم متوجه نام فامیلی‌شان شدم و با تعجب پرسیدم «شما با آقای شریفی نسبتی دارید ؟» و تازه فهمیدم ایشان برادرزاده آقای شریفی است و از آن به بعد سعی کردم حسابی هوای ایشان را داشته باشم. (می خندد)

با رعایت اصول زندگی ایرانی مراسم عروسی گرفتیم

المیرا شریفی مقدم: مهر سال 82 عقد کرده و در بهمن سال 83 ازدواج کردیم .مراسم ازدواج مان ساده، بدون تشریفات و صمیمی برگزار شد و نگرانی خاصی نداشتیم . در عروسی‌مان همه اصول زندگی ایرانی و اسلامی را رعایت کردیم و به اصطلاح نگرانی نداشتیم.

داود عابدی: در آن دوره هنوز اینقدر سرک کشیدن به زندگی دیگران و تهیه عکس و فیلم باب نشده بود. ضمن اینکه هنرمندان یا مجریانی از گرفتن مراسم عروسی ترس دارند که بخواهند مختلط این مراسم را برگزار کنند ولی مراسم ما اینطور نبود.

گاهی در راهروی خانه همدیگر را می بینیم

المیرا شریفی مقدم: اینکه با هم همکار هستیم، فوق‌العاده است و در زندگی‌مان تاثیر زیادی دارد. آقای عابدی خبرنگار و سردبیر برنامه‌های ورزشی هستند و کارشان تقریبا تایم مشخصی دارد اما گویندگان خبر آن‌ هم گویندگان شبکه خبر که 24 ساعته است باید همیشه آماده باشند. مثلا تلفن‌مان به صدا در می‌آید و خبر می دهند « 20 دقیقه دیگر شبکه باش » یعنی شغل یک گوینده خبر سیاسی اصلا زمان مشخصی ندارد و صبح ، عصر، نیمه شب و در شیفت‌های مختلف سرکار است. من همیشه گفته‌ام اگر شخصی غیر از آقای عابدی همسرم بود، نمی‌توانست شغلم را تحمل کند. یعنی تنها کسی که در متن خبر باشد، می تواند درک کند یک گوینده خبر شرایط خاص شغلی دارد. ما نه پنجشنبه و جمعه داریم نه تعطیلات و نه حتی عید نوروز. ما همیشه سرکار هستیم.

داوود عابدی: شغل‌مان خیلی سخت است و اگر نتوانیم زمان را مدیریت کنیم، سخت‌تر هم می‌شود. باور کنید گاهی فقط در راهروی منزل‌مان همدیگر را می بینیم. یعنی سه روز در هفته من که از سر کار برمی‌گردم ، می‌بینم خانمم در راهرو منتظر من ایستاده. کلید را می‌گیرم و در همان چند لحظه که همدیگر را می‌بینیم مثلا خانمم می‌گوید غذا روی گاز است یا غذا را در یخچال گذاشته‌ام و می رود. آنقدر وقت کم است که به سلام و علیک هم نمی‌رسد. ( می خندد) خلاصه آمار کلی خانه و بچه را می‌دهد و می‌رود و از آنجا به بعد مسئولیت خانه برعهده من است.

المیرا شریفی مقدم: جالب اینکه بعضی وقت‌ها سر کار همکارانم از من می‌پرسند«خانم شریفی ،داوود فلان چیز را به شما گفت؟» و من جواب می‌دهم:«من که ندیدمش .فقط چند لحظه در راهرو همدیگر را دیدیم و فرصت نشد تعریف کند.» (می خندد)

بچه‌های‌مان در یک‌سال به دنیا آمدند

المیرا شریفی مقدم: پسر اولم، امیر ابوالفضل 24 فروردین سال 89 به‌دنیا آمد. من در دوران مرخصی بودم که متوجه شدیم پسر دومم هم در راه است. بچه‌هایم تنها 10 ماه و20 روز فاصله سنی دارند و 14 اسفند همان سال امیر ارسلان به‌دنیا آمد.

داوود عابدی: فکر کنم ما در این زمینه رکورد داریم چون هر دو بچه‌مان در یک سال به‌دنیا آمدند.

المیرا شریفی‌مقدم: دوران خیلی سختی بود ولی به هرحال گذشت . در ابتدا واقعا برای‌مان دشوار بود اما الان که فکرش را می‌کنم، می‌بینم خیلی خوب شد که بچه‌ها با فاصله کم به‌دنیا آمدند و با هم بزرگ شدند. در شغل ما واقعا وقت خیلی پر ارزش است و به همان نسبت که کار سنگین است، حوصله هم کم می‌شود و شاید اگر بچه‌هایم در یک‌سال به‌دنیا نمی‌آمدند، فکر فرزند دوم را نمی‌کردیم.

داوود عابدی: خدا لطف کرد و می‌دانست ما خیلی گرفتاریم و نمی‌توانیم باز هم برای بزرگ کردن یک نوزاد دیگر وقت بگذاریم.(می‌خندد)

المیرا شریفی‌مقدم: بچه‌ها مثل دوقلو‌ها بزرگ شدند. با هم بازی می‌کنند ؛نقاشی می‌کشند یا کارتون تماشا می‌کنند . با وجود سن کم‌شان از گرفتاری‌های شغلی ما باخبرند و بیشتر مواقع سعی می‌کنند خودشان بازی کنند و یاد گرفته‌اند وقتی در خانه‌اند خودشان را سرگرم کنند.

همسرم فداکار است

داوود عابدی: شغل همسرم بسیار حساس و سخت است. من کارم خبرنگاری است و برنامه ضبط شده را به دست تدوینگر می‌سپارم اما خانم شریفی مدام در ارتباط زنده با مردم است و این استرس و دشواری کار را چند برابر می‌کند. با وجود همه این سختی‌ها اما همسرم همیشه در نقش همسر و مادر بودن، عالی عمل کرده و من و بچه‌ها از ایشان راضی هستیم. می‌دانم رسیدگی به بچه‌ها و کارهای خانه در کنار شغل گویندگی واقعا طاقت فرساست اما ایشان با مدیریت دقیق به همه کارها به نحو احسن رسیدگی می‌کند.

اگر گاهی در زندگی مشترک‌مان احساس کمبود داشته باشم ، مثلا زمان‌هایی که سر کار است و من حس می‌کنم بچه‌ها به ایشان نیاز دارند و باید کنارشان باشند، بلافاصله به زمان تولد بچه هایم به قول سینمایی‌ها فلاش بک می‌زنم و به یاد سختی‌هایی که همسرم در آن دوران کشیده، می‌ا فتم و فکر می‌کنم چقدر به ایشان مدیون هستم.

حضور اجتماعی حق خانم‌هاست

المیرا شریفی‌مقدم: در حال حاضر تعداد خانم‌های شاغل زیاد شده و خانم‌ها دوست دارند با مشارکت اجتماعی و فعالیت‌های‌شان هم کمک‌خرج خانواده باشند و هم از استعدادهای‌شان در زمینه‌های مختلف استفاده کنند.اینکه خانم‌ها در کنار همسرداری و بچه‌داری در اجتماع حضور داشته باشند هم باعث سرافرازی فرزندان‌شان است و هم به ارتقای سطح اقتصادی خانواده کمک می‌کند. الان دیگر دوره‌ای نیست که زنان خودشان را از حضور در اجتماع محروم کنند.

داوود عابدی: در دوره و زمانه فعلی هیچ مردی نمی‌تواند توقع داشته باشد همسرش در اجتماع حضور نداشته باشد اما می‌تواند این توقع را داشته باشد که همسرش بین وظایف اجتماعی و خانوادگی تعادل را رعایت کند که خوشبختانه در مورد همسر من همین‌طور است.

دوست دارم یکی از پسرهایم پزشک شود

المیرا شریفی‌مقدم: خیلی به اینکه بچه‌ها شغل ما را ادامه بدهند یا نه، فکر نکرده‌ام اما به‌خاطر سختی‌ها و استرس‌اش ترجیح می‌دهم شغل دیگری انتخاب کنند. شغل ما استهلاک بالایی دارد و زود آدم‌ها را پیر می‌کند اما اگر خودشان دوست داشته باشند ابتدا آنها را تشویق می‌کنم تحصیلاتی جداگانه داشته باشند و اگر تمایل داشتند در کنارش به سمت کار خبر و گویندگی بروند.

داوود عابدی: البته استعداد گویندگی دارند و من این استعداد را در آنها می‌بینم. شخصا خیلی دوست دارم یکی از آنها رشته پزشکی را ادامه دهد. مثل پدر و مادرهای قدیمی که عاشق این بودند که بچه‌های‌شان دکتر شوند.(می خندد)

تفریحات مشترک ما

داوود عابدی: ما تعطیلات رسمی را در منزل نیستیم به همین خاطر سعی می‌کنیم از اوقات فراغت‌مان که خیلی هم کم است، به بهترین شکل استفاده کنیم؛ مثلا ساعت یک نیمه شب به منزل می‌رسم و متوجه می‌شوم خانمم برنامه‌ریزی کرده صبح زود برویم جاده چالوس. خلاصه کله سحر زورکی مرا می‌برند جاده چالوس.(می‌خندد) ولی واقعا وقتی می رسم انرژی می‌گیرم و می‌گویم: «چقدر خوب شد آمدیم» می‌دانم نباید این فرصت‌ها را از دست بدهیم . در کنار هم بودن و استفاده از طبیعت فوق‌العاده برای‌مان لذت‌بخش است.

المیرا شریفی‌مقدم: هر شبی که هر دو خانه باشیم حتما برنامه‌ریزی می‌کنیم و بیرون می‌رویم ،پارک ،سینما، تئاتر و کنسرت‌های موسیقی جزء برنامه‌های‌مان است. البته آقای عابدی خیلی با برنامه‌های هنری مثل کنسرت موسیقی میانه ندارد و معمولا من و بچه‌ها می‌رویم.

داوود عابدی: بچه‌ها را به تماشای مسابقات ورزشی که خودم گزارش می‌کنم هم می‌برم. البته استادیوم فوتبال به‌خاطر جو نامطلوبش نمی‌برم ولی مسابقات والیبال، کشتی و... را از نزدیک دیده‌اند و دوست دارند.

به من می‌گویند مارکوپولو

داوود عابدی: به‌خاطر تهیه گزارش‌های ورزشی و همراهی با کاروان‌های اعزامی مدام در سفر هستم و بعضی‌ها به من می گویند«خوش به‌حالت مارکو‌پولو شده‌ای» ولی واقعا کار سختی است و مجالی برای گشت و گذار و تماشای جاهای دیدنی وجود ندارد. مثلا من در زمان المپیک لندن 25 روز در این شهر بودم اما دریغ از اینکه دو ساعت بتوانم این شهر را ببینم. صبح زود به محل برگزاری مسابقات می‌رفتم و تا آخر شب از گروه‌های ورزشی مختلف گزارش تهیه می‌کردم . ضمن اینکه استرس ارسال خبرها و گزارش‌ها و ارتباط‌های زنده در این سفرها آنقدر بالاست که مجالی برای تفریح و گشت و گذار باقی نمی‌ماند.

البته همین سفرها هم با وجود تایم کاری بالا و استرس زیاد لذت‌های خاص خودش را دارد. وقتی بچه‌ها موفق به کسب مدال می‌شوند و پرچم کشورم را افراشته می‌بینم، کلی کیف می‌کنم.

پیشنهاد اجرای مشترک داشته‌ایم

داوود عابدی: پیشنهاد بازی نداشته‌ایم ولی پیشنهاد اجرای مشترک را داشته‌ایم که نتوانستیم قبول کنیم.احتمالا به زودی طرحی را برای اجرای مشترک به مدیران شبکه ارائه می‌کنیم که امیدواریم موافقت شود. به‌خاطر زوج بودن‌مان احتمالا تماشای این برنامه برای مخاطب جذاب خواهد بود فقط باید مراقب باشیم آن وسط دعوای‌مان نشود.(می‌خندد)

المیرا شریفی‌مقدم: اجراهایی که به ما پیشنهاد شد،برنامه‌هایی خانوادگی بود اما به‌خاطر قانونی که در صداوسیما وجود دارد، ما نمی‌توانیم در شبکه‌ای غیر از شبکه خبر برنامه داشته باشیم و به همین خاطر تابه‌حال نتوانسته‌ایم اجرای دونفره را تجربه کنیم. البته من دوسال پیاپی برنامه سال تحویل شبکه خبر را اجرا کرده‌ام که تجربه جالبی بود.

هر آنچه از دل برآید، بر دل نشیند

المیرا شریفی‌مقدم: به‌نظر من مردم با مجری یا گزارشگری می‌توانند ارتباط برقرار کنند که جلوی دوربین خودش باشد. من همیشه به همکارانم می‌گویم وقتی به لنز دوربین نگاه می‌کنم، با خودم فکر می‌کنم حتی اگر فقط یک نفر در حال دیدن خبر باشد باید همان یک نفر هم از من راضی باشد وشبکه را عوض نکند و با آرامش اخبار را دنبال کند.

داوود عابدی: خوشبختانه من و همسرم جلوی دوربین و با مردم خیلی راحت هستیم. من حتی اگر تپق هم بزنم، همان‌طور پخش می‌کنم و فکر می‌کنم اگر همان حس و حال اولیه در گزارش باقی بماند، بهتر است حتی اگر تپق زده باشم.

وقتی بغض اجازه خواندن خبر را نداد

المیرا شریفی‌مقدم: متاسفانه خبرهای تلخ در دنیا زیاد شده است و ما هم مجبوریم این اخبار را منتقل و آرامش‌مان را حفظ کنیم. گاهی این اخبار آنقدر تلخ هستند که بر ذهنم اثر می‌گذارند و حتی شاید باعث شوند تا چند شب کابوس ببینم. حادثه منا یکی از همین حوادث تلخ و غم‌انگیز بود. همیشه زائران خانه خدا با بدرقه فامیل و دوستان می‌روند و در جمعی شاد به میهن باز می‌گردند ولی این‌بار تعداد زیادی از هموطنان‌مان در آن حادثه تلخ جان‌شان را از دست دادند.

من و سایر گویندگان خبر در آن دوره روزهای تلخ و وحشتناکی را تجربه کردیم. در روزهای ابتدایی حادثه مدام سعی می‌کردیم آرامش خانواده‌های حجاج را حفظ کنیم و امیدوار بودیم همه زائران مفقود شده بازگردند. تا اینکه در آن روز به ما خبر رسید که همه زائران پیدا شده متاسفانه جان باخته‌اند و آن عدد را در بیانیه و متن خبر نوشتند و من باید می‌خواندم. واقعا در آن لحظه نتوانستم خودم را کنترل کنم و با تمام تلاشی که کردم، به‌خاطر بغض سنگینی که در گلو داشتم حتی نتوانسم جمله را به اتمام برسانم.

بعد از قطع برنامه زنده خبر خیلی ناراحت بودم که چرا نتوانستم کارم را درست انجام دهم اما همکارانم مدام به من دلداری می‌دادند و می‌گفتند« تو کارت را درست انجام دادی و این احساس کل مردم بود و بغض همه مردم با تو شکست».

ارتباط زنده روی آنتن زنده

المیرا شریفی‌مقدم : ارتباط‌های زنده‌ای که روی آنتن داریم، برایم جالب است .آخرین ارتباط‌مان هم مربوط می‌شد به خبر خصوصی‌سازی باشگاه پرسپولیس .

داوود عابدی: البته نذاشتند من حرف بزنم چون در گوشی به ایشان گفته بودند وقتم تمام است.(می خندد)

المیرا شریفی‌مقدم: یک‌بار هم در راهپیمایی روز قدس وقتی ارتباط زنده تصویری داشتیم‌، سردبیر برنامه گفت وقت ایشان تمام است و من هم گفتم: «آقای عابدی متاسفانه وقت‌تان به اتمام رسیده» ولی آقای عابدی جواب داد: « نه؛ اجازه بدهید حرفم را تمام کنم.» سردبیر برنامه هم در گوشی به من گفت: اشکال نداره بذار حرفش رو بزنه.» خلاصه از یک دعوای خانوادگی جلوگیری کردند.(می خندد)

داوود عابدی: در دوران نامزدی‌مان هم وقتی در پوسان کره بودم، ارتباط زنده تصویری داشتم با برنامه خبر ورزشی که آقای بابان آن را اجرا می‌کرد و خانمم هم در کنار ایشان اخبار سیاسی را خوانده بود. در ابتدای صحبت‌هایم به آقای بابان گفتم:« سلام آقای بابان .به خانم شریفی‌مقدم هم خیلی سلام برسونید.» (می خندد) تازه می خواستم بگویم: «المیرا خانم سوغاتی چی می‌خواهید براتون بیارم؟» ولی جلوی خودم را گرفتم. (می‌خندد)

در کنار مردم بودن لذت‌بخش است

المیرا شریفی‌مقدم: حدود یک‌سال و نیم است که صفحه اینستاگرام دارم و سعی می‌کنم از این صفحه پلی بسازم برای ارتباط بیشتر با مردم . در این صفحه گوشه‌های مختلفی از زندگی‌مان را به مردم نشان می‌دهیم و کامنت‌های‌شان را می‌خوانیم. ما تافته جدا بافته نیستیم و بخشی از مردم همین جامعه هستیم و دوست داریم مردم هم این موضوع را درک کنند وما را از خودشان بدانند.

داوود عابدی: من عاشق مردم هستم. از بودن در کنارشان لذت می برم. در بدترین شرایط هم اگر کسی سراغم بیاید و سوالی بپرسد، با خوشرویی جواب می‌دهم اما ارتباط فیس تو فیس را به ارتباط در شبکه‌های اجتماعی ترجیح می‌دهم. البته من هم مثل اغلب خبرنگاران در اینستاگرام صفحه دارم ولی از مشتاقان حضور در شبکه‌های اجتماعی نیستم.

مادر و پدر بودن برای‌مان در اولویت است

المیرا شریفی: خیلی از خانم‌های شاغل حتی شیر مادر به فرزندشان نمی‌دهند یا تنها در زمان مرخصی به نوزادشان شیر می دهند و بعد از آن به کودک شیر خشک می‌دهند و فرزند‌شان را از یک نعمت بزرگ محروم می‌کنند اما من با وجود تمام مشغله‌های کاری سه سال به فرزند دومم شیر دادم .

داوود عابدی: پدر بودن برایم خیلی مهم است. همه بچه‌های دنیا را دوست دارم و دلم نمی‌خواهد خار در پای یک بچه برود چه برسد به فرزند خودم. همه اینها که می‌گوییم خبرنگار باید مسلط ، پویا، وظیفه‌شناس و ... باشد، درست است اما در وهله نخست من یک پدر هستم و باید وظیفه پدر بودن را خوب اجرا کنم. به شدت روی این قضیه حساسم و اگر نتوانم به بچه‌هایم برسم و با آنها ارتباط برقرار کنم، ناراحت می‌شوم و تمام تلاشم این است که اینطور نشود.

گاهی وقتی به خانه می‌رسم، به شدت خسته‌ام ولی بچه‌ها دوست دارند با آنها بازی کنم یا سرگرم‌شان کنم یا با هم نقاشی بکشیم. در اوج خستگی اما دیدن بچه‌ها برایم مثل دوپینگ است و انرژی تازه‌ای می‌گیرم و شروع می‌کنم به بازی و تفریح.


منبع: برترین ها


ویدیو مرتبط :
سوتی خنده دار داوود عابدی مجری دوربین خبرساز!