فرهنگی


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

استاندار حلبچه عراق وارد ایلام شد

به گزارش ایرنا، عبدالله محمد به همراه ارکان حسن مشاور وی عصر امروز یکشنبه 26 اردیبهشت وارد استان شده و با مقامات استانداری ایلام دیدار کرد.قرار است استاندار میسان، واسط، ...



مرد 45 ساله ای که می‌ترسد، لیاقت دیده شدن بر پرده 16 متری سینما را ندارد


اگر بخواهیم برای یک فیلمساز در حال و روز این‌سالهای سینمای ایران دعا کنیم؛ بهترین دعا «عاقبت به خیری» است! حالا این‌که عاقبت به خیری چیست؟ یکی می‌گوید که کارگردان، فیلمی بسازد که انتظار مردم، جشنواره‌ها، منتقد، رسانه و مدیر سینمایی را برآورده کند و «بالاخره» بتواند اکران عمومی بگیرد! اما رسیدن به چنین انتظاری، حکایت آب از آهن جدا کردنه!

«تاج محل» اولین فیلم بلند سینمایی دانش اقباشاوی است. این فیلم در سی و یکمین جشنواره فیلم فجر اکران شد و پس از چند سال انتظار برای اکران، «بالاخره» توانست در گروه هنر و تجربه روی خوش پرده سینما را ببیند.  اقباشاوی سابقه همکاری در کنار کارگردانهای مطرح سینمای ایران چون خسرو سینایی، حاتمی‌کیا، رسول صدرعاملی و احمدرضا درویش را داشته و شاگردی کرده است.

دوماهی است که تاج محل اکران شده. با اقباشاوی و هادی مقدم دوست برای «تاج محل» به گفت‌وگو نشستیم. مقدم دوست فیلم‌نامه نویس خوشفکر و کارگردان خلاق سینمای ایران در این میزگرد نظرات جالبی در مورد «تاج محل» و آدمهایش می‌گوید. صحبتها گاه فراتر از متن تاج محل می‌رود.حتی یک جایی از مصاحبه هادی مقدم دوست، تعبیر«علی رغم همه مشکلات» را به کار می‌برد و با همین لفظ کنایی، طعنه‌هایشان را به قهرمانهای تقلبی سینما و سلیقه سینمایی مدیران می‌زند.

قبل از شروع مصاحبه با دانش اقباشاوی، سرنوشت جوانهای سینمای ایران در جشنواره سال 91 را مرور می کردیم. به او گفتم جشنواره فجر سالهای 90 و 91، مقدمه ای بود برای ورود یک نسل تازه نفس به سینمای ایران، که هر کدام سرنوشت متفاوتی پیداکردند.

اقباشاوی هم گفت: گروهی از فیلمسازان جوان سال 91، فیلمهای اول و دومشان بود. مانند خانم آبیار، آقای شعیبی، آقای عبدی پور، محسن قرایی و هادی محقق، که هر کدام سرنوشت‌ متفاوتی پیدا کردند. احتمال قریب به یقین ما از ابتدا سرنوشتمان متفاوت بوده است یعنی هرکس در یک مسیری کارش را شروع کرده است و در ادامه همان مسیر به فیلم اولش رسیده است و بعد مسیر خود را ادامه داده است. برای مثال وقتی از دور می‌بینیم آقای مقدم دوست غیر از تجربیات دستیار اولی کارگردان که داشتند تجربیات فیلمنامه نویسی زیادی هم داشتند و یک جنس نگاه خودش را که همان اعتقادش است ادامه داده است. خانم آبیار در ژانر دفاع مقدس و زنان قصه نویسی می‌کرده است و سال بعدش با فیلم «شیار143» مشهور شد. احسان عبدی پور آن سال فیلم اولش نبود قبل از آن فیلم مستقل ویدیویی در همان فضا «تنهای تنهای تنها» ساخت و در سال 87 در فیلم فجر جایزه هم گرفت، او هم یک فیلم به اسم قهرمان فیلم قبلیش رنجرو ساخته بود.

مقدم دوست: حالا موضوع این است یعنی که ما سرنوشت های مختلفی پیدا کردیم؟

اقباشاوی: خیر. گفتیم که برخی از رسانه ها به فیلم اولی ها در آن سال پرداختند و برخی هم نپرداختند. برخی هم مانند نرگس آبیار این شانس را داشتند که خیلی به آنها پرداخته شد.

مقدم دوست:  از آن جشنواره سه سال است که می‌گذرد برای اینکه به این نتیجه برسیم که هر کدام به سرنوشت مختلفی گرفتار شدند باید سال های بیشتری بگذرد. برای مثال همکلاسی‌های راهنمایی من به سرنوشت‌های مختلف رسیدند، یک نفر فوت شد، یک نفر معلم است، یک نفر فیلمساز است، یک نفر کارمند ساده شد. بنابراین الان برای گفتن اینکه هرکدام چه سرنوشتی پیدا کرده اند زود است.

متن میزگرد «تاج محل» در خبرگزاری تسنیم را بخوانید:

تسنیم: آن تعبیری که زمان اکران فیلم تاج محل استفاده می‌کردند این بود که فیلم کم ادعایی است که حرف های خوبی می زند از این بابت که سراغ آرمان هایی رفته است که معمولا کمتر در سینمای ایران پرداخته شده است و سید حسین نقش اصلی فیلم از آن جنس آدم هایی است که کمتر در سینمای اجتماعی ایران دیده  میشود. اقای اقباشاوی سراغ قهرمانی گمنامی رفته است که از آرمان هایی حرف می زند که برای بشر امروز گمنام است. نمونه چنین آدمی برای امروز ما یک مقدار غیر معمول است. فارغ از اینکه قصه را آنچنان واقعی بیان می کند که برای مخاطب باور پذیر باشد اما تصمیماتی که می گیرد و کنشهایی که دارد شاید یک مقدار برای بشر امروز دور از ذهن باشد. کمی می خواهیم درمورد این صحبت کنیم و همچنین در مورد بستری که برای بیان قصه فراهم شده است.

مقدم دوست: این زاویه که شما می فرمایید قدری غیر معمول است. گمان می کنم چیزهایی در زندگی عموم مردم فراوانی دارد اما در سینما فراوانی ندارد. اینها اتفاقا موضوعات یا سوژه های بکری می شود. یعنی چیزی که در زندگی است اما در سینما کم بوده است و به آن پرداخته نشده است. بنده گمان می کنم از قضا وضعیتی که شخصیت اصلی فیلم تاج محل در آن قرار می گیرد نه اینکه برای خیلی از مردم اتفاق افتاده باشد بلکه برای مردم قابل درک است و می تواند مسئله آنها باشد. یعنی من وقتی فیلم را دیدم با وضعیتی که آن شخص در آن قرار گرفت همذات پنداری کردم.

رفتن به سراغ این نوع از سوژه ها هم حاصل یک نگاه مردم شناسی و هم یک نگاه انسان شناسی است. این مشخصه ها چگونه در فیلم پیدا می شود؟ آن وجه مردم شناسی تبدیل به شهر آبادان و وجه انسان شناسی تبدیل به موقعیتی می شود که این انسان و شخصیت اصلی به نام سید حسین در آن قرار گرفته است ، آدمی که به نظرش می رسد در مرگ یک آدم هم موثر است و حتی در لحظاتی گمان می کند مقصر است. این احساس که من ممکن است در مرگ یک آدم دخالت داشته باشم و قضیه را با خودم وجدانی بررسی بکنم و خیلی سریع نگویم به من چه، به نظر من موقعیتی است که از انسان شناسی بر می آید. فکر نمی کنم اگر کسی بداند سهم و تأثیری در مرگ دیگری دارد خیلی راحت بگوید به من چه؟! این چیزی است که تماشاچی را درگیر می کند. یعنی تماشاگر وقتی ببیند شخصی روی پرده است و می داند که در مرگ یک جوان سهم و تأثیری دارد حالا این جوان هرکس می خواهد باشد و هر مشخصاتی می خواهد داشته باشد، ذهنش درگیر می شود که این اتفاق می شود برای من رخ بدهد، می شود من هم از شخصی طلبکار باشم، به سراغش بروم و در فرآیند آن طلبکاری و شکایت برای آن آدم اتفاقی بیافتد که من ذهنم درگیر بشود که آیا من هم درگیر و مقصر بودم؟ این همان چیزی است که من می گویم بکر است. یعنی یکی از وجوه بکر این فیلم پرداختن به موقعیت انسانی است که می تواند بشر را درگیر بکند.

یک وجه مردم شناسانه و اجتماعی هم دارد که مربوط به آبادان، ایران و به مشخصات اجتماعی سرزمین ایران مربوط می شود. این است که من گمان می کنم این واقعیت در زندگی، ملموس است اما در سینما کمیاب بوده است. اگر بخواهیم حرف دقیقی بزنیم باید بگوییم که این موقعیت در سینما کم است و به همین دلیل فیلم سینمایی تاج محل فیلم تازه ای است و برای موقعیتش هم اصلا نمی شود  لفظ غیر معمول را به کار برد بلکه داستانی بکر برای سینما است . اگر هم بخواهیم بگوییم غیر معمول می توانیم بگوییم نسبت به برخی از آثار که الان تولید می شود غیر معمول است.

تسنیم: آن تصمیم گیری و واکنش هایی که شخصیت اصلی انتخاب می کند در جهان فیلم تعریف شده است. بعضی از مخاطبان فیلم می‌گویند ما از سید حسین انتظار چنین واکنشی را نداریم؟

مقدم دوست: تاج محل یک فیلم حماسی است و فیلم دارای قهرمان است. قهرمانی که آرمان گرا است، رفتارهایش اخلاق محور است و مبنای دینی و مذهبی دارد. از اینجا به بعد یعنی از لحظه ای که موقعیت خودش را انتخاب می کند که برای من هم می تواند ملموس باشد دیگر انتخاب نویسندگان فیلمنامه و کارگردان است. از اینجا به بعد ایشان انتخاب کرده است شخصیتش که باشد و نسبت به این موقعیت چه واکنشی نشان بدهد. به نظر من اغلب انسان ها نسبت به این موقعیت  حساس هستند یعنی نسبت به اینکه سهمی در مرگ کسی داشته باشند حساس هستند اما اینکه چه واکنشی نشان بدهند به شخصیت خودشان بستگی دارد. دقیقا فیلمنامه نویس و کارگردان چون تصمیم گرفته و می خواسته اند که یک فیلم حماسی بسازند انتخاب خودش را کرده اند. از اینجا به بعد ما یک قهرمان می بینیم. می توانم بگویم تاج محل یک فیلم حماسی، قهرمانی و واقع گرا است. قهرمان فیلم حماسی همیشه قرار نیست بزرگ باشد، اسب و تبر داشته باشد.

تسنیم: این قهرمان جدیدی برای سینمای ایران است. آقای اقباشاوی قهرمان شما چرا چاقو ندارد یا کلاشینکف در دستانش نمی گیرد؟ حتی کتک هم می خورد و دستش هم می شکند.

اقباشاوی: جا دارد از آقای میرکریمی تشکر کنم که دست ما را در اینکه چگونه به معنا بپردازیم و همچنین در اجرا بازگذاشت. یک بخش آن سلبی و بخشی دیگر از آن ایجابی بود. بخش ایجابی این بود که ما به این جنس از قهرمان ظریف وزن و ریزبافت علاقه داشتیم. ما اینجا یک آشنایی زدایی از قهرمان می کنیم، قهرمان قرار نیست قهرمان فیزیکی باشد بلکه باید در معنا قهرمان باشد. فرض کنید شخصی که کشتی گیر یا بوکسور بوده است اما در زمان شاه شکنجه گر ساواک هم بوده است، او دیگر قهرمان نیست بلکه فقط بزن بهادر و اوباش است. اما در مقابل آن آقای تختی است که ویژگی‌های فیزیکی‌اش شبیه به اوست، اما حالا یک قهرمان است.این‌ها یک نوع قهرمان هستند. اما خیلی از قهرمان ها در رفتار اجتماعی یا ارتباط های انسانی است که رفتار قهرمانانه ایجاد می کنند.

ایثارگری یک معنای قهرمانانه است. مثلا به تعبیری در فیلم بچه های آسمان ایثارگری وجود دارد  و آنها قهرمان معنایی هستند. این بخش ایجابی بود که علاقه ما به این نوع از قهرمان ها بود که الگوها، دغدغه ها، نوستالژی‌های ما در آن است و حال بدی هم داشتیم که این نوع از انسان ها دارد کم می شود یعنی هژمونی و تسلط رسانه ای طوری است که این آدم هایی که از حق خود می گذرند و آدم هایی که محسن و ایثار گر هستند کم می شود و کمتر ظهور و بروز رسانه ای پیدا می کنند. در ایران هستند اما ظهور و بروز رسانه ای کمی دارند و مطرح نمی شوند. این بخش ایجایی ماجرا بود که که ما عمدتا می‌خواستیم قهرمانی را نشان بدهیم که در حوزه معنا و نه بدنی قهرمان است. اما بخش سلبی هم موثر بود. ما عادت کرده‌ایم که اصلا قهرمان نشان نمی دهیم بلکه یک سری مردان ترسو نشان می دهیم و اگر به کسی هم بربخورد اشکالی ندارد. یعنی مردی را نشان بدهیم که حتی جرات ندارد به همسرش مسئله ای را بگوید. شاید دارند این نوع آدم‌ها را نقد می کنند اما به نظرم من منحصر کردن سینما در این نوع آدم‌ها درست نیست. یک بچه ای درخانه فوت کرده است اما مرد جرات زنگ زدن به 110 را ندارند، این نوع از انسان ها زیاد هستند. شاید مفهوم آرمان گرایانه وپرمدعایی باشد اما ما فکر می‌کنیم چنین آدمی یعنی مرد 45 ساله ای که بترسد با مسائل مواجه بشود لیاقت دیده شدن در پرده 16 متری سینما را ندارد. این هم بخش سلبی بود. از نمایش مرد ترسو و سوسول بر روی پرده سینما خسته شده ایم، مرد بودن، عمیق بودن و جدی بودن رافراموش کرده‌ایم و به طور کلی مرد خانواده جدی را خیلی کم در سینما دیده ایم. در فیلم هایی که حول محور خانواده می‌چرخید مردها جدی نبودند. نقشی که مدام در فیلم‌ها به صورت تکراری می‌بینیم، مرد 45ساله ای که مانند دانشجویان 25 ساله است دیگر بیش از حد تکراری شده است.

یک فیلمی بود که زمان اکرانش هم خیلی سر وصدا و تبلیغ برایش کردند. مردی را نشان می‌داد که  در مواجهه با مسائلی که پیش می آید به هم می ریزد. در این فیلم همسایه این زوج جوان، فرزند خود را به آنها که روز بعدش پرواز دارند می سپارند ولی ناگهان می بینند بچه فوت کرده است. در اینجا برخورد زن قوی تر از آن مردقصه بود. این جنس مسائل بیشتر ما را اذیت می کرد. هم این جنس مردها! آن جنس مردها در واقعیت وجود دارند اما آن جنس مرد جدی در زندگی عادی فراوانی دارند  و در سینما فراوانی ندارند. ما می گفتیم چرا پرده سینما از قهرمان هایی که کمی جدی تر هستند محروم هستند به همین دلیل نوع انتخابمان را از این جنس آدم‌ها انتخاب کردیم که الگوهای آن را هم داشتیم.

تسنیم: بحث قهرمان و نمایش قهرمان در سینما، بحث پیچیده‌ای است. از یک طرف خیلی‌ها معتقدند که قهرمان آنی است که تماشاگر دوست دارد باشد و نمی‌تواند باشد، تماشاگردوست دارد آن عمل قهرمانانه که خودش نمی تواند انجام دهد را در قهرمانی که روی پرده سینما است  ببیند. یا دوست دارد آرزوهای خود رادر عمل قهرمانانه ببیند.در مقابل عده‌ای هم معتقدند این قهرمان، موجد چیزی جز توهمات خیالی در مورد زندگی نیست و آدم‌ها را به مالیخولیایی خیالی می‌برد که نسبتی با دنیای واقعی ندارد.

مقدم دوست: من این را قبول ندارم که اگر فیلم قهرمانی می سازیم الزاما از واقعیات دور می شویم. این یک پیش فرض است که مشخص نیست از کجا آمده و تبدیل به حکم شده است. این پیش‌فرض در واقع دارد می‌گوید که واقعیت چیزی جز سستی، سرافکندگی، سرشکستگی و تسلیم نیست و  قهرمانی هم فقط خیالات است.دقت کنید که منظورم از فیلم قهرمانی، سوپرمن نیست بلکه منظورم یک فیلم شهری است که انسانی در آن مقاومت می کند، یک فیلم امروز معاصر که آدم در آن استقامت می کند.

من فکر می کنم ما دراین چند سال گذشته بالاترین آمار ترک اعتیاد را داشتیم این خودش یک اتفاق قهرمانی بزرگ در کشور ما است که جزیی از واقعیات ما است. نمی گویم معتاد نداریم اما کلیشه‌های اینجوری شده است که فیلمی که معتادش در جوب بیافتد و بمیرد آن می شود یک اتفاق واقعی اما فیلمی که معتادش ترک بکند و به نزد زن و فرزندش برود یک فیلم خیالی می شود. من این را قبول ندارم. چه کسی گفته است که قهرمان آقای اقباشاوی واقعی نیست؟ اتفاقا واقعی است و چنین آدم هایی وجود دارند.

واقعیت های ما اینگونه هستند، واقعیت‌های ما قصه هایی قهرمانی است که «علی رغم همه مشکلات» است. یعنی مشکلات در آن طرح می شود و در عین حال می بینیم که آن آدمی که در زندگی واقعی حضور دارد مقاومت می کند و موفق می شود. آن فیلم های قهرمانی که توخالی بودند و باعث دلزدگی ما از قهرمانی شدند و اصلا بخشی از این فرض حاصل  دلزدگی از فیلم های قهرمانی تقلبی است، آنها تکه «علی رغم مشکلاتش» را نشان نداده بودند. برای مثال در فیلم اقباشاوی شما بخش عظیمی از مشکلات مانند بیکاری را می بینید. اصلا قهرمان ما اینگونه ساخته می شود که وقتی چند نفر از یک کارخانه بیرون می آیند به خاطر اینکه آنها گمان نکنند او مسبب این موضوع بوده است خودش را داوطلبانه جز نیروهای تعدیلی قرار می دهد. نمایش این بیکاری یعنی همان «علی رغم همه مشکلات».

اما یک روحیه وجود دارد که می گوید بگذار من یک روند اضمحلال را نشان بدهم، یک روحیه هم انتخاب می کند که من روند مقاومت را نشان بدهم که این دو روحیه مختلف است که هرکدام در جای خود می تواند صحیح باشد. انتخابی که اقباشاوی کرده است انتخاب انسانی است که مقاومت می کند زیرا از قدرت بیشتری برخوردار است و مشخصات قدرت هم در آن آدم نصب شده است.

فیلمی که روند اضمحلال را به طور درست نشان می دهد باید دقیقا تهی بودن انسان ها را نشان بدهد تا بخش انسان شناسی آن قوی باشد. انتخابی که آقای اقباشاوی کرده است انتخابی است که تماشاگر می گوید «آفرین»، یک انتخاب دیگر می تواند «ای وای» باشد و انتخاب دیگر می تواند تاثیر دیگری باشد که تماشاگر بگیرد. اما انتخاب اقباشاوی آفرین بوده است. دلایلش هم خودشان گفتند که دردمندی بوده است و ما به ازای آن را هم دیده است. این مربوط به زیست آقای اقباشاوی و زیست انسانی، عقیدتی، اجتماعی و فرهنگی ایشان بوده است. انتخاب ایشان این بوده و من نمی‌پذیرم از واقعیت دور بوده است و اتفاقا وجود دارد اما تاکید می کنم واقعیت فقط شکست، تسلیم و له شدن نیست بلکه هر دو وجوددارد.

اقباشاوی: بحثی بین واقع گرایی و واقع بینی بود، الان آقای مقدم دوست مصادیق واقع بینی را مطرح کرده و از واقع گرایی تفکیک کردند. در بحث واقع بینی می گویند واقعیت را می بینم، مشکلات را هم می بینیم و رو به جلو نگاه می‌داریم اما واقعیت را حقیقت محض نمی دانیم، حقیقت محض چیز دیگری است  ودرواقع مشکلات، مصائب و واقعیت است یعنی هوا گرم است و باید مسیر را برویم. اینکه هوا گرم است و ما میان راه مردیم  واقعیت است اما انتهایش این است که می خواهیم به آبادان برویم. عمل قهرمانی اینگونه اتفاق می افتد که یک قهرمان علی رغم اینکه هوا گرم است بر گرمای هوا با اراده خود مستولی شده و به آبادان می رسد. آنهایی که آبادان یا مقصد را حذف می کنند، شخص را در بیان را نشان می دهند که در بیابان گیر کرده است، گرم است و هیچ جا هم نمی خواهد برود و می میرد.

مقدم دوست: اینکه می گویند این مقصد خیالبافی است را قبول ندارم.

اقباشاوی: این ترمز کردن در امر واقعیت است یعنی می گویند در واقعیت موجود ترمز می کنیم. یک عده دیگر هم می گویند سیاه نمایی نکنید و می گویند آبادان که هست شما هم سوار هواپیما شده وبروید. این همان بحثی است که تماشاگر را دلزده می کند و واقعیت های موجود را ندیده می گیرد. در بحث واقع بینی این است. امیرالمومنین می فرمایند تعرف الاشیاء‌ به اضدادها یعنی شما وقتی می خواهید نشان بدهید این آدم قهرمان است، باید نشان دهید علی رغم مشکلات قهرمان است.

مقدم دوست: بله عمل را قهرمانانه تر می‌کند. ولی اینکه مشکلات را نشان ندهیم این خیالبافانه می شود. آنوقت پوچ و الکی است. همچنین ایده آلیستی است. آن زمان باید گفت با چه کسی یا چه چیزی و با چه مشکلی مبارزه کرد؟

اقباشاوی: ما در سال 91 دچار سو تفاهماتی بین برخی دوستان و مدیران شده بودیم که علت آن هم این بود که چرا  بیکاری را نشان دادید یا اینکه می گفتند چرا سکانس افتتاحیه شما گرد و خاک دارد،یا مثلا چرا آب شور است یا چرا آنها اخراج می شوند و من هم آنجا همان حدیث حضرت امیر را گفتم و ادامه دادم اگر همه چیز گل و بلبل بود که کار آن شخص کار دیگر مهم نبود.

از آن طرف برعکسش هم وجود دارد یعنی یک سری نگاه ها است که نشان می دهد بیکاری است، آب و هوا بد است، گردو خاک هم است ،آب هم شور است بنابراین باید مُرد، یا معتاد می شویم  یا مهاجرت می‌کنیم. این هم یک نگاه واقع گرایانه است که نگاه منفعلی در تماشاگر ایجاد می‌کند، نگاه امیدوارانه ای به تماشاگر نمی دهد و به قول عرفا خودش هم دلالت به خیر نمی شود. اگر قرار است در اردوگاه خیر شمشیر به دست یا دوربین به دستمان بگیریم، ما باید دلالت به خیر بشویم. ما وقتی بخواهیم نا امیدی را به این معنای تسلیم شدن نشان بدهیم آن وقت در اردوگاه شر شمشیر می زنیم.

تسنیم: چه اتفاقی می‌افتاد که موج سینمای فعلی ایران به نمایش همان مرد ترسوی 45 ساله متمایل می شود. گفتیم که زیست فرهنگ و فکری آدم‌های سینما خیلی موثر است روی خروجی‌شان. همچنین گفتیم که در دوره‌ای سلیقه مدیران فرهنگی منحرفانه به حذف «علی رغم مشکلات» متمایل شد و واکنشی نسبت به این حذف شکل گرفت که دفعی و حتی انتحاری بود، این مشکلات را صرف و خام به رویمان می‌آورد و نتیجه‌اش شد دیدن همان مردان 45 ساله ترسوی روی پرده سینماها. علاوه بر این موثر بودن زیست فرهنگی و واکنش‌های دفعتی به سیاست‌های مدیریتی، فکر می‌کنید چه عوامل دیگری موثر بوده است؟

مقدم دوست: دلایل مختلفی دارد. مجموعه‌ای از دلایل است که شما در صحبت هایی که کردید مواردی از آن را گفتید. اما در لا به لای حرف های قبلی هم دلایلش را گفتیم. از سنت های سینمایی می تواند باشد. از فرض های ثابت نشده ای که به نظر می آید حکم هستند. از سبک زندگی اشخاص می تواند باشد. اعتقاد به صحیح بودن این روش هم می تواند باشد یعنی طرف اعتقاد دارد و می گوید این درست است. اما علاوه بر آن دلایل اقتصادی، فرهنگی و پیرامونی خود انسان که چه قدر آسیب یا صدمه خورده باشد هم می تواند وجود داشته باشد.

اقباشاوی: مثلا ممکن است یک فیلم ساز گرفتاری اقتصادی شدید داشته باشد و میزان تحمل، صبر و استقامتش درمقابل امر حقیقی شل بشود. بعد مدیران بگویند «علی رغم مشکلات» موجود را حذف کن تا به تو برای فیلم ساختن پول بدهیم و چون فیلمساز مشکل دارد می گوید که اشکال ندارد و این «علی رغم مشکلات» موجود را حذف می کند. یا بالعکس یعنی فیلمساز مشکل مالی دارد سفارش دهنده خارجی می گوید به مقصد رسیدن را حذف کند و یک مسئله را سیاه نشان بده و باز فیلمساز قبول می کند.

مقدم دوست: این همان منافع شخصی است. یعنی اگر ما بنا به بضاعت خودمان در حال سبب شناسی این هستیم که چه می شود که آنگونه می شود مجموعه چیزهایی است که چه می شود عده ای یک نگاه و عده ای دیگر نگاه دیگری داشته باشند. اگر بخواهیم عالمانه نگاه کنیم.

اقباشاوی: اما این سبب شناسی سخت و جامع الاطراف است.

مقدم دوست: یعنی باید مصادیقش را نگاه کرد و نمی شود هر رویکردی را مرتبط به یک سبب دانست. گویی اینکه وقتی در خود مصداق مطالعه کرده و سبب شناسی می کنید می بینید که چه بسا دلایل دیگری برای این گرایش وجود داشته است.

اقباشاوی: یک خبرگزاری رفته بودیم از من سوال کردند چه شد فیلم شما که بالاخره اکران شد؟ من گفتم این لطف خدا بوده است که فرصت شداینگونه فیلم بسازم و حالا هم اکران شد. گفت که لطف خدا نبوده است چون فیلمت دو سال و نیم اکران نشد و بعد هم فروشی ندارد. گفتم که خدا شاهد است اما این فیلم آبرومندانه شده است.

مقدم دوست: هم می ترسد ملامت بکند و چنان مبتلا بشود که طاقتش کم بشود. این احتیاطی است که دانش می‌کند که ملامت نکند. به لحن ملامت نگاه نکند بلکه اگر می تواند کار خوب خودش را بکند و سعی بکند کارش را جذاب انجام بدهد و به این جریان صحیح کمک کند.

اقباشاوی: این نیت خیر هادی است.در خلوت خودم نمی گویم فیلم خوبی است اما همانطور که گفتم بزرگترین مشکل من این است که تماشاگر را به سالن ببرم اما وقتی به سالن بردم دررابطه با فیلم دیگر بی آبرو نیستم. وقتی تماشاگر می آید بیرون آبرویم نرفته است. من این را لطف خدا می دانم یعنی این لطف خدا شامل حال ما شد که مثلا تمام تیرخوردن به تخته تجربیات زندگی شخصی من یا تجربیات اجتماعی من در  سالی که داشتم فیلم را می ساختم و یا دو سال قبل از آن بوده است، تجربیات زندگی حرفه ای من به معنای دستیاری بوده است، تجربیات گره خوردن با یک سری از مسائل عقیدتی هم بوده است. بعد مثال آزادی عملی که آقای میرکریمی داده است و وجود آقای نیکو نظر و پدر من هم بوده است. یعنی نمی توانم وجود پدرم را حذف کنم. من وقتی دور می شوم می بینم این لطف خدا بوده است که پدرم در فیلم بازی می کنند و او در جنس بازی مراقب یک سری از معانی بوده است.

هادی مقدم دوست: حضور پدر آقای اقباشاوی یعنی مراقب حرف زدنت باش. جدی می گویم این اثرات خانواده است. یک بچه وقتی می خواهد برود به خیابان می خواهد به چیزی لگد بزند اگر پدر به همراه فرزند باشد به او می گوید لگد نزن. یا سر و صدا و حرفی باشد می گوید نکن یعنی خانوده انسان را اصلاح می کند. اصولا این اثرات خانواده است اگر نگاه کنیم شهرهایی که خانواده در آن به سامان تر است و ارتباطات خانوادگی و طایفه ای در آن وجود دارد امنیت بیشتری دارد و آمار بزه، جرم و ناهنجاری در آن کمتر است.

اما جایی که انسان ها غریبه و گمنام می‌شوند و افکار عمومی وجود ندارد که آنها آن را در نظر بگیرند و یا ملاحظه اش بکنند آدم ها بی مهابا تر می شوند. این هم یکی از دلایلی است که حتی می تواند در فیلمسازی آدم را کنترل بکند و بگوید  آیا خانواده من هم این فیلم را می بینند؟ خواهرم، برادرم، همسر و فرزندانش و قوم و خویشم این فیلم را می بینند و این لحاظ کردن اثرات موضوع خانواده و تاثیر خانواده بر جنس فیلمسازی است. اینکه خانواده خود را ناظر برکارهایش می بیند بعد از ساخت این خیلی مهم است. اصولا خانواده نهادی است که خود به خود ساختار را تنظیم، روش را اصلاح و مفاهیم را تنظیم می کند و شکل می دهد. این نکته خیلی جالب بود که دانش گفت و فیلم او هم یک فیلم خانوادگی است یعنی از فیلم هایی است که می شود آن را با خانواده دید.

اقباشاوی: یادم است یک بار با یکی از همین دوستان کارگردان برای دیدن فیلمش به سینما رفتم. در فیلم شوخی هایی بود که من صورتم سرخ شد. او خانواده من و من خانواده او را می شناسم، من به او گفتم اگر خواهرت به سالن بیاید می خواهی چه کار کنی و گفتم من نمی توانم به خواهرم بگویم بیاید فیلم را ببیند. گفت چرا مانند مدیران سینمایی حرف می زنی، گفتم مدیر سینما و ممیزی دیگر چیست؟ خواهر و مادر من هم می خواهند فیلم را ببینند. وقتی فیلم می سازیم باید خانواده خودمان را هم لحاظ کنیم. اصلا قضیه سه دارد. پدرم فارغ از اینکه سه داشت سوادش را جلو و پشت دوربین آورد. واقعا کلنجار می رفت.

یک جایی بود یک سری حروف فلزی که برش داده بودند تا به بدنه کشتی بزنند افتاده بود یک «ح» و «ر» بود که پلانی که پدرم از پله ها می خواست بیاید بالا را بگیرم و گفتم «ح» و «ر» را بیاورید او شنید و با این سن و سالش بالا آمد و گفت من یک لحظه با شما کار دارم. گفت اینکار را نکن، گفتم چه کاری که گفت تو می خواهی در بک گراند من کلمه حر را بنویسی که خیلی گل درشت است. من گفتم از کجا شنیدی و اصلا چه کار به ما دارید؟ گفت این کار را نکن و این سمبلیست بازی را انجام نده. حر آزاده است نکن و بگذار زندگی  خود را بکنیم. قصه ات را بگو. یعنی از این مراقبت های ریز می کرد و خود ایشان یک فیلتر اینکه من جوانی نکنم برایم بود. این نگاه پختگی اگر در فیلم است بخشی از آن به دلیل حضور ایشان بود و اینکه دنبال دیده نشدن بود و این دیده نشدن بیشتر از دیده شدن بود.

 مقدم دوست: بله نمایش درست و اینکه گفته است قصه ات را بگو خیلی حرف دقیقی بوده است.

اقباشاوی: بله مچم را گرفت و گفت این «ح» «ر» یعنی حر و من واقعا می خواستم همین کار را بکنم. آخر هم گذاشتم اما دیده نشد. حرف من از لحاظ هنری درست بود، باز بود و تماشاگر متوجه نمی شد.

ادامه دارد...

انتهای‌پیام/


ویدیو مرتبط :
تک چرخ 700 متری توسط محمد 16 ساله