نتایج جستجو برای :

داستان ی ولما قسمت سی


داستان طنز دنباله دار/ چگونه با پدرت آشنا شدم؟–قسمت سی ام


داستان طنز دنباله دار/ چگونه با پدرت آشنا شدم؟–قسمت سی ام آخرین خبر | داستان طنز دنباله دار/ چگونه با پدرت آشنا شدم؟–قسمت سی ام

داستان کوتاه/ پستچی- چیستا یثربی- قسمت سی ام و آخر


داستان کوتاه/ پستچی- چیستا یثربی- قسمت سی ام و آخرآخرین خبر/ داستان عاشقانه و بسیار جذاب پستچی چند وقتی است در فضای مجازی پخش شده، چیستا یثربی نویسنده و فیلمنامه نویس معروفی است که این بار یک داستان واقعی را در فضای مجازی به اشتراک گذاشته است.لینک قسمت قبلمن دیگر آن دختر هجده ساله نبودم که زود گریه ام بگیرد.علی هم مرد سی و یک ساله ای بود که از سخت ترین میدانهای جنگ ب

قصه شب/ جین ایر- قسمت سی و نهم


قصه شب/ جین ایر- قسمت سی و نهمآخرین خبر/ اگر شما هم دوست دارید قبل از خواب کتاب بخوانید می توانید هر شب در این ساعت با داستان‌های دنباله دار ما در کاشی کتاب همراه باشید و قصه « جین ایر» را دنبال نمایید. لینک قسمت قبل هوای تازه ای از جانب اروپا بر سطح اقیانوس می وزید و از پنجره ی باز به داخل اطاق می آمد: طوفان شدید شد، سیل راه افتاد، رعد و برق

قصه شب/ جین ایر- قسمت سی و ششم


قصه شب/ جین ایر- قسمت سی و ششملینک قسمت قبل کارفرمایم حرفم را برید: «باید یکی از آنها بوده باشد.»_ «قطعاً به شما اطمینان می دهم که، برعکس، هیچکدام از آنها نبود. هیکلی را که در مقابلم ایستاده بود هیچوقت قبلاً در محدوده ی خانه ی ثورنفیلد ندیده بودم. اندازه ی قامت و حالت چهره کاملاً برایم تازه بود.»_ «شرح بده. چه شکلی داشت، جین.»_ «زنی به

قصه شب/ جین ایر- قسمت سی و پنجم


قصه شب/ جین ایر- قسمت سی و پنجمآخرین خبر/ اگر شما هم دوست دارید قبل از خواب کتاب بخوانید می توانید هر شب در این ساعت با داستان‌های دنباله دار ما در کاشی کتاب همراه باشید و قصه « جین ایر» را دنبال نمایید. لینک قسمت قبل ماه نامزدی به پایان رسید. آخرین ساعات آن به سرعت می گذشت. روزی که در پیش بود _ یعنی روز عروسی _ به هیچ وجه امکان نداشت به تعوی

قصه شب/ جین ایر- قسمت سی و یکم


قصه شب/ جین ایر- قسمت سی و یکمآخرین خبر/ اگر شما هم دوست دارید قبل از خواب کتاب بخوانید می توانید هر شب در این ساعت با داستان های دنباله دار ما در کاشی کتاب همراه باشید و قصه « جین ایر» را دنبال نمایید. لینک قسمت قبل گفت: «بله، متأسفانه اشتباه می کنم؛ افکارم مرا فریب می دهند. من می خواستم جین ایر را ببینم. دنبال شباهتی می گردم که وجود ندارد. علاو

قصه شب/ جین ایر- قسمت سی و چهارم


قصه شب/ جین ایر- قسمت سی و چهارمآخرین خبر/ اگر شما هم دوست دارید قبل از خواب کتاب بخوانید می توانید هر شب در این ساعت با داستان‌های دنباله دار ما در کاشی کتاب همراه باشید و قصه « جین ایر» را دنبال نمایید. لینک قسمت قبل با بی‌صبری سخن او را قطع کرده گفتم: «خوب، حالا دیگر اصلاً فکرش را نکنید؛ می بینید که جای نگرانی نبوده.»گفت: «امیدوارم که در عاقبت کار

قصه شب/ جین ایر- قسمت سی و هشتم


قصه شب/ جین ایر- قسمت سی و هشتمآخرین خبر/ اگر شما هم دوست دارید قبل از خواب کتاب بخوانید می توانید هر شب در این ساعت با داستان‌های دنباله دار ما در کاشی کتاب همراه باشید و قصه « جین ایر» را دنبال نمایید. لینک قسمت قبل تو داری نقشه می کشی که مرا نه از نظر خودت بلکه از نظر من نابود کنی. تو حالا به حق می توانی بگویی که من یک مرد زن دار هستم، و چون زن دا

قصه شب/ جین ایر- قسمت سی و دوم


قصه شب/ جین ایر- قسمت سی و دومآخرین خبر/ اگر شما هم دوست دارید قبل از خواب کتاب بخوانید می توانید هر شب در این ساعت با داستان های دنباله دار ما در کاشی کتاب همراه باشید و قصه « جین ایر» را دنبال نمایید. لینک قسمت قبل چیزی که به خصوص موجب تعجب من شده بود این بود که او دیگر به این طرف و آن طرف سفر نمی کرد و هیچوقت هم به اینگرام پارک نمی رفت.

قصه شب/ جین ایر- قسمت سی ام


قصه شب/ جین ایر- قسمت سی اماو که از خطاب مستقیم من به خودش یکه خورده بود (چون سؤال مرا یک جسارت غیرمنتظره ای می دانست) جواب داد: «خانم رید؟ آهان منظورت مامان است. خیلی حالش بدست؛ گمان نمی کنم امشب بتوانی او را ببینی.»گفتم: «اگر تا طبقه ی بالا بروید و به او بگویید که من آمده ام خیلی از شما ممنون خواهم شد.»جورجیانا تا اندازه ای از جا پرید و چشمانش از ت

قصه شب/ جین ایر- قسمت سی و سوم


قصه شب/ جین ایر- قسمت سی و سومآخرین خبر/ اگر شما هم دوست دارید قبل از خواب کتاب بخوانید می توانید هر شب در این ساعت با داستان‌های دنباله دار ما در کاشی کتاب همراه باشید و قصه « جین ایر» را دنبال نمایید. لینک قسمت قبل اما آن شب آسمان را چه شده بود؟ ماه هنوز غروب نکرده بود اما هر دومان در سایه بودیم. با آن که نزدیک اربابم نشسته بودم چهره اش را به وضوح نمی توانست

داستان کوتاه/ پستچی- چیستا یثربی- قسمت اول


داستان کوتاه/ پستچی- چیستا یثربی- قسمت اولآخرین خبر/ داستان عاشقانه و بسیار جذاب پستچی چند وقتی است در فضای مجازی پخش شده، چیستا یثربی نویسنده و فیلمنامه نویس معروفی است که این بار یک داستان واقعی را در فضای مجازی به اشتراک گذاشته است. با توجه به اقبال مخاطبان، این داستان را از امشب در بخش کتاب خواهید خواند. هر شب همین ساعت با داستان جذاب پستچی در کنار شما هستیم، با ما همراه باشید.چ

داستان طنز دنباله دار/ چگونه با پدرت آشنا شدم؟ –قسمت بیست و هشتم


داستان طنز دنباله دار/ چگونه با پدرت آشنا شدم؟ –قسمت بیست و هشتمآخرین خبر/ داستان طنز دنباله دار چگونه با پدرت آشنا شدم؟! چند وقتی است که دست به دست می چرخد، تصمیم گرفتیم هر روز یک قسمت از این داستان طنز را برای شما هم بگذاریم. چند روزی بین این قسمت ها فاصله افتاد که منتظر بودیم نویسنده داستانش را بنویسد و به دست ما برسد. با ما همراه باشید.لینک قسمت قبلنامه شماره ۲۸-بارسلونای کوچ

داستان کوتاه/ پستچی- چیستا یثربی- قسمت هجدهم


داستان کوتاه/ پستچی- چیستا یثربی- قسمت هجدهمآخرین خبر/ داستان عاشقانه و بسیار جذاب پستچی چند وقتی است در فضای مجازی پخش شده، چیستا یثربی نویسنده و فیلمنامه نویس معروفی است که این بار یک داستان واقعی را در فضای مجازی به اشتراک گذاشته است. با توجه به اقبال مخاطبان، این داستان را در بخش کتاب خواهید خواند. هر شب همین ساعت با داستان جذاب پستچی در کنار شما هستیم، با ما همراه باشید.لینک ق

داستان کوتاه/ پستچی- چیستا یثربی- قسمت هفدهم


داستان کوتاه/ پستچی- چیستا یثربی- قسمت هفدهمآخرین خبر/ داستان عاشقانه و بسیار جذاب پستچی چند وقتی است در فضای مجازی پخش شده، چیستا یثربی نویسنده و فیلمنامه نویس معروفی است که این بار یک داستان واقعی را در فضای مجازی به اشتراک گذاشته است. با توجه به اقبال مخاطبان، این داستان را در بخش کتاب خواهید خواند. هر شب همین ساعت با داستان جذاب پستچی در کنار شما هستیم، با ما همراه باشید.لین

داستان ترسناک/ خانه مرگ-قسمت نهم


داستان ترسناک/ خانه مرگ-قسمت نهم آخرین خبر | داستان ترسناک/ خانه مرگ-قسمت نهم

داستان طنز دنباله دار/ چگونه با پدرت آشنا شدم؟ –قسمت یازدهم


داستان طنز دنباله دار/ چگونه با پدرت آشنا شدم؟ –قسمت  یازدهمآخرین خبر/ داستان طنز دنباله دار چگونه با پدرت آشنا شدم؟! چند وقتی است که دست به دست می چرخد، تصمیم گرفتیم هر شب یک قسمت از این داستان طنز را برای شما هم بگذاریم. با ما همراه باشیدنامه شماره11- دیپلمات خانواده مانویسنده: مونا زارعما خانواده افسرده‌ای بودیم. اما فرقی که افسردگی خانوادگی ما داشت این بود که شکلی از دنیا بریدگی بو

داستان طنز دنباله دار/ چگونه با پدرت آشنا شدم؟ –قسمت بیست و سوم


داستان طنز دنباله دار/ چگونه با پدرت آشنا شدم؟ –قسمت بیست و سومآخرین خبر/ داستان طنز دنباله دار چگونه با پدرت آشنا شدم؟! چند وقتی است که دست به دست می چرخد، تصمیم گرفتیم هر شب یک قسمت از این داستان طنز را برای شما هم بگذاریم. با ما همراه باشید.برای مشاهده قسمت قبل کلیک نمایید.نامه شماره23- قانون جذب!دیده بودم دخترهای فراری قیافه‌های عجیب و کتک‌خورده‌ای دارند اما وقتی

داستان طنز دنباله دار/ چگونه با پدرت آشنا شدم؟ –قسمت نهم


داستان طنز دنباله دار/ چگونه با پدرت آشنا شدم؟ –قسمت نهمآخرین خبر/ داستان طنز دنباله دار چگونه با پدرت آشنا شدم؟! چند وقتی است که دست به دست می چرخد، تصمیم گرفتیم هر شب یک قسمت از این داستان طنز را برای شما هم بگذاریم. با ما همراه باشید. از فردا این داستان را ساعت 3:30 بعدازظهر در همین بخش کتاب خواهید خواند و در این ساعت با یک داستان بسیار جذاب دیگر در خدمتتان خواهیم بود، این داستان را از دست ندهید

داستان طنز دنباله دار/ چگونه با پدرت آشنا شدم؟–قسمت سیزدهم


داستان طنز دنباله دار/ چگونه با پدرت آشنا شدم؟–قسمت سیزدهمآخرین خبر/  داستان طنز دنباله دار چگونه با پدرت آشنا شدم؟! چند وقتی است که دست به دست می چرخد، تصمیم گرفتیم هر شب یک قسمت از این داستان طنز را برای شما هم بگذاریم. با ما همراه باشید.نامه شماره ۱+۱۲- عاشق شدن در یک سوتبرایت گفتم زن‌دایی هفدهمین دخترش را زاییده بود اما نگفتم تخت روبه‌رویش در بخش زایمان یک پسر جوان