این یک داستان واقعی است!


در خیابان افتاده بود، گوشواره‌اش شکسته شده بود و از گوشش خون می‌آمد که با کمک مردم و مأموران به بیمارستان منتقل شد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)- منطقه خراسان جنوبی، مینا چندی پیش توسط فردی شیطان صفت مورد آزار و اذیت قرار گرفته است و حالا که بهبود یافته برای پیگیری پرونده خود به پلیس امنیت عمومی مراجعه کرده است.

مینا دختری 19 ساله که در دانشگاه مشغول به تحصیل است، وضعیت ظاهری‌اش نشان می‌دهد از وضعیت مالی خوبی برخوردار است و مشکل مالی ندارد، قیافه جوان و مضطرب مینا حاکی از آن بود که ناخواسته وارد بازی کثیف فردی شیطان صفت شده است.

وی ماجرای پیش آمده را اینگونه بیان کرد: احساس تنهایی می‌کردم کسی نبود که با او هم صحبت شوم. تنهایی و دوری از خانواده کمی برایم سخت بود و در شهری که هیچ کس را نمی‌شناختم تنهایی عذاب‌آور بود. اخلاقم به گونه‌ای بود که با دیگران دیر ارتباط برقرار می‌کردم و من که تازه به این شهر آمده بودم هیچ دوستی نداشتم.

در دانشگاه با آرزو آشنا شدم؛ آرزو دختری خوش ذوق و سرشار از انرژی بود. در کلاس درس وقتی صحبت می‌کرد همه را به وجد می‌آورد و با روحیه‌ای سرشار از هیجان و انرژی محیط خوشایندی را برای تحصیل فراهم می‌کرد. در خوابگاه هم با بودن آرزو هیچکدام از هم کلاسی‌ها احساس تنهایی نمی‌کردند و برای دوری و جدایی از خانواده التیام بخش بود .

علاقه داشتم که ارتباطم را با آرزو بیشتر کنم و از دوستی با او بیشترین بهره را ببرم، بودن با آرزو آرامم می‌کرد. روابط عمومی آرزو آنقدر بالا بود که به واسطه دوستی با او تقریبا با تمام هم کلاسی‌ها و بقیه دانشجویان دوست شده بودم دیگر کسی مینا و آرزو را جدا از هم نمی‌دانست و ما همیشه با هم بودیم . دوران خوبی بود و من راضی بودم که محرم اسراری برای خودم پیدا کرده بودم .

ارتباط با آرزو پای مرا به محافل مختلط و جلساتی که دختران و پسران با هم حضور داشتند باز کرد؛ رفتن به کافی‌شاپ و رستوران جزو برنامه‌ها و تفریحات همیشگی ما شده بود، با پسرها ارتباط زیادی نداشتم و سعی می‌کردم روابطم با آنها در حد متعارف باشد ولی دوستی‌های اینگونه حرمت خیلی از مسایل را می‌شکند و کمی مرا آزار می‌داد که با گذشت زمان برایم عادی شده بود.

اصلاً حواسم نبود که چه رفتاری دارم و دیگران در موردم چه قضاوتی خواهند کرد دختری مذهبی نبودم ولی سعی می‌کردم به اعتقاداتم احترام بگذارم.

آرزو روابطش از حد عرف خارج شده بود و با پسرهای زیادی در ارتباط بود؛ دیگر برایش جنسیت معنایی نداشت و فقط به فکر خوش‌گذرانی بود. از این رفتارش رنج می‌بردم ولی دلم نمی‌خواست او را ترک کنم به همین علت ترجیح می‌دادم با او باشم تا اینکه او را ترک کنم.

مینا خودش را کمی جمع و جور کرد و با تغییر لحنش که حاکی از استرس است، ادامه داد: آن شب با آرزو و دوستش فرزاد به کافی‌شاپ رفته بودیم، دو ساعت از حضورمان در کافی‌شاپ گذشته بود که کامران یکی دیگر از دوستانمان هم به جمع ما اضافه شد. کامران حالت طبیعی نداشت و با وضعیتی که داشت جلب توجه می‌کرد، ترجیح دادیم با وجود حالت کامران کافی‌شاپ را ترک کنیم و من و آرزو به خوابگاه برویم.

اشک در چشمان مینا حلقه زده بود و با حالتی بغض‌آلود، گفت : کامران رانندگی می‌کرد، آرزو و فرزاد صندلی عقب خودرو نشستند من هم بالاجبار مجبور شدم صندلی جلو کنار کامران نشستم. پس از طی مسافتی با اصرار زیاد فرزاد، آرزو از خودرو پیاده شد و با یکدیگر به خانه فرزاد رفتند و من به تنهایی با کامران در خودرو ماندم.

قرار شد کامران مرا درب خوابگاه پیاده کند؛ نمی‌خواستم قبول کنم ولی با اصرار آرزو و خلوتی شب بودن چاره‌ای به جز ماندن در خودرو و همراه شدن با کامران نداشتم. با خداحافظی فرزاد خودرو حرکت کرد،از نگاه‌های هوس آلود کامران وحشت داشتم و حالت غیر طبیعی کامران بر رعب و وحشتم می‌افزود فقط امیدوار بودم که زودتر به خوابگاه برسم و از این کابوس وحشتناک رها شوم.

اصلاً فکرش را هم نمی‌کردم که قرار است چه اتفاقی برایم بیفتد، پس از طی مسافتی کامران لحن صدایش عوض شد و از من درخواست‌های نامربوط داشت، به او گفتم که خودرو را متوقف کند که بر سرعت خودرو افزود و مرا به سمت خارج از شهر برد.

التماس‌های من اثری در کامران نداشت، اصلا در حالت طبیعی نبود که بتواند حرفم را بفهمد. مانند صیدی شده بودم که در تور صیاد گرفتار شده است، آنقدر جیغ زدم که صدایم گرفت و گریه و زاری فایده‌ای نداشت.

رفتارش عوض شده بود و با تهدید و گفتن حرف‌های رکیک مرا کتک می‌زد و با چاقو تهدید می‌کرد، می‌خواست در برابر خواسته‌هایش تسلیم شوم. سرسختی مرا که دید تصمیم خود را گرفت و به حاشیه شهر رفت که در فرصتی مناسب قبل از خارج شدن از شهر خود را از خودرو به بیرون پرتاب کردم .

امید داشتم که با پریدنم از خودرو دست از سرم بردارد ولی کامران که حالا خود شیطان شده بود قصد رهایی‌ام را نداشت. خودرو را متوقف کرد و من را که کنار خیابان از درد به خودم می‌پیچیدم با ضربات مشت و لگد کتک کاری کرد و با گوشی‌اش از من فیلم می‌گرفت. خلوتی خیابان در حاشیه شهر صدای التماس‌هایم را به کسی نمی‌رساند تقریبا داشتم از حال می‌رفتم که با توقف دو خودرو در کنارمان کامران متواری شد.

چشمانم را که باز کردم خودم را مجروح بر روی تخت بیمارستان دیدم.کابوس وحشتناک اتفاق پیش آمده رهایم نمی‌کرد و هر لحظه مرا آزار می‌داد. پس از چند روز بهبود یافتم ولی جراحت ناشی از ساده انگاری‌ام هنوز در جسم و روحم مشهود است.

کامران بعد از مجروح کردن مینا متواری شد که با پیگیری پلیس اطلاعات و امنیت عمومی در عملیاتی دستگیر شد و به جرم خود اعتراف کرد. وی علت این کار را مصرف مشروبات الکلی و مواد مخدر عنوان کرد که با دستور مقام قضایی روانه زندان شد.

ثابت ایمانی، کارشناس پلیس اطلاعات و امنیت عمومی استان در این باره به خبرنگار ایسنا گفت: جدا بودن فرد آسیب دیده از خانواده باعث شده تا وی در جمع دوستان به سر برد و بیشتر اوقاتش را با دوستانش سپری کند که متأسفانه موجب بروز این حادثه شده است.

وی ادامه داد: عدم نظارت خانواده بر رفت و آمد این خانم باعث شده که تا نیمه‌های شب در خیابان‌ها باشد و با عدم رعایت حریم‌های اخلاقی خسارات جبران ناپذیری به خود وارد کرده است.

ایمانی از شهروندان خواست‌ همیشه با رعایت آموزه‌های دینی بر رفتار و عملکرد فرزندان خود نظارت بیشتری داشته باشند و در صورت اجبار به تنهایی فرزندان حداقل در فواصل کوتاه مدت جویای احوال آنان شوند و فرزندان خود را در جامعه رها نکنند.

سرگرد طلعت محدث، کارشناس و مشاور اجتماعی نیروی انتظامی استان نیز در این رابطه به خبرنگار ایسنا گفت :یکی از نیازهای اساسی زندگی انسان تعامل و ارتباط با دیگران است. انسان در طول رشد خود پیوسته برای بقا و پیشرفت خویش محتاج ارتباط با دیگران است که بین این امر با سلامت رابطه‌ای نزدیک وجود دارد.

وی ادامه داد: تمام افراد به دنبال کسانی هستند که با آنها احساس خوشبختی کنند و از زندگی با آنها لذت برند، گروه همسالان و دوستان الگوهای مورد قبول یک فرد در شیوه گفتار، کردار، رفتار و منش هستند. فرد برای اینکه مقبول جمع دوستان و همسالان افتد و با آنان ارتباط و معاشرت داشته باشد ناگزیر از پذیرش هنجارها و ارزش‌های آنان است در غیر این صورت از آن جمع طرد می‌شود.

این مشاور اجتماعی نیروی انتظامی استان تصریح کرد: تاثیر گروه همسالان، همفکران، همکاران و دوستان در رشد شخصیت افراد کمتر از تاثیر خانواده نیست؛ چراکه فرد پس از خانواده منحصراً زیر نفوذ گروه قرار می‌گیرد .

محدث تصریح کرد: گروهی از افراد برون‌گرا به دنبال لذت جویی آنی هستند دم را غنیمت می‌شمارند. دوست دارند در انواع میهمانی‌ها و جشن‌ها شرکت کنند، تشنه هیجان و ماجراجویی‌اند به همین دلیل برای لذت جویی دست به اعمال خلاف و بزهکارانه می‌زنند.

وی افزود: این افراد مشخصه بارزشان پرجوش و خروشی و بیان اغراق آمیز، هیجان، روابط طوفانی بین فردی، نگرش خودمدارانه و تاثیر پذیری از دیگران است. این گونه شخصیت‌ها برای آنکه "خودی " نشان دهند هر تجربه‌ای را حتی اگر برای آنان گران تمام شود انجام می‌دهند .

این مشاور اجتماعی نیروی انتظامی استان خاطرنشان کرد: هیجان طلبی، ماجراجویی، تنوع طلبی، کنجکاوی، استقلال طلبی افراطی، خود باختگی احساسی و غلبه کنش‌های احساسی بر کنش‌های عقلانی از جمله مشکلات رفتاری است که فرد را به سوی موقعیت‌های خطرزا رهنمون می‌کند .

/ گزارش از هادی ملک‌آبادی/

انتهای پیام


ویدیو مرتبط :
داستان ترسناک - داستان واقعی است که در ژاپن اتفاق فتاده