سایر


2 دقیقه پیش

جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کند

ایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ...
2 دقیقه پیش

ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کرد

العالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ...



موزه‌ای پر از صنایع دستی و دلی + تصاویر


تاریخچه دقیقی ندارد. برخی می‌گویند به دوره آق‌قویونلوها برمی‌گردد، بعضی‌ها معتقدند متعلق به دوره صفویه است و تعدادی هم شکل فعلی آن را به دوره قاجار نسبت می‌دهند. تاریخش به هر زمان که برگردد، به هر حال امروز جزئی از تشریفات عزاداری امام حسین (ع) است و کسانی 11 ماه با دست و دل به جان آهن سرد می‌افتند تا آن را برای «محرم» آماده کنند.

یک پای «علامت» یا «عَلَم» در تهران است و پای دیگرش در اصفهان. جاهای دیگر هم می‌سازند اما این دو جا تقریباً قطب «علم‌سازی» است. در تهران، جایی وسط اصناف بی‌ربط با هم، نرسیده به چهارراه سرچشمه، چند پیر علم‌ساز بساط علم‌سازی دارند. یکی‌شان حاج جوادی است که 40 سال است کل زندگی‌اش را گذاشته پای این کار.

- یه وقتایی بهتر می‌خریدن. الان دست و بال مردم تنگ‌تر شده، هزینه‌های ما هم رفته بالا. واسه خیلیا نمی‌صرفه بیان سراغ علم.

همزمان دنبال فاکتور فروش می‌گردد تا پیرمردی را که منتظر است علم را تحویل بگیرد، راه بیندازد: یه کارگاه دارم زیرزمین، حیوونا رو از اصفهان می‌گیریم، طلاکوب و نقره‌کوب هم که توی خونه انجام میدن. توی یه‌دونه 21 تیغه معمولی که 5 میلیون درمیاد، اگه تهش چیزی بمونه نهایتاً 500 هزار تومنه. ولی چی؟ هرچی خواستیم خدا و امام حسین بهمون دادن. مث شاها زندگی می‌کنم.

منظورش از «حیوون»، همان کبوتر و شیر و شتر و طاووس و آهویی است که روی علامت می‌بندند: خدا رو شکر هنوز پای «چین» به کسب و کار ما واز نشده.

هیأت‌ها مشتریان ثابت بازار علم هستند. اما فقط اینها نیستند: آره، شخص هم میاد بخره. کار هنریه دیگه. یکی می‌بینی به عشق امام حسین میاد علم می‌خره، هم واسه دکوری، هم واسه اینکه از دستگاه عزاداری آقا همیشه یه چیزی تو خونه‌ش داشته باشه.

به درآمد کارش زیاد نمی‌پردازد. شاید واقعاً خودش هم چندان دودوتا چهارتا نمی‌کند برای این کار. شاید هم اینطور نباشد: قدیما سالی هفتاد هشتادتا می‌ساختیم، الان شده سالی سی چهل تا. ولی بازم خدا رو شکر. میرسه.

قیمت‌ها متفاوت است. از یکی دو میلیون تومان هست تا یک میلیارد تومان: قیمتش بستگی داره. جوشکاری، سوهانکاری، نظم کار، الگوها، خط، آهنگری، چفت و جفت‌ها ... بخوای حساب کنی هزار تا قطعه داره. اندازه یه پراید یدکی داره. اندازه‌هاشم فرق دارن. این علم که می‌بینی امروز این شکلیه، اولِ اول یه طوق چوبی بوده. بعد شده یه تیغه، بعدش همونجور که آدما زیاد شدن و مسجدا و هیأتا بزرگ شدن و قاشق و بشقاب حسینیه‌ها زیاد شده، خب علامتم بزرگ شده. الان از سه تیغه داریم تا 21 تیغه؛ خدا بده برکت.

سرش نسبتاً شلوغ است. سریع لیوان یک‌بار مصرف از کنارش برمی‌دارد و با دقت، چای خوش‌رنگی می‌ریزد و «بخورید، برید به سلامت که ما هم به کارمون برسیم».

کمی پایین‌تر، پایین‌تر از میدان خراسان، «حاج علی گل‌محمد» وسط یک‌عالمه قطعه ریز و درشت آهنی در کارگاهش مشغول است: 69 سالمه، 50 ساله کارم اینه. صبح اذون که میدن، نمازو میخونم، به عشق این کار از خونه می‌زنم بیرون، الهی به امید تو.

مشتری‌ جوانش دو پایه آهنی آورده برای سوراخ کردن. یک ایستگاه صلواتی دارند: دو ساله با بچه‌ها راه انداختیم. چایی میدیم. پارسال یه علم گرفتیم، خدا رو شکر امسالم اومدم یکی دیگه بگیرم. پولشم ... راستش نمیدونم چه‌جوری ردیف شد. اولش با پونصد هزار تومن اومدم جلو. تا الان یه هفت میلیونی خرج کردم ولی واقعاً نمی‌دونم چه‌جوری جور شد. این کارم کار بازاریه که این قیمته وگرنه اگه قرار بود عین همین کار، کار دست حاج علی باشه، شصت هفتاد میلیون می‌شد.

حاج علی کار پسر را راه می‌اندازد: کار عشق و دله دیگه. اصلاً بدون عشق نمیشه. ما اینجا بیشتر سفارشای شخصی رو انجام میدیم. یعنی نفر میاد واسه خودش سفارش میده؛ نه هیأت داره، نه چیزی. اتفاقاً بیشتر اونایی میان که بالاخره پولشون بی‌حساب و کتاب نیس ولی واسه علم، خرج می‌کنن. هیأتا بیشتر کارای بازاری می‌برن. کارای سفارشی فرق داره.

او هم چندان از قیمت‌ها و درآمدش صحبت نمی‌کند، اما بعد از پرسش‌های پشت‌هم، شکر خدا می‌کند و به یاد می‌آورد: مثلاً 10 - 12 سال قبل یه کار شبکه‌ای یازده‌تیغه واسه حرم شاه‌عبدالعظیم ساختم که اون موقع شیش میلیون بود. الان گذاشتنش همونجا، تا الان نزدیک 600 میلیون طلاکوبی کردن روش. یه شبکه یازده‌تیغه‌ای دیگه هم زدم 45 میلیون. علم دست‌ساز نهایتاً پونزده تیغه‌س؛ بیشتر از اون معمولاً کار بازاریه و بیشتر تزئینیه.

قطعه‌ چهارگوشه‌ مشبک و زیبایی را برمی‌دارد: اینو می‌بینی؟ من اولین کسی‌ام که توی تهرون کار «شبکه» انجام دادم. یادمه یه طوق 400 ساله تعمیر کردم که دوتا نمونه ازش توی موزه زندیه شیرازه. اصلاً کل این ماجرا، اثر هنریه. یعنی می‌خوام بگم علم، موزه سیار دستگاه سیدالشهداست.

و بعد شروع می‌کند به معرفی آثار این موزه: تیغه، همون سرنیزه‌س که باهاش میجنگیدن. یعنی دقیقاً شکل همونه. سینه گرد، سپر سربازاس. شش‌گوشه، ضریح آقاس. صندوقچه چهارگوشه هم ضریح اصحاب و اهل حرمه. گوی، گرز جنگیه. شاسی، همون کمونه. شال‌ و پر، نشونه قبیله‌هاییه که جزو اصحاب مولا بودن. رخ، همون براقه که پیغمبر باهاش رفت معراج. اسب، نشون ذوالجناحه. شتر، ناقه حضرت زینبه. طاووس، سایبون حضرت سلیمونه. کبوتر، اولین پرنده‌ایه که توی خونه امام حسین غلتید. شیر، مظهر شجاعت و پاسداری از حرم آقا بعد از ظهر عاشوراس. شمشیر، ذوالفقاره و کشکول هم که متعلق به آقا امیرالمؤمنین.

به «ظهر عاشورا» که می‌رسد چانه‌اش می‌لرزد، صدایش هم: اونقدر کرامت دیدم ازشون که دیگه برام عادیه. صاحاب اصلی زندگیم امام حسینه. سه تا دختر جهاز دادم با عزت و آبرو فرستادم خونه بخت. خودمم کارگاهو دارم. حاج‌خانوم هم همینجا توی قسمت فروشگاهمونه. پسرم هم پیش خودم کار میکنه. خدا رو شکر ...

با دست‌های سیاه آهن‌اندود، خیسی چشمش را می‌گیرد: بعضیا هم کلا کاسبی میکننا. طرف میاد آینه شمعدون میگیره رو سرش که چی؟ واسه حضرت قاسمه. بعد پول جمع میکنه. نمیدونم، اون یکی یه‌چیز دیگه گرفته دستش باهاش پول میگیره از ملت. بالاخره هرکی یه‌جوره دیگه. این کارا ربطی به تشکیلات امام حسین نداره. نباید گذاشت به پای عزاداری سیدالشهدا. اینا کاسبیه. ولی خب بعضیا هم اعتقاد دارن. توی همین ماجرای علم و علم‌کشی، می‌بینی یه جوونی میاد میره زیر علم که نصف همون وزن اگه آهن بهش بدی نمیتونه بلند کنه. حالا دیگه این قوت و نیرو از کجا میاد، خدا میدونه.

یک مشتری دیگر هم می‌آید. حاج علی با خنده و شوخی کارش را راه می‌اندازد ...

ایسنا - حسام‌الدین قاموس مقدم، حسین هرمزی

انتهای پیام


ویدیو مرتبط :
صنایع دستی زندانیان در باغ موزه قصر