با فیلم های انقلابی سینمای ایران آشنا شوید


با فیلم های انقلابی سینمای ایران آشنا شویدروزنامه سینما/ در این مطلب، با 10 فیلم سینمای ایران که درباره انقلاب اسلامی است آشنا خواهید شد.

1- ای ایران؛ 1368
دور از شعارزدگی
شناسنامه
نویسنده و کارگردان: ناصر تقوایی
فیلم ردار: محمود کلاری
تهیه کننده: ناصر تقوایی، هارون یشایایی، محمدعلی سلطان زاده
بازیگران: اکبر عبدی، ثریا حکمت، حسین سرشار، غلامحسین نقشینه


خلاصه داستان: در بحبوحه انقلاب گروهبان مکوندی به ماسوله می رود و مردم را آزار می دهد. او برای آن که منطقه تحت نفوذش از شهرهای دیگر کم نیاورد، حکومت نظامی اعلام می کند. کسبه بازار، معلم ها و دانش آموزان مدرسه با او مقابله می کنند و فرزندش را می آزارند. هم زمان با فرار شاه از کشور به پاسگاه تحت فرماندهی او که جشنی به بهانه ارتقای درجه مکوندی در آن برپاست، هجوم می برند و بساطش را به هم می ریزند.

ناصر تقوایی بیش از یک دهه بعد از پیروزی انقلاب، داستانی را انتخاب می کند که سوژه ای مرتبط با مبارزات مردمی و وضعیت مملکت در رژیم سابق دارد. تقوایی هر چند به سیاق اکثر فیلم های مرتبط با انقلاب، روایتی از یک قریه دور از مرکز را به تصویر می کشد و خواه ناخواه به فیلم وجهی تمثیلی می بخشد اما با یک فیلم نامه منسجم و به دور از شعارزدگی سویه دیگری از این جنس سینمایی را پیش روی مخاطب قرار می دهد. برخلاف فیلم های شعاری ساخته شده در سالیان قبل، «ای ایران» فارغ از ایدئولوژی پردازی های مرسوم عمل می کند و پیش از هر چیز یک فیلم سینمایی درست، هنرمندانه و خوش ساخت است.

کنش و واکنش آدم ها باورپذیر است و با طرز فکر و میزان آگاهی آن ها تناسب دارد. مکوندی انگار سمبل نظام طاغوتی حاکم بر کشور است که به جای حل مشکل، تنها به سرکوب و تهدید مردم می پردازد. فیلم البته نهایتا پیامی ملی گرایانه دارد و چنان که از نامش هم پیداست، آزادی و آبادی ایران را بر هرچیز ارجح می داند و شاید همین امر باعث شد که در زمان ساخت، چندان به مذاق برخی گروه های سیاسی خوش نیاید. کاری که تقوایی کرد به نوعی بازخوانی قصه انقلاب بود با استفاده از یک داستان تمثیلی و مبتنی بر نظرگاه عامل ستم. حال آن که بیشتر فیلم های مرتبط با انقلاب داستان را از منظر مبارزین روایت می کردند. فارغ از این حواشی، تقوایی با وسواس و دقت خود توانست یکی از بهترین فیلم های مرتبط با مبارزات انقلابی را بسازد.

او حتی چون معتقد بود که سرود «ای ایران» دارای ایرادهای است، با م.آزاد- شاعر شهیر معاصر- مشاوره کرد و قسمت هایی از متن سرود را تغییر داد. ناصر چشم آذر هم این قطعه را دوباره برای فیلم تنظیم کرد و سکانس اجرای سرود به رهبری آقای سرودی (حسین سرشار) از درخشان ترین قسمت های فیلم است.

تقوایی کوشید طیف های مختلف دخیل در مبارزات انقلابی را در فیلمش بازنمایی کند و از طرف دیگر نقبی زد به زندگی شخصی و خصوصی عمال حکومت و به جای ساخت شخصیتی مطلقا شرور و تخت، به یک پرداخت چندلایه و انسانی از آن ها رسید. اکبر عبدی یکی از بهترین بازی های عمرش را در این فیلم و در نقش مکوندی ارائه داده است.


2- زنده باد؛ 1358
نسبت طبقه متوسط و انقلاب
شناسنامه
نویسنده و کارگردان: خسرو سینایی
نویسنده: محمدرضا میرلوحی
فیلم بردار: فریدون قوانلو
تهیه کننده: هوشنگ کبیر
بازیگران: ثریا قاسمی، مهدی هاشمی، غلامرضا طباطبایی، رقیه چهره آزاد، اسماعیل محمدی، احمد کاشانی


خلاصه داستان: در کوران انقلاب اسلامی مهندسی به نام محمود که از دخالت در سیاست گریزان است، برای خرید مایحتاج روزانه از خانه بیرون رفته است. خیابان ها و کوچه ها شلوغ است. در غیبت او جوانی که از سازمان دهندگان تظاهرات و تحت تعقیب ماموران است به خانه او پناه می برد. به دنبال او محمود وارد خانه می شود. محمود نخست از جوان می خواهد که خانه را ترک کند اما تحت تاثیر او قرار می گیرد و حاضر می شود با ماموران امنیتی و نظامی مقابله کند. زمانی که جوان خانه را ترک می کند، هدف گلوله قرار می گیرد. محمود فریادکنان به دنبال او از خانه خارج می شود و با گلوله ماموران از پا در می آید و در کنار جسد جوان به زمین می افتد.

«زنده باد...» نخستین فیلمی بود که در سال 1359 روی پرده رفت. فیلمی با داستانی جذاب و ساختاری نسبتا حرفه ای. سینایی به جای آن که بخواهد سیر مبارزات انقلابی را بازسازی کند، تاثیر ناگهانی گفتمان انقلاب بر یک خانواده نسبتا مرفه را به تصویر کشید. خانواده ای که اتفاقا نه تنها با جریان های انقلابی همراه نیستند بلکه می خواهند از گزند گیر و دارها هم مصون بمانند. مهندس یک نمونه نوعی از آن بخش طبقه متوسط است که در تمام سال های کشمکش میان نیروهای انقلابی و رژیم، ترجیح دادند نظاره گر باشند و سکوت کنند.

فیلم در حقیقت نقدی است بر تمام کسانی که رستگاری فردی را به سعادت اجتماعی ترجیح می دهند و سکون و آرامش اوضاع سیاسی به هر قیمتی برای شان خوشایندتر از درگیری و خطر کردن است. محمود و جوان فراری حتی با هم مباحثه نیز می کنند، مباحثه ای که البته فایده ای برای طرفین ندارد. خسرو سینایی تمام تلاش اش را به کار بسته تا آدم ها را داوری نکند. همان طور که از نام فیلم پیداست، او ایدئولوژی خاصی را تبلیغ و نمایندگی نمی کند و نهایتا شاید بتوان چنین پنداشت که او زنده باد آزادی و انسانیت را مدنظر داشته است.

از این نظر «زنده باد...» یک فیلم متفاوت در سینمای انقلاب است و بر موج شعارهای روز سوار نشده و بیش تر حال و هوایی اجتماعی را با تحلیل ایدئولوژی اقشار مختلف به تصویر کشیده است. هر چند در طول فیلم شاهد سیر تحول مهندس (با بازی مهدی هاشمی) هستیم و کم کم متوجه می شویم حضور آن جوان فراری دارد روی او تاثیر می گذارد و از بی تفاوتی درش می آورد اما کنش پایانی او شاید قدری اغراق آمیز به نظر بیاید. از این تم بعدها در سینمای ایران زیاد استفاده شد اما فیلم شاخص و خوبی در میان آن تجربه ها نمی توان یافت.

سینایی البته بعدها دیگر چندان دور و بر چنین سوژه هایی نیامد و به نوع دیگری از سینما علاقه مند شد. طبیعی است که با توجه به زمان اکران فیلم، تعداد افرادی که «زنده باد...» را دیده باشند، بسیار اندک است. در هر صورت این فیلم یکی از خوش ساخت ترین آثار مرتبط با مبارزات انقلابی است و از بسیاری از فیلم هایی که پس از آن هم ساخته شده اند، قابل دفاع تر جلوه می کند.


3- فصل خون؛ 1360
صیادهای بی صید
شناسنامه
کارگردان: حبیب کاوش
نویسنده: خسرو حکیم رابط
فیلم بردار: رضا بانکی
تهیه کننده: رضا نورسته فر
بازیگران: علی نصیریان، سعید کنگرانی، ولی شیراندامی- جمشید لایق

خلاصه داستان: در یک بندر شمال ایران، عده ای ماهیگیر از راه صید قاچاق گذران می کنند. شیلات و ساواک برای جلوگیری از کار آن ها، دست به اقدامات گوناگونی می زنند. ابتدا «عمو تراب» را که چهره سرشناس و مورد احترام ماهیگیران است، دستگیر و شکنجه و تهدید می کنند و به خانواده اش هجوم می برند. شبانه، هنگام ماهیگیری به ماهیگیران حمله می کنند اما چون نتیجه ای گرفته نمی شود، ساواک با چیدن توطئه ای می کوشد با بدبین کردن ماهیگیران نسبت به عمو تراب و تفرقه افکنی بین آن ها از کارشان جلوگیری کند. از همین رو، میان آن ها چنین وانمود می کنند که عمو تراب همکار ساواک است. ماهیگیرها عمو تراب را می کشند اما عاقبت به واقعیت پی می برند.

با داستانی که حال و هوای «راه بزرگ آبی» ساخته جیلو پونته کوروو را دارد، حبیب کاوش یکی از نخستین فیلم های نسبتا خوش ساخت ناظر بر مبارزات انقلابی و فساد و دسیسه چینی عمال رژیم سابق را می سازد. تز اصلی داستان روشن است؛ ماموران ساواک می کوشند تا چهره های لیدر و مخالف را از اعتبار بیندازند. ماهیگیران اسیر فقر راهی جز صید غیرقانونی ندارند و عمال رژیم بدون توجه به مسکنت آن ها با خشونت و قساوت مانع رزق شان می شوند.

فیلم به نسبت آثار مشابه، داستان پشرفته تری دارد و خصوصا با مرگ تاثربرانگیز عمو تراب و تصویر کردن فریب خوردن مردم، جنبه رئالیستی بیش تری به خود می گیرد.

با این حال دوره، دوره شعار و شعارزدگی است و این کیفیت را در «فصل خون» هم به عینه می توان دید. بالای پوستر فیلم هم این شعار درج شده: ای خشم تان نشانه بیداد/ فریادتان رساتر باد. چیدمان خیر و شر به شدت کلیشه ای است و بدهای داستان، هیچ مفری برای خاکستری شدن و رستگاری ندارند. فیلم نامه «فصل خون» اما سر و سامانی دارد و از بسیاری فیلم های انقلابی که بعدها ساخته شدند هم از نظر داستانی یک سر و گردن بالاتر قرار می گیرد.

از نکات جالب فیلم، ترکیب بازیگران آن است. چهار چهره که در سینمای پیش از انقلاب درخشش و اسم و رسمی داشتند، نقش های اصلی را بر عهده دارند. فیلم در زمره آثاری است که وجهی تمثیلی می سازند از فروپاشی نظام پهلوی.

خسرو حکیم رابط- نمایش نامه نویس شهیر رادیو و تئاتر- فیلم نامه را براساس داستانی با نام «آن جا که ماهی ها سنگ می شوند» نوشت. در عمق داستان اگر غور کنیم، چنین به نظر می رسد که انگیزه های اقتصادی فرودستان را به مبارزه با ستمکاران وا می دارد. این نخستین فیلمی بود که در سال 1360 به نمایش درآمد.

از آن البته استقبال چندانی نشد و حتی سبب شد تهیه کننده اش برای همیشه سینما را کنار بگذارد. عده اندکی از منتقدان البته فیلم را پسندیدند و درباره اش نقدهای مثبتی نوشتند. حبیب کاوش بعد از آن تنها چهار فیلم دیگر ساخت که در میان شان «دادشاه»- با حال و هوایی نزدیک به «فصل خون»- موفق ترین بود. با اینکه فیلم هایی از این دست زمانی خوراک بعدازظهرهای جمع شبکه یک سیما بود، «فصل خون» به خاطر برخی حساسیت ها درباره ترکیب بازیگرانش چندان مجال پخش نیافت.

خاطرات حبیب کاوش از ساخت فیلم «فصل خون»
آن جا که ماهی ها سنگ می شوند
آن زمان جو به شکلی بود که کارگردان ها به سراغ ساختن فیلم های سیاسی و انقلابی می رفتند. در جامعه هم فیلم های خارجی که می آمدند، آن دسته از فیلم هایی موفق بودند که در مورد انقلاب بودند.در همان زمان یک قصه خوبی به نام «آن جا که ماهی ها سنگ می شوند» از آقای حکیم رابط شبه دستم رسید که آن را خواندم و بسیار دوست داشتم.

به همین دلیل با اجازه آقای حکیم رابط فیلم نامه فیلم «فصل خون» را نوشتیم. بعد از آن با آقای رضا نورسته فر که تهیه کننده بسیار خوب و معتبری بودند به توافق رسیدیم وایشان تهیه کنندگی کار را بر عهده گرفتند. بازیگران فیلم هم آن زمان از بهترین های سینما بودند؛ علی نصیریان، ولی شیراندامی و مرحوم جمشید لایق که بازیگران بسیار توانایی بودند و بازی های زیبایی داشتند.

فیلم «فصل خون» خوشبختانه در مطبوعات بازخوردهای خوبی داشت و هم چنین از نگاه منتقدان فیلم قابل اعتنایی بود و در جشنواره مسکو هم جایزه منتقدان را دریافت کرد. در آن زمان فیلم این چنینی کم تر بودند و سینمای ایران تجربه فیلم هایی مثل «فصل خون» را نداشت. درواقع تولیدات آن زمان شبیه به فیلم های در حال حاضر بود، این موضوع شرایط را برای ما سخت می کرد اما با تهیه کننده و عوامل دیگری که داشتیم همه مایل بودند فیلم ساخته شود و همه با سختی هایی که وجود داشت فداکاری می کردند که فیلم با موفقیت ساخته شود. در اواسط کار هم بحث های مالی مطرح شد که به مشکل برخوردیم اما آقای نورسته فر خیلی خوب مشکلات را رفع کرد. فضای کار بسیار صمیمی بود و فیلم به خوبی به پایان رسید.

فیلم «فصل خون» از آن دسته فیلم هایی بود که دوست داشتم و خارج از ایران هم فیلم موفقی واقع شد و در جشنواره «کن» هم شرکت کرد و مورد تشویق قرار گرفت. من الان هم که فیلم را به عنوان تماشاگر، تماشا می کنم فضایش را دوست دارم و برایم دوست داشتنی است.


4- خانه عنکبوت؛ 1362
گردهمایی ضدانقلابیون
شناسنامه
کارگردان: علیرضا داودنژاد
فیلم بردار: اصغر رفیعی جم
تهیه کننده: علیرضا داودنژاد، اصغر رفیعی جم
بازیگران: جمشید مشایخی، عزت الله انتظامی، داوود رشیدی، محمدرضا داودنژاد

خلاصه داستان: پس از انقلاب در بحبوحه ماجرای حمله نظامی طبس، چهار مرد (تقی نیا، کامران، ثابتیان و تیمسار) که وابستگی هایی به نظام سرنگون شده سلطنتی دارند، در ویلایی گرد آمده اند و در انتظارند تا کودتا پیروز شود. حمله نظامی طبس شکست می خورد و چهار مرد مستاصل از وضع خود و ترس از گرفتار شدن، دیوانه وار به جان هم می افتند و یکدیگر را از پا در می آورند.

میان انبوه فیلم های شعاری که سال های اول پیروزی انقلاب ساخته می شدند، «خانه عنکبوت» اثری متفاوت و متمایز بود. اولین نکته تمایز فیلم با دیگر آثاری که به نوعی به انقلاب می پرداختند، وجود ایده مرکزی جذاب در فیلم نامه بود. فکر گرد هم آوردن افرادی که هر کدام یک طبقه اجتماعی با طرز فکر سیاسی را نمایندگی می کردند در فضای آن دوره جالب توجه به نظر می رسید.

در بحبوحه ماجرای حمله نظامی طبس، چهار نفر در ویلایی گرد هم می آیند و در انتظار می مانند تا کودتا پیروز شود. وقتی حمله نظامی طبس شکست می خورد، این چهار مرد دچار تشویش و اضطراب می شوند، به جان هم می افتند و یکدیگر را از پا در می آورند. خط قصه «خانه عنکبوت» شباهت هایی به «ده بومی کوچک» نوشته آگاتا کریستی دارد. ولی داودنژاد و همکار فیلم نامه نویسش فقط از خط این داستان استفاده کرده اند.

«خانه عنکبوت» در حد مقدور و ممکن تیپ هایی را که هر کدام به تقابل با انقلاب رسیده بودند، کنار هم قرار داده و تا حد زیادی هم توانسته از آن ها تصویری دقیق و قابل باور ارائه دهد. وقتی عده ای در یک مکان محدود کنار هم قرار می گیرند و با دیدگاه های مختلف و حتی متضاد منتظر رسیدن به یک نتیجه و هدف مشترک هستند، طبیعی است که میان شان بحث و گفت و گو صورت بگیرد.

«خانه عنکبوت» به همین دلیل واضح، فیلم پردیالوگی است. تقی نیا، کامران و تیمسار هر کدام عقاید سیاسی خاص خودشان را دارند و دائم با همدیگر بحث و سعی می کنند یکدیگر را متقاعد کنند. از جایی هم تنش اوج می گیرد و همه به جان یکدیگر می افتند. فیلم ترکیب بازیگران فوق العاده ای دارد جز در آثار علی حاتمی سابقه نداشته که جمشید مشایخی، عزت الله انتظامی و داوود رشیدی در یک فیلم با یکدیگر همبازی شده باشند و قطب چهارم ماجرا را هم ژورنالیست مشهوری تشکیل می داد که نقش یک نویسنده جوان را بازی می کرد. در گذر زمان «خانه عنکبوت» کم تر از دیگر فیلم های سیاسی- انقلابی دوران خودش رنگ کهنگی به خود گرفته است. با اینکه فیلم در فضای محدودی می گذرد به لحاظ دکوپاژ و میزانسن، اثری متنوع و جذاب است.

«خانه عنکبوت» البته در روابط میان کاراکترها دچار ابهامی است که به نظر می رسد حاصل جرح و تعدیل های وارد شده به فیلم باشد. این ابهام با توجه به حال و هوای فیلم، تفاوتش با دیگر آثار سینمای ایران و شرایط سیاسی- اجتماعی سال های ابتدایی دهه 60، کاملا طبیعی به نظر می رسد.


5- خاک و خون، 1362
قیام روستایی
شناسنامه
کارگردان: کامران قدکچیان
نویسنده: محمدرضا میرلوحی
فیلم بردار: جمشید الوندی
تهیه کننده: فیلمیران
بازیگران: مهدی فخیم زاده، ژیلا سهرابی، احمد قدکچیان، حسین شهاب

خلاصه داستان: اسد، بزرگ مالک و سرمایه دار روستا، دهقانی به نام کاک خان را زیر فشار قرار می دهد تا زمینش را برای احداث جاده کارخانه به او واگذار کند. کاک خان امتناع می کند و برای دادخواهی به شهر نزد شازده، پدر اسد، می رود. ملاقات شازده نیز مشکلی از کاک حل نمی کند. وقتی به روستا باز می گردد با جسد پسرش رو به رو می شود که افراد اسد او را به قتل رسانده اند.

همسرش نیز ای ضربه وارده عقل باخته است. کاک از اسد انتقام می گیرد. شازده با ایادی خود به روستا می رود. کاک با کمک شخصی به نام محمدجان قمشه ای تعدادی از همراهان شازده را از پا در می آورد و پس از کشته شدن محمدجان، دستگیر و به اعدام محکوم می شود. کاک خان را برای اجرای حکم به روستای زادگاهش می برند. در آن جا با همکاری گروهی از اهالی نجات می یابد. کاک از شازده انتقام می گیرد و به همراه همسرش و تعدادی از اهالی به کوه می زند.

«خاک و خون» فیلمی بود که از گرد هم آمدن عوامل نام آشنای سینمای پیش از انقلاب حاصل شد. عوامی که برخی از آن ها چون محمدرضا میرلوحی و خود کامران قدکچیان برآمده از سینمای موج نو بودند و برخی چون منوچهر مصیری و روبیک منصوری از حرفه های های سینمای بدنه. ماجرای فیلم البته آشنا بود و قبل و بعد از آن بارها و بارها به شیوه های مختلف تکرار شد. اربابی به روستاییان ستم می کند و یک روستایی علیه او قیام می کند و روستاییان دیگر در این راه با او همراه می شوند.

«خاک و خون» که به نوعی متاثر از «تنگسیر» امیر نادری بود، تلاش داشت تا رگه هایی از سینمای وسترن را نیز داشته باشد. قدکچیان هم کارگردان باتجربه ای بود که همان زمان 10 فیلم- از جمله فیلم تحسین شده «جمعه»- را در کارنامه خود داشت.

به همین دلیل «خاک و خون» ساختار بصری خوبی دارد و خسته کننده هم نیست؛ اما داستانش کلیشه ای و ملال آور است. میرلوحی البته تمام تلاش اش را کرده تا فیلم نامه ای کم ایراد بنویسد که هم قصه اش را تعریف می کند و هم به شکلی تمثیلی با پیروزی انقلاب اسلامی و ارزش های اجتماعی آن دوران هم راستا می شود: از ستم بالادستی ها جان فرودستان به لب شان می رسد و قیام می کنند. در این راه البته قربانی هم می دهند، اما در انتها پیروزی با مردم است.

در حقیقت فیلم، این داستان انقلابی را دست مایه قرار داده برای خلق یک قهرمان و تعداد زیادی صحنه اکشن و جذاب. هرچند انگار گذر زمان سبب شده تا دو فیلم نخست قدکچیان بعد از انقلاب- این فیلم و فیلم دیگرش «تا آخرین نفس»- به دست فراموشی سپرده شوند. قدکچیان بعدها با «گردباد» پرونده فیلم های مرتبط با آسیب شناسی رژیم گذشته را بست و به سراغ ساخت فیلم هایی رفت که گیشه خوبی را برایش به ارمغان بیاورند و بیش تر درباره معضلات روز اجتماع حرف بزند.

میرلوحی هم تا پیش از درگذشتش در سال 1363 دو فیلم نامه دیگر با همین مضمون نوشت: «شیلات» و «تشریفات» که اولی را خودش کارگردانی کرد و دومی را مهدی فخیم زاده که نقش اول «خاک و خون» را هم بر عهده داشت.

کامران قدکچیان از ماجرای ساخت خاک و خون می گوید
آن زمان اوایل انقلاب بود و ما یک تعاونی فیلم سازی تشکیل داده بودیم که من، مهدی فخیم زاده، رضا میرلوحی و تعدادی دیگر اعضای آن بودیم. درواقع قصد داشتیم از تحولی که در کشور اتفاق افتاده بود، بهره برداری کنیم و قوانینی وضع کنیم و با همکاری معاون ارشاد آن زمان که آقای محمدعلی نجفی بود، قصد داشتیم جلوی فیلم های فرنگی را بگیریم و از رقابت ناتوان در سینمای ایران که باعث شده بود سینما به قهقرا برود، جلوگیری کنیم.

ما در این تعاونی با کسانی که همکاری داشتیم و هم چنین با کمک های آقای نجفی توانستیم ریشه فیلم های فرنگی را در سینماها از بین ببریم و قوانین جدیدی برای اکران فیلم های ایرانی درنظر بگیریم. ضمن این که در برابر هر تولید با نظارت فارابی این امکان فراهم شد که هر کسی مایل بود می توانست فیلم های خارجی وارد کند. ما در آن تعاونی چند فیلم دیگر هم تولید کردیم.

اولین محصول ما در آن تعاونی فیلم «خاک و خون» بود. آن زمان هم شور انقلابی و هیجانات انقلاب در میان مردم دیده می شد و همه دوست داشتند از این بابت کاری انجام دهند. ما هم دست به ساخت فیلم «خاک و خون» زدیم که فیلم نامه اش را آقای میرلوحی نوشت و کارگردانی را هم من بر عهده گرفتم و آقای فخیم زاده هم در فیلم بازی کرد. به این صورت فیلم سر و سامان گرفت و تولید شد. زمان اکران فیلم یک سال زمان برد و فیلم با استقبال مواجه نشد.

به علت این که آن زمان جنگ و گرفتاری های اول انقلاب مطرح بود و گازوئیل و نفت قطع شده بود و سالن سینماها سرد. بود. زمانی که می خواستید وارد سینما شوید، نوشته بودند (سالن سرد است). بنابراین مردم هیچ استقبالی از سینما نمی کردند. معتقدم فیلم «خاک و خون» مهجور ماند اما در اکران های بعدی که در شهرستان ها اتفاق افتاد، به خوبی دیده شد و با استقبال رو به رو شد.


6- ریشه در خون - 1363
نسبت طبقه متوسط و انقلاب
شناسنامه
کارگردان: سیروس الوند
نویسده: محمد دیهیمی
فیلم بردار: رضا بانکی
تهیه کننده: گروه سینمایی توحید
بازیگران: فرامرز قریبیان، اکبر زنجانپور، حمید طاعتی، نعمت الله گرجی


خلاصه داستان: جوانی به نام حجت که بر ضد قانون کاپیتولاسیون فعالیت می کند، قرار است به همراه رسول از روستایی به روستای دیگر منتقل شود. حجت در حمله ماموران کشته می شود، اما قبل از مرگ، کیف حامل اسناد خود را به رسول می دهد تا به روستای کلارآباد برساند. رسول که زخمی شده، به جنگل می گریزد و در کلبه پیرمردی به نام شیرعلی، که با نهضت جنگل مرتبط بوده است، پناه می گیرد. ماموران راه که می خواهند برای راهسازی کلبه شیرعلی را ویران کنند به او بدگمان می شوند و زیر نظرش می گیرند. شیرعلی رسول را یاری می دهد تا فرار کند و خود، با گلوله ماموران از پا در می آید.

سیروس الوند باتجربه و خوش سابقه هم به سراغ سوژه ای می آید که به نوعی با جریان انقلاب پیوند می خورد. این بار داستان نه در بزنگاه انقلاب که در زمان تصویب حق قضاوت کنسولی آمریکاییان در ایران رخ می دهد؛ یعنی در زمان شروع حرکت جدی سیاسی فعالان انقلابی. فیلم را البته باید به نوعی در ژانر اکشن دسته بندی کرد. الوند می دانست که اگر این قصه را بخواهد به شکل روتین فیلم های مشابه پیش ببرد، جذابیتی نخواهد داشت. به همین دلیل با استفاده از یک گروه بازیگری حرفه ای و خبره و محبوب و با بازنویسی فیلم نامه اولیه و تغییر عمده، آن را به یک اثر قابل اعتنا تبدیل کرد.

«ریشه در خون» فارغ از این که فیلمی است سیاسی و بستر آن مبارزات انقلابی است، یک فیلم سینمایی پرهیجان و خوش ریتم است. فرامرز قریبیان- ستاره سینمای دهه 60- در این فیلم هم بازی قابل قبولی دارد. فیلم به نوعی الگوی سینمای موج نو را در پیش می گیرد و به همان اسلوب، قهرمان سازی و حادثه پردازی می کند و با کشته شدن شیرعلی در انتهای فیلم، آن تلخی تراژیک برآمده از سینمای دهه 50 را نیز به اثر تزریق می کند. از این نظری «ریشه در خون» فیلم خوش ترکیب و خوش ساختی است و در عین پرداختن به یک ماجرای سیاسی و تاریخی می تواند تماشاگرش را هم سرگرم کند.

حالا که بعد از سال ها فهرست عوامل فیلم را مرور می کنیم به نام های جالبی هم بر می خوریم. رضا میرلوحی تدوین فیلم را بر عهده داشته و حسین فرحبخش دستیار کارگردان بوده است. این فیلم هم زمانی از فیلم های محبوب تلویزیون بود و چندین بازپخش شد. سیروس الوند البته بعدها به ژانرها و داستان های مورد علاقه خودش برگشت و فیلم دیگری با سوژه های انقلابی نساخت.

نکته جالب توجه دیگر در این فیلم حضور نداشتن حتی یک بازیگر زن است. البته با توجه به داستان و تعقیب و گریز در جنگل های گیلان، جایی هم برای نقش آفرینی زنان باقی نمی ماند. فیلم با یک اشاره تاریخی ظریف به قدمت جنبش انقلابی هم می پردازد، وقتی که متوجه می شویم شیرعلی از همراهان نهضت جنگل بوده است.

سیروس الوند از چگونگی ساخت «ریشه در خون» می گوید
اجازه نداشتم اسمم را بنویسم
آن زمان هر قصه ای به وزارت فرهنگ و ارشاد ارائه می کردیم، نمی پذیرفتند و فیلم نامه فیلم «ریشه رد خون» را خود وزارت فرهنگ و ارشاد به ما معرفی کر. نویسنده فیلم یکی از افرادی بود که در مورد فیلم نامه تحقیق کرده بود. درواقع از این طریق قصد داشتند فیلم نامه شان کار شده و فیلم ساخته شود: من فیلم نامه را به همراه تهیه کننده گرفتم و بازنویسی کردم ضمن این که اجازه نداشتم اسم خودم را بنویسم به دلیل این که او کارمند دولت بود و شرطش این بود که اسم خودش نوشته شود چون مجوز را هم آن ها داده بودند.

من هم اسم او را نوشتم که 10 درصد هم از فیلم نامه اش استفاده نکردیم. به یاد دارم آن زمان قصه های مختلفی به وزارت ارشاد داده بودم که با آن ها موافقت نمی شد و در واقع مایل بودند داستان فیلم ها انقلابی باشد. محوریت اکثریت فیلم ها هم در آن زمان ساواک بود.

به دلیل این که سینما کم کم و به مرور زمان راه اندازی شود و فیلم های سینمایی ساخته شوند. در رابطه با بازخورد فیلم هم باید بگویم؛ بازخوردها بد نبود و من به دنبال درامی بودم که میان دو نفر باشد و مسائل انقلابی بیش تر پس زمینه داستان فیلم بود.


7- تشریفات؛ 1364
دوگانه حسن مطرب/ توحید
شناسنامه
کارگردان: مهدی فخیم زاده
نویسنده: محمدرضا میرلوحی، مهدی فخیم زاده
فیلم بردار: جمشید الوندی
تهیه کننده: فیلمیران
بازیگران: مهدی فخیم زاده، علی شعاعی، مهوش صبرکن

خلاصه داستان: جوانی مشهور به حسن مطرب برای دزدی وارد خانه ای می شود. در خانه مجاور روحانی ای به نام توحید با موعظ های خود گروهی از اهالی محل را بر ضد نظام سلطنتی می شوراند. پلیس امنیتی برای دستگیری توحید به محله هجوم می آورد. در این میان حسن نیز بازداشت می شود و در زندان به دلیل شباهت به روحانی شکنجه می شود. بازجو پی می برد که او توحید نیست. با وعده و وعید او را به هیئت توحید در می آورند و در یک مصاحبه تلویزیونی شرکت می دهند. حسن مطرب از کرده خود پشیمان می شود و علیه نظام سلطنتی سخنرانی می کند؛ پلیس هم او را دستگیر و اعدام می کند.

اقتباس مهدی فخیم زاده از «ژنرال دلارووره» روسلینی که در زمان اکران با نقدهایی منفی و تند و تیز مواجه شد. در اغلب نقدها هم به موضوع اقتباس از فیلم روسلینی اشاره شده بود. ماجرای منتقدان دهه 60 و نحوه برخوردشان با فیلم ها، خود می تواند موضوع یادداشت یا حتی پرونده مفصلی باش ولی در این مورد خاص برای کوبیدن «تشریفت» باید به دنبال صفت هایی چون کم لطفی، سختگیری بیش از حد و مواردی از این دست گشت. «تشریفات»، فیلم محبوب سینماروهای سال 65 بود و بسیار خوب فروخت.

فخیم زاده در این فیلم داستانش را بسیار روان، جذاب و با ریتم و روالی تند بیان می کند. ماجرای جوانی، مشهور به رضای حسن مطرب که برای دزدی وارد خانه ای می شود. در خانه مجاور روحانی ای به نام توحید با موعظه های خود گروهی از اهالی محل را به ضد نظام سلطنتی می شوراند.

ماموران ساواک برای دستگیری توحید به محله می ریزند و جای توحید، حسن مطرب را دستگیر می کنند... حسن مطرب به دلیل شباهتش با توحید نقش اش را به خوبی ایفا می کند. مصاحبه ای تلویزیونی هم انجام می دهد و به تمکن مالی هم می رسد ولی در ادامه از کرده خود پشیمان می شود. حسن مطرب، نقش توحید را برای ساواک بازی می کندو پس از سخنرانی علیه رژیم دستگیر و اعدام می شود.

این داستان در فیلم فخیم زاده گرم و پرحس و حال و شیرین روایت می شود و فیلم ساز هم فضای خوبی برای اثرش می سازد و هم این که تماشاگر را به خوبی با دوگانه حسن مطرب/ توحید همراه می کند. مرز میان یک شیاد با یک انقلابی و تبدیل اولی به دومی هم در فیلم، خوب از کار درآمده است.

«تشریفات» بارها از تلویزیون پخش شده و هنوز هم در ایام دهه فجر روی آنتن می رود. فیلمی که در دیدارهای مجدد هم قابل تماشاست. قطعا بخشی از جذابیت فیلم و کشش دراماتیکش به منبع اقتباس باز می گردد ولی این همه داستان نیست و توانایی فخیم زاده به عنوان کارگردان و بازیگر اصلی فیلم را نباید فراموش کرد.


8- تیرباران؛ 1366
قهرمانی به نام اندرزگو
شناسنامه
نویسنده و کارگردان: علی اصغر شادروان
فیلم بردار: همایون پایور
تهیه کننده: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی
بازیگران: مجید مجیدی، جعفر دهقان، رضا چراغی، عطا سلیمانیان


خلاصه داستان: بهمن ماه 1343 محمد اندرزگو به همراه چند تن دیگر رو به روی ساختمان مجلس منتظر می شوند تا حسنعلی منصور را ترور کنند. ترور با موفقیت انجام می شود، اما ماموران با تجسس بسیار، همه عاملین ترور جز سیدعلی اندرزگو را دستگیر و اعدام می کنند. مامورین ساواک به دنبال اندرزگو هستند، چرا که او را از طراحان اصلی ترور می دانند، اما سیدعلی اندرزگو در لباس مبدل به مبارزه ادامه می دهد و چند بار تا مرز دستگیری می رسد، ولیکن باز نجات می یابد و هر بار مجبور می شود به همراه خانواده به شهری یا روستایی دیگر برود. آخرین بار مامورین ساواک محل زندگی را محاصره می کنند و سیدعلی اندرزگو بعد از یک درگیری مسلحانه سخت، به شهادت می رسد.

«تیرباران» با تمام ضعف و قوت هایش از این منظر دارای اهمیت است که از نخستین فیلم های حوزه مبارزات انقلابی است که قهرمانش شخصیتی حقیقی بوده و نامش در تاریخ ثبت شده است. همه می دانیم که در آن سال ها، پرداختن به زندگی این شخصیت ها تا چه اندازه به مثابه راه رفتن بر لبه تیغ بود.

فیلمی براساس زندگی شهید محمد اندرزگو که شرح مهارتش در تعقیب و گریز و تغییر چهره زبانزد تمام نیروهای انقلابی بود. همین خصیصه باعث شد که «تیرباران» برای مخاطب عام هم جذابیت هایی داشته باشد. فیلم پر است از صحنه های تعقیب و گریز و تیراندازی. ضمن این که ترفندهای خود اندرزگو برای فرار از ماموران ساواک در نوع خود جالب و جذاب است. ساختار و داستان فیلم به نوعی یادآور فیلم «روز شغال» فرد زینه مان هم هست. نقش اصلی را بازیگر جوان آن سال های فیلم های حوزه هنری- یعنی مجید مجیدی- ایفا می کند.

«تیرباران» چندان فیلم خوش ساختی نیست؛ اما شخصیت اندرزگو- فارغ از این که تا چه حد با واقعیت تاریخی زیستش تطابق دارد یا نه- جذاب از کار درآمده است. داستان فیلم آن قدر حادثه داشت که می شد از دل آن فیلمی بسیار جذاب تر درآورد؛ اما با توجه به امکانات و وضعیت سینمای ایران در میانه دهه 60 شاید چندان هم نتوان به گروه سازندگانش خرده گرفت. شادروان از کارگردانانی بود که در فیلم بعدی اش «بحران» هم حول و حوش سوژه های انقلابی باقی ماند و بعد هم با سراغ ژانر اکشن و دفاع مقدس رفت.

«تیرباران» بارها و بارها از تلویزیون پخش و بعدها حتی مستندی درباره آن ساخته شد که همسر شهید اندرزگو و سایر رفقا و اعضای خانواده اش از تطبیق داستان با زندگی واقعی او صحبت می کردند. از نکات جالب فیلم «تیرباران» موسیقی خوبی است که زنده یاد مرتضی حنانه آن را ساخته بود. تلاش مجیدی هم برای بازتاب دادن شخصیت چندوجهی شهید اندرزگو در نوع خود جالب توجه است. با این حال در این روزگار اگر به تماشایش بنشینیم، شاید نتوانیم آن قدرها از دیدنش لذت ببریم. بخش عمده ای از این کیفت شاید ناشی از فقر تکنیکی سینمای ایران در آن سال ها باشد و ضعف پرداخت در صحنه های اکشن.


9- ترن؛ 1367
حرکت قطار انقلاب
شناسنامه
نویسنده و کارگردان: امیر قویدل
فیلم بردار: فرج حیدری
تهیه کنندگان: هادی مشکوه، ماشاءالله افراشته، محمدجعفر صدیق
بازیگران: فرامرز قریبیان، خسرو شکیبایی، حسین ملکی، عنایت بخشی، امرالله صابری، کیومرث ملک مطیعی

خلاصه داستان: در اوج روزهای انقلاب، لکوموتیورانی پیر به نام فولاد، قطاری سوخت رسان را به مقصد اصفهان می راند. با اعتصاب کارگران شرکت نفت و راه آهن، برای رفع نیاز مردم، مسیر قطار را به سمت مناطق سردسیر تغییر می دهند. ارتش وارد عمل می شود تا محموله را پس بگیرد، اما فولاد با یاری دستیارانش مصمم می شود قطار را به مقصد برساند. مردم با مشعل های فروزان به همراهی قطار تا مقصد می آیند و لکوموتیوران در آخرین لحظات جان خود را در این راه از دست می دهد.

میان انبوه فیلم هایی که در دهه 60 با موضوع انقلاب ساخته شدند، «ترن» را می توان خوش ساخت ترین فیلم آن دوره دانست. امیر قویدل با تجربیات طولانی به دست آمده در دوران دستیاری، مشارکت در کارگردانی «عقاب ها»ی خاچیکیان و ساخت فیلم تاریخی «سردار جنگل»، در «ترن» خود را در مقام یک کارگردان مسلط به ابزار نشان می دهند.

«ترن» براساس طرحی از جمال امید، بهرام ری پور و حسن هدایت ساخته شد و البته فیلم نامه را خود قویدل نوشت. این که در زمستان 57 یک قطار سوخت رسان ارتش در مسیر حرکت با تلاش کارگران انقلابی تغییر مسیر می دهد و جای تامین نیازهای ارتش، به سوی مردم می رود و بعد ماجرای تقابل ارتش با کسانی که مسیر حرکت قطار را عوض کرده اند، هم از کشش داستانی خوبی برخوردار است و هم این که حرکت قطار به مثابه ادامه مسیر انقلاب خوب از کار درآمده است.

استفاده از فرامرز قریبیان در نقش لکوموتیوران پیر هم در نوع خود جالب توجه است. قریبیان با گریمی سنگین، نقش پیرمردی به نام فولاد را بازی می کند که به جریان انقلاب می پیوندد. خسرو شکیبایی هم در نقش دستیار لکوموتیوران حضور موثر و جالب توجهی دارد.
نقش و سهم فرج حیدری در خوش ساخت از کار درآمدن فیلم را هم نباید فراموش کرد. هم چنان که موسیقی گوش نواز مجید انتظامی هم یکی از جذابیت های فیلم «ترن» است. موسیقی درخشان و ریتمیکی که تم حماسی را با ضرباهنگ حرکت قطار تلفیق می کند و در لحظات پرالتهاب و پرتحرک فیلم، آمیزه خاطره انگیزی را به ثبت می رساند. این موسیقی بعدها به عنوان آرم بسیاری از برنامه های انقلابی مورد استفاده قرار گرفت.

فیلم، محصول یک گروه حرفه ای است که در میانه های دهه 60 اثری دشوار را به ثمر رساندند. جالب این که واکنش منتقدان هم نسبت به فیلم در مجموع مثبت بود و تقریبا همه به توانایی قویدل اشاره کردند و از او به عنوان یکی از امیدهای سینمای خوش ساخت تجاری نام بردند.

«ترن» از جمله فیلم هایی است که در دهه 60 توسط بخش خصوصی ساخته می شد و دیگر چنین اتفاقی وجود ندارد؛ روزگاری که می شد فیلم هایی مهیج و خوش ساخت را با مضمونی انقلابی جلوی دوربین برد و به موفقیت هم رسید. فرامرز قریبیان اولین جایزه اش از جشنواره فجر را برای این فیلم گرفت. بازی های دیگر فیلم هم همه درخور اعتنا هستند. در میان فیلم های قویدل هم فیلم «ترن» اثری خوب و خوش ساخت ارزیابی می شود.


10- شب دهم؛ 1368
پیوند جنگ و انقلاب
شناسنامه
کارگردان: جمال شورجه
نویسنده: جمال شورجه، رحیم رحیمی پور
فیلم بردار: رضا بانکی
تهیه کننده:امیرحسین شریفی، رحیم رحیمی پور، جمال شورجه
بازیگران: جهانبخش سلطانی، ولی الله شیراندامی، ملیحه نیکجومند، رضا بنفشه خواه

خلاصه داستان: عزیز سحرخیز در شب دهم ماه محرم پس از درگیری خیابانی عزاداران با ماموران ارتش که برای حمایت از چند آمریکایی مست به خیابان آمده اند از مهلکه می گریزد و همسرش را تنها رها می کند. او تا سال ها بعد از حرکت خود احساس پشیمانی و حقارت می کند و موفق نمی شود فرزندش را که 16 ساله شده از زیر تاثیر برادر همسرش، نایب که عزاداران شب دهم ماه محرم را رهبری می کرده، خارج کند. پسر او به جبهه جنگ می رود و عزیز به دنبال پسر روانه جبهه جنگ می شود اما در راه بر اثر موجه انفجار دچار فراموشی می شود و پس از بهبودی خود را در موقعیت متفاوتی می بیند.

این بار نه کارگردانی برآمده از سینمای قبل از انقلاب که یکی از فیلم سازان محصول دوران پس از انقلاب، مبارزات مردمی را دست مایه اثر خود قرار می دهد. «شب دهم می توانست فیلم بسیار مهم و خوبی باشد چون چند المان و گفتمان مهم ارزشی آن دوران را به هم پیوند می زد و در عین حال گوشه چشمی هم داشت به ژانر اکشن و ملودرام. در فیلم نامه برای پرداختن به ریشه اختلاف میان عزیز و برادر همسرش نقبی زده می شد به ماجرای کاپیتولاسیون و گریز عزیز از دست نیروهای ارتش که به حمایت از آمریکایی ها وارد عمل شده اند.

در برهه ای دیگر متوجه می شویم که عزیز در تظاهرات انقلابی هم حضور نداشته اما برادر همسرش از هدایت کنندگان این میتینگ ها بوده در کنار این تم، شاهد صحنه هایی از عزاداری ماه محرم هستیم و بعد ماجرا را در روزگاری پی می گیریم که انقلاب شده و میان ایران و عراق جنگ در گرفته و عزیز در تلاش است پسرش را از سیطره نفوذ دایی اش خارج کند و نگذارد او به جبهه برود. در این گیر و دار است که عزیز نه به طور ناگهانی که به تدریج و شاید ناخواسته دچار تحول می شود و حتی به دنبال پسرش به جبهه می رود.

همه چیز مهیا بود تا «شب دهم» یک فیلم به یادماندنی شود اما در این روزگار، فیلم زیاد از حد ساده و سردستی و کند به نظر می رسد. انگار تلاش زیادی نشده تا از این متریال و قصه خوب، اثر چشم نواز و عمیقی دربیاید. خصوصا پرداخت صحنه های پیش از انقلاب بسیار ضعیف از کار درآمده و شخصیت دایی که باید سمپاتیک باشد، زیادی از حد شعاری و کلیشه ای است.

با این حال همان گونه که در ابتدای این مقال گفتیم، فیلم شورجه از معدود تلاش هایی است که برای گنجاندن توأمان انقلاب و جنگ تحمیلی در یک اثر سینمایی صورت گرفته و از این منظر می تواند دارای اهمیتی تاریخی باشد. شورجه بعدها بیش تر تمرکز خود را روی ژانر سینمایی دفاع مقدس گذاشت و با شناختی که از فضای جبهه ها داشت، فیلم های به مراتب بهتری ساخت.

فیلم «شب دهم» متعلق به سال ها پیش است. ما در آن زمان برای فیلم سازی اسلامی و انقلابی وارد سینما شدیم و خیلی هم عاشق چشم و ابروی سینما نبودیم. درواقع بنا به تکلیفی که درخصوص مسائل انقلابی، دینی و ارزشی که بر گردن مان احساس می کردیم؛ وارد سینما شدیم.

آن مقطع بعد از جنگ بود و با توجه به این که تب و تاب جنگ هم هنوز از کشورمان رخت برنبسته بود و مردم هم چنان اثرات، تبعات و حس و حال جنگ را در خودشان احساس می کردند. ما این فیلم را با نگاهی به انقلاب، جنگ و دفاع مقدس ساختیم. داستان فیلم هم پدری را نشان می داد که نیم نگاهی به رژیم پهلوی داشت و با آن دیدگاه بزرگ شده بود اما فرزندش، فرزند انقلاب و متاثر از فضای جنگ و دفاع مقدس بود و عزم جنگ کرد، در حالی که پدرش ناراضی بود.

فیلم «شب دهم» با کمک مرکز گسترش سینمای تجربی آن زمان ساخته شد و آقای رحیم رحیمی پور و امیرحسین شریفی و من تهیه کنندگی فیلم را بر عهده داشتیم. هر کدام مان هم یک پست را به صورت اجباری در کار انجام می دادیم؛ یعنی آقای رحیمی پور تهیه کننده فیلم بودند و من کارگردان و آقای شریفی مدیر تولید بودند. ما با همکاری یکدیگر سرمایه گذاری فیلم را هم بر عهده داشتیم و فیلم به این صورت ساخته شد. فیلم نامه را هم من به همراه آقای رحیمی پور نوشتیم و درواقع فیلم به صورت جمعی ساخته شد.

در پروسه ساخت فیلم سختی زیادی نداشتیم و بخش عمده را در اصفهان فیلم برداری کردیم. به یاد دارم بعد از فیلم «الماس بنفش» که آقای رحیمی پور کار کرده بود و من در آن فیلم دستیار ایشان بودم و آقای شریفی هم مدیر تدارکات آن فیلم بود که به این ترتیب همکاری مان برای فیلم «شب دهم» شکل گرفت و نسخه تولید فیلم، از فیلم «الماس بنفش» آغاز شد. فیلم «شب دهم» یکی از کارهای خوب و خاطره انگیز من به حساب می آید و یکی از آثاری است که در مورد دفاع مقدس و انقلاب است.

منبع:


ویدیو مرتبط :
با شبکه مترجمین ایران بیشتر آشنا شوید