سایر


2 دقیقه پیش

جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کند

ایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ...
2 دقیقه پیش

ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کرد

العالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ...



آیا ازدواج برای همه توصیه می شود؟!/ همه طلاقها منفی نیستند!/ موانع ازدواج افراد مطلقه چیست؟


آیا ازدواج برای همه توصیه می شود؟!/ همه طلاقها منفی نیستند!/ موانع ازدواج افراد مطلقه چیست؟

بر خلاف نظریات کلیشه ای رایج در فضای رسانه‌ای کشور نه ازدواج همیشه خوب است و نه طلاق همیشه بد. به هرحال در سنت و فرهنگ ما این طوری گفته می‌شود که ازدواج نصف دین را کامل می‌کند، طلاق هم پایه‌های عرش خدا را می‌لرزاند. خیلی از ازدواج‌ها هستند که روی سلامت جسمانی، روانی و اجتماعی افراد اثر مفید دارند. ولی بعضی از ازدواج‌ها هم روی سلامت جسمانی، روانی و اجتماعی اثر مخرب دارند. همین گزاره در مورد طلاق نیز صحیح است. بنابراین هم ازدواج خوب داریم، هم ازدواج بد. هم طلاق خوب داریم، هم طلاق بد. برخلاف آن چیزی که در فرهنگ ما رایج هست، همه افراد را از نظر روان‌شناسی برای ازدواج مناسب نمی‌بینم. همان طور که هرکس برای هر شغلی مناسب نیست. مثلاً آدم گوشه گیر و خجالتی به درد خبرنگار شدن نمی‌خورد. یک فردی که زود خسته می‌شود، به درد پزشک شدن نمی‌خورد. همان طور بعضی افراد به درد ازدواج کردن نمی‌خورند. بنابراین توصیه ازدواج به صورت یک استاندارد زندگی و به عنوان یک مرحله ضروری رشد، برای همه افراد پیام غلطی است.

همیشه ادامه یک ازدواج و زندگی مشترک نشان دهنده رضایت زناشویی نیست. اینکه مثلاً در 40 سال پیش آمار طلاق ها از امروز کمتر بوده لزوماً به این معنا نیست که ازدواج‌های آن موقع از ازدواج‌ های الان موفق‌تر بوده است. پژوهشگران حوزه علوم خانواده به این نتیجه رسیده اند که همبستگی آماری بین ثبات زناشویی و رضایت زناشویی وجود ندارد. به این معنی که بسیاری از افرادی که به طلاق فکر نمی‌کنند نه به این علت است که از زندگی زناشویی خود راضی هستند، بلکه به این علت است که تصور زندگی بهتری را برای بعد از طلاق ندارند. مثلاً در یک محیط روستایی زنی که طلاق می‌گیرد چطور می‌خواهد بعد از آن زندگی کند؟ چون فرصتی برای ازدواجش مهیا نیست، با همین اوضاع می‌سوزد و‌ می‌سازد. بنابراین لزوماً وقتی آمار طلاق بالا می‌رود نمی‌توانیم بگوییم که وضع خیلی خراب است و یا آن موقع که آمار طلاق پایین تر بود وضع خیلی بهتر بود.

طلاق های مثبت

بر اساس پژوهش‌های ذکر شده، هر چه افراد ظرفیت رشد بیشتر و توقع زندگی بهتری داشته باشند، ثبات زناشویی کاهش و آمار طلاق افزایش می‌یابد. یکی از علل افزایش طلاق، افزایش استقلال مالی و اجتماعی زنان است. چنین افزایشی در آمار طلاق شاید یک سیر مثبت باشد. زیرا نشان می‌دهد تعداد زنانی که به اجبار و به دلیل نیاز به حمایت در زندگی زناشویی می‌مانند کاهش یافته است. به نظر من هر وقت که افزایش آمار طلاق به دلیل افزایش استقلال مالی زنان باشد، مثبت است. یعنی یک زن دیگر صرفاً به عنوان یک سایه بالاسر با یک مرد زندگی نمی‌کند. زنی است که می‌تواند روی پای خودش بایستد. می‌تواند خودش را اداره کند. پس اگر با مردی زندگی می‌کند به خاطر روابط فکری و احساسی است که با آن فرد دارد. بنابراین می‌توانیم «طلاق‌های مثبت» هم داشته باشیم. همه طلاق‌ها منفی نیستند. اینکه درکدام یک از طبقات اجتماعی طلاق بیشتر اتفاق می‌افتد نیز نیازمند پژوهش است، ولی مطمئناً در طبقات بالای اجتماعی و اقتصادی مهمترین علت آن کاهش نیاز مالی زن به مرد است.

زندگی به روش انیشتین

یکی دیگر از علل مثبت بالا رفتن آمار طلاق افزایش پویایی روانی افراد یا خلاقیت افراد است. وقتی که افراد پویایی روانی‌شان افزایش پیدا می‌کند از وضعیت ایستایی و استاتیک خارج می‌شوند. با گذشت زمان هم سلیقه‌ها و هم عقیده‌هایشان تغییر می‌کند. بنابراین دو نفرکه زندگی روانی پویایی داشته باشند، در طول ده سال تغییرات گسترده‌ای را از نظر ارزش‌ها، امیال و سبک زندگی تجربه می‌کنند. اینکه زن و شوهری ده سال همسران مناسبی برای هم بودند به این معنی نیست که حالا هم همسران مناسبی برای هم هستند. بنابراین ایستایی روانی که معادل با کندی رشد روانی است می‌تواند باعث افزایش ثبات زناشویی شود و پویایی روانی که معادل با سرعت رشد روانی است ممکن است باعث کاهش ثبات زناشویی شود. همین طور که در زندگی بسیاری از نوابغ مثل آلبرت انیشتن می‌بینیم که ثبات زناشویی آن‌ها بسیار پایین بوده است. آدمی مثل او آن قدر نگرش‌ها، سلیقه‌ها، عقیده‌ها و ذائقه‌هایش متغییر است که برای همسرش دیگر نمی‌تواند همان آدم چند سال پیش باشد.

بازار آزاد فرهنگی

اما علل دیگری هم وجود دارد که منجر به رشد طلاق از نوع منفی می‌شود. طلاقی که نه نشان دهنده توسعه ی اقتصادی و اجتماعی است و نه نشان دهنده پویایی روانی افراد. بلکه نشان دهنده ناتوانی افراد در برقراری و حفظ یک رابطه متعهدانه است. من علت رشد طلاق از این نوع را نامناسب بودن نهادهای تربیتی می‌دانم. مثل آموزش و پرورش، رسانه‌ها و نهادهای تبلیغات مذهبی. بچه‌های ما متناسب با نیاز زمانه تربیت نمی‌شوند. در چند ده سال اخیر دنیا به سرعت تغییر کرده است. نیازهای مردم هم به همین نسبت تغییرکرده. توسعه وسایل ارتباط جمعی منجر به پدیده جهانی شدن (globalization) شده است. در نتیجه ارزش‌ها و سنت‌های منطقه‌ای و محلی پاسخگوی نگرش‌های جدید و نیازهای جدید نیست. همان طور که در تجارت قانون عرضه و تقاضا وجود دارد، در تجارت فرهنگی و اجتماعی هم قانون عرضه و تقاضا وجود دارد. اگر بخواهیم رشد اقتصادی داشته باشیم، باید بازار اقتصادی داشته باشیم و اگر زیاد بازار را کنترل کنیم اقتصاد دچار رکود می‌شود. در عرصه فرهنگ هم اگر بخواهیم رشد فرهنگی داشته باشیم، باید بازار آزاد فرهنگی داشته باشیم که ترازوی عرضه و تقاضا آن را تأمین می کند.

تک صدایی‌ فرهنگی

اما به دلیل دولتی شدن آموزش و پرورش، سازمان های فرهنگی و رسانه‌ها در جامعه ما نهادهای فرهنگی و تربیتی نتوانستند مطابق با تغییرات رخ داده در اجتماع رشد کنند. در نتیجه سیستم تربیتی رسمی کشور گفتمانی را ارائه می‌دهد که از زندگی روزمره مردم منتزع و جداست و در یک فضای غیرواقعی و انتزاعی مشغول به منولوگ و تک صدایی‌ است. بنابراین جوانان در شرایطی به سمت ازدواج می‌روند که مجهز به ابزارهای مورد نیاز برای ارتباط و تفاهم نیستند. با نقد، گفتگو و مذاکره آشنایی ندارند. درخانواده از بالا به پایین با آن‌ها صحبت می‌شود. در مدرسه و عرصه شغلی و خدمت نظام وظیفه از بالا به پایین با آن‌ها صحبت می‌شود. همه جا از آنها چَشم می‌خواهند. چنین فردی نه نقد یاد می‌گیرد و نه گفتگو و مذاکره. بنابراین دیدگاه‌های واقع بینانه در زمینه مسائل زندگی اعم از مسائل ارتباطی شغلی و مالی ندارد. در واقع سیستم تربیتی آن‌ها را برای فضای غیرواقعی آماده می‌کند. و طبیعی است که آن‌ها در فضای واقعی مهارت‌های لازم زندگی را ندارند. کلاس‌های ویترینی و فرمایشی مهارت ‌های زندگی هم تبعاً جایگزین‌ های کارآمدی برای یک سیستم تربیتی و پژوهش مدار و مهارت محور نیست. در چنین جامعه‌ای مردم تمایل دارند با مخاطبشان از بالا به پایین حرف بزنند. نمود بیرونی این تمایل به صورت افزایش تنازع و خشونت خود را نشان می‌دهد. چقدر رانندگی ما خشن است. همه همیشه حق تقدم را برای خود می‌دانند.

روش سنتی تحقیق برای ازدواج ناکارآمد است

بحث پویایی و استقلال اقتصادی و اجتماعی را مطرح کردم که بگویم افزایش آمار طلاق می تواند جنبه‌های مثبتی هم داشته باشد. این جنبه اصلاً در رسانه‌های ما مورد توجه قرار نمی‌گیرد. یعنی به عنوان یک گزاره بدیهی فرض شده که هر وقت آمار طلاق بالا می‌رود بد است. من می‌خواهم به این جنبه توجه بدهم که نه، لزوماً هر وقت آمار طلاق افزایش پیدا می‌کند بد نیست. بستگی دارد در چه فضایی طلاق بالا ‌برود.
اما اگر به طور خاص بخواهم روی جامعه خودمان صحبت کنم؛ اول اینکه علت اصلی طلاق در جامعه ما در این است که ازدواج‌ها بسیار غیرکارشناسی است. برخاسته از شناخت‌های سطحی است. مشاوره قبل از ازدواج نه خیلی نهادینه شده، و نه برای همه طبقات اجتماع در دسترس است. افراد بر مبنای همان روش سنتی، که خانواده‌ها همدیگر را می‌دیدند، با هم ازدواج می‌کنند. در حالی‌که در جامعه سنتی چند دهه قبل آن قدر جمعیت کم بود که خیلی راحت می‌شد خلق‌ و خوی افراد را فهمید. اما در جامعه پیچیده الان، مردم ماسک‌های اجتماعی بیشتری دارند و به راحتی نمی‌شود آن‌ها را شناخت. این روش سنتی تحقیق و بررسی کردن ریش سفیدها روش ناکارآمدی است. باید نهادهای مدرنی جایگزین شوند. مثل نهاد مشاوره ی پیش از ازدواج که توسط متخصصین ارائه می‌شود. این برای مردم کاملاً جا نیفتاده است. درچند درصد ازسریال‌های تلویزیون که ازدواج اتفاق می‌افتد صحبتی از مراجعه برای مشاوره پیش از ازدواج می‌شود. بنابراین نه مردم که مورد نیاز آن‌هاست یاد می‌گیرند و نه این یادگیری ها در دسترس آن‌هاست. به شکلی که با هزینه مناسب بتوان در اختیار همه قرار داد.

مهارت حل مسأله

وقتی افراد مهارت‌های زندگی را نمی‌آموزند و نمی‌توانند مسئله را حل کنند، در برخورد با مسئله از هم جدا می‌شوند. حالا در دهه های قبل اساساً ازدواج چنان ضروری برای افراد در نظر گرفته می‌شد و طلاق آنقدر قبیح بود که طبق همان ضرب المثل باید با لباس سفید به سراغ تشکیل خانواده می رفتی و با کفن سفید از خانواده بیرون می آمدی. این باعث می‌شد که بسیاری از افراد بسوزند و بسازند. امروزه چون نه ضرورت ازدواج آن قدر برای افراد قابل لمس است و نه طلاق آن قدر قبیح شمرده می شود، وقتی طرفین مهارت حل مسئله و مهارت روابط مؤثر را نداشته باشند به سرعت به بن بست می‌خورند و زود طلاق می‌گیرند.

طلاق های عاطفی و اجتماعی

قطعاً تا زمانی که طلاق عاطفی و اجتماعی اتفاق نیفتاده باشد، افراد به دادگاه نمی‌روند و طلاق رسمی انجام نمی‌شود. اما در مورد آمار دقیق این طلاق ها باید پژوهش شود. اگر در جهت رفع طلاق‌های عاطفی و اجتماعی قدم برداریم، مسلماً طلاق‌ های رسمی هم کاهش پیدا می کند. اما ادامه زندگی با وجود طلاق عاطفی و اجتماعی سه علت عمده دارد. یکی نیاز مالی و اجتماعی زن است. دومین علت که طبیعتاً شاید شایع‌ترین علت باشد، وجود بچه‌هاست. پدر و مادر نگران تأثیر طلاق در زندگی بچه‌ها هستند. و سومین علت آن هم ترس از آن اَنگ اجتماعی طلاق است. این موضوع به خصوص برای زن‌ها در جامعه ما خیلی سنگین است. این سه ترس، یعنی ترس از بازخورد اجتماعی، ترس از آینده بچه‌ها و ترس از ناتوانی زن برای اداره زندگی، باعث می‌شود که برخی از خانواده‌ها طلاق عاطفی بگیرند ولی طلاق قانونی نگیرند.

آسیب دیدگان طلاق

رسانه می‌تواند برخورد ما با آسیب دیدگان طلاق را اصلاح کند. فضای سالم رسانه ای همه چیز را سالم می‌کند و بالعکس فضای رسانه ای ناسالم همه چیز را ناسالم می‌کند. من به عنوان یک روان پزشک در اثرگذاری بر تعداد زیادی از مراجعین ام ناتوان هستم. چون رسانه آنها را مریض کرده و فقط رسانه می‌تواند آنها را سالم کند. حل مسائل یک جامعه پیشرفته نیازمند رسانه سالم است.
باید بتوانیم حمایت جامعه را نسبت به این افراد جلب کنیم. جامعه نباید به آسیب دیدگان طلاق نگاه منفی داشته باشد. یکی از چیزهایی که مردم کمتر یاد دارند هم دردی و هم دلی کردن است. وقتی هم که می‌خواهند هم دردی و هم دلی کنند، دخالت می‌کنند، مزاحمت ایجاد می‌کنند، فضولی می‌کنند. یکی از چیزهایی که خیلی کم آموزش داده می‌شود، مسأله حریم‌های فردی است. این که کجا حریم شخصی من است و هیچ کس حق ندارند در آن سرک بکشد و کجا حریم عمومی است و هیچ کس حق ندارد بگوید این برای من است و من دلم می‌خواهد این کار را بکنم. علت تبیین نشدنش این است که ما هنوز تکلیف خودمان را با زندگی سنتی‌مان روشن نکردیم. خیلی چیزها در یک جامعه حریم فردی است ولی در یک جامعه دیگر حریم فردی نیست. وقتی به افراد می‌گویی هم دردی کن، اغلب به حریم فردی طرف تجاوز می‌کنند که برای فرد مورد نظر آزار دهنده است.

موانع ازدواج مجدد خانم‌های مطلقه

عوامل زیادی مانع ازدواج مجدد خانم‌های مطلقه می‌شوند. مهم ترین آنها نگاه منفی ای است که در جامعه راجع به طلاق وجود دارد و طلاق را یک فاجعه می‌داند. در واقع کسی که طلاق گرفته به عنوان یک آدم ناموفق و شکست‌خورده معرفی می‌شود. گفته می شود اگر این فرد سالم بود می‌توانست زندگی‌اش را حفظ کند. بنابراین خانواده‌ها می‌ترسند جوان شان با یک فرد طلاق گرفته ازدواج کند. در جامعه ما خیلی مهم است که مرد از زن بزرگتر باشد. تفاوت سنی جوانی که تازه می‌خواهد ازدواج کند با خانمی که چند سال زندگی مشترک داشته و طلاق گرفته مانع دیگر است. به هرحال فرصت‌های ازدواج مجدد بعد از طلاق برای خانم‌ها فرصت خیلی مطلوبی نیست.

بچه های طلاق

پدر و مادری که طلاق گرفتند اگر آموزش درست نبینند با خشم و کینه نسبت به ازدواج قبلی خود زندگی می‌کنند. این خشم و کینه چه عمدی و چه غیرعمدی به بچه‌ها منتقل می‌شود. بنابراین بچه‌ها نسبت به پدر یا مادرشان با خشم و کینه زندگی می‌کنند. خیلی مهم است که وقتی طلاق انجام می‌شود، پدر و مادرها آموزش هایی ببینند. تا بتوانند همان طور که از نظر اجتماعی پرونده ازدواج خود را می‌بندند از نظر روانی هم پرونده ازدواج قبلی خود را ببندند. در این صورت است که این بار روانی به بچه ها انتقال پیدا نمی‌کند. نکته دوم آن که اگر رسانه‌های ما این تصویر فاجعه‌آمیز را از روی طلاق بردارند، بچه های طلاق نسبت به اینکه پدر و مادرش از هم جدا شده اند، از هم کلاسی ها و هم سالان خودش شرمنده نمی شود. بنابراین این بار هم از روی بچه‌ها برداشته می‌شود.
بهترین شیوه مدیریت بچه‌ها بعد از طلاق شیوه مدیریت مشترک است. یعنی بچه نه صرفاً با مادر باشد و نه با پدر. باید پدر و مادر بعد از طلاق هم چنان همکاری خودشان را راجع به مسائل بچه ها ادامه بدهند. باید هر کدام بخشی از مسئولیت های بچه را بپذیرند. متأسفانه معمولاً اطرافیان هم باری از خشم و کینه را با خودشان حمل می‌کنند و قطعاً این بار روانی را به بچه‌ها انتقال می‌دهند. البته همه را که نمی‌توانیم تحت پوشش آموزش بدهیم. اما حداقل این است که زن و مردی که از هم جدا می‌شوند را آموزش بدهیم. سه مرحله آموزش داریم. یکی مشاوره پیش از ازدواج، یکی ازدواج درمانی و دیگری هم طلاق درمانی. در یک حالت استاندارد افراد هم باید قبل از ازدواج به متخصص مراجعه کنند، هم هر وقت در ازدواج مشکل دارند و هم وقتی طلاق می‌گیرند. عمده ترین کار برای پیشگیری از طلاق فقط آموزش دادن مهارت‌های کافی است. آموزش هم باید پژوهش مدار باشد. یعنی آموزش بر مبنای سلیقه‌ها و ذائقه‌ها و عقیده‌های شخصی نباشد.

دکتر محمدرضا سرگلزایی

برچسب ها : موانع ازدواج خامهای مطلقه ، مهارت‌های زندگی ، آسیب دیدگان طلاق ، چه کسانی طلاق می گیرند ، بچه های طلاق ، طلاق توافقی ، طلاق عاطفی ، طلاق در ایران ، ازدواج مجدد ، تحقیق برای ازدواج ، افزایش آمار طلاق 

برای دیدن پربازدیدترین های نی نی نما لطفاً کلیک کنید...

برای دیدن همه مطالب مربوط به دنیای زنانه لطفاً کلیک کنید...

برای دیدن همه مطالب مربوط به نوزاد و کودک لطفاً کلیک کنید...

برای دیدن همه مطالب مربوط به ناباروری لطفاً کلیک کنید...

برای دیدن همه مطالب مربوط به بارداری لطفاً کلیک کنید...

برای دیدن همه مطالب مربوط به زایمان لطفاً کلیک کنید...

برای دیدن همه مطالب مربوط به تغذیه لطفاً کلیک کنید...

برای دیدن همه مطالب مربوط به پرسش و پاسخ لطفاً کلیک کنید...

تعداد بازدید : 3

نظرات كاربران : نام : ایمیل : متن نظر : *لطفاً نظر خود را وارد نمائید متن بالا را وارد نمایید* 


ویدیو مرتبط :
موانع ازدواج آسان ؛ چرا ازدواج سخت شده ؟