داستان های واقعی/


  X  

تاریخ خبر : سه‌شنبه 1394.08.26 - 21:07

داستان های واقعی/ وقتی مدافع شهر سوسنگرد زنده در آتش دشمن سوخت!

دفاع مقدس/ شهید محمدرضا سبحانی
هنگامی که سرما و سیاهی از سال 1338 رخت برمی‌بست؛ محمدرضا در شهر سوسنگرد به دنیا آمد. نوجوان بود اما مبارزات انقلابی خود را با پخش اعلامیه‌های امام خمینی (ره) و حضور در راهپیمایی‌ها آغاز کرد. با پخش عطر شکوفه‌های پیروزی انقلاب، به سوی کمیته انقلاب اسلامی شتافت تا در شناسایی و مبارزه با عوامل ضد انقلاب یاران امام را یاری کند. سرانجام شهید سبحانی به سربازان هنگ مرزی ژاندارمری سوسنگرد پیوست تا از مردم و مملکت اسلامیش محافظت کند.
رژیم بعث عراق با گلوله‌های آتشینش زنان و کودکان را نشانه گرفت؛ این فرزند غیرتمند انقلاب به سوسنگرد و بستان رفت و برای مقابله با متجاوزان بعثی در منطقه سوسنگرد بستگان را دور خود جمع کرد و در ششمین روز از حمله عراق، دست به نبردی جانانه علیه دشمن زد.
شهید سبحانی مقاومتی مردانه و تاریخی را رقم زد . یکی از تک تیراندازان دشمن توانست اسوه سرباز مقاومت را در منطقه خزعلیه شهرستان سوسنگرد با شلیک به دست و پایش زخمی کند؛ محمدرضا گلوله‌ها را به جان خرید اما دشمن به این هم راضی نشد و فرمانده مزدور عراقی با دستور اکید خود اعلام کرد تا او را دستگیر کنند.
محمدرضا در حالی که حتی یک گلوله هم برای شلیک نداشت، با دست و پای زخمی به اسارت درآمد. نیروهای متجاوز تا جایی که توانستند بر پیکر این سرباز تاختند، او را لگد زدند تا تمام تیرهای شلیک شده‌اش را تلافی کنند، شهید سبحانی همچنان مقاومت می‌کرد.
دشمن متجاوز با ادعای حمایت از اعراب خوزستان، این سرباز دلاور اسلام را به نخل خرما بست، بنزین روی پیکر زخمی و خون آلود و زنده‌اش پاشید، شعله‌ای آورد و این سرباز اسلام را زنده زنده سوزاند.
باقیمانده پیکر سوخته‌اش پنج روز بعد به صورت مخفیانه و دور از چشم دشمن در نهمین روز مهر 1359 توسط مردم این شهر سوخته و مقاوم تشییع و به خاک سپرده شد.
از میان خاکستر پیکر او و شهیدانی چون او بود که ققنوس رهایی و پیروزی سوسنگرد تولد یافت . شهید سبحانی و سبحانی ها ققنوس های مقاومت ایران زمینند.

نظر شما


ویدیو مرتبط :
داستان ترسناک - داستان واقعی است که در ژاپن اتفاق فتاده