فرهنگی


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

استاندار حلبچه عراق وارد ایلام شد

به گزارش ایرنا، عبدالله محمد به همراه ارکان حسن مشاور وی عصر امروز یکشنبه 26 اردیبهشت وارد استان شده و با مقامات استانداری ایلام دیدار کرد.قرار است استاندار میسان، واسط، ...



گفتگو با «لیلیِ گلستان» مترجم و نگارخانه دار برجسته كشور


دراین مطلب آمده است: اشاره: «لیلیِ گلستان» مترجم و نگارخانه دار برجسته ی كشور دوازدهم اردیبهشت ماه، پیرو دعوت جمعی از اهالی فرهنگ و هنر برای برپایی یك كارگاه تخصصی ترجمه در دانشگاه سیستان و بلوچستان به زاهدان آمد. پس از این نشست تخصصی فرصتی فراهم شد تا دوستداران فرهنگ در دو جلسه با او دیدار و گفتگو كنند. در این میان حسن توجه «گلستان» به مقوله ی پرسش، فرصتی هرچند كوتاه در اختیار روزنامه ی زاهدان قرار داد تا با او در ارتباط با مهم ترین محورهای تخصصی فعالیت اش از جمله ترجمه ونگارخانه داری گفتگو كند. پیش از این گفتگو اما، در نشست كوچك «گلستان» با اهالی فرهنگ كه در «كافه كتاب» زاهدان برگزارشد از او درباره ی فنون و آسیب های ترجمه، به ویژه ترجمه ی شعر، نگارخانه داری، نگاهش به سینما، به ویژه آثار فرزندش -مانی حقیقی - و خاطرات روزهای درخشان زندگی اش از فرانسه تا ایران پرسیدند.
مجال گفتگوی اختصاصی «زاهدان» با «لیلی گلستان» در فرصت كوتاه پیش از دومین جلسه ی دیدار او با دوستدارانش، در هتل محل اقامتش و به همت «حمیدرضا كمیلی خواه» فراهم آمد. در آغاز این نشست كتاب هایی با محوریت موسیقی، سینما و تاریخچه ی آموزش و پرورش سیستان و بلوچستان از انتشارات تفتان به او معرفی شد. از آن پس گفتگوی ما درباره ی سال ها وروزهای گذشته و حضور «گلستان» در متن پر رنگ ترین جریانات فرهنگی كشور سیاق یافت كه به تفصیل در پی خواهد آمد.
در این گفتگو ناصر نخزری مقدم و امین رخشانی همراه ما بودند.
مهدی رخشانی
«لیلی گلستان» برای همه ی ما چهره و نام شناخته شده ای است، و شاید بخش بزرگی از این آوازه ی بلند به واسطه ی حرفه ی نگارخانه داری بوده باشد؛ اما ترجمه نیز در جایگاه والای خود با نام شما پیوند خورده است و وجه روشن تری از چهره ی فرهنگی شما را به همگان می نمایاند. به همین دلیل شاید بهتر است از ترجمه آغاز كنیم. برای ما مهم است كه بدانیم نگاه شما به عنوان یك مترجم باسابقه نسبت به جنبش كنونی ترجمه كه پرچمش در دست جوانان فارغ التحصیل از دانشگاه های كشور است و بیشتر با الگوی برگردان لفظ به لفظ هماهنگ هستند و در یك دهه ی اخیر رد پایی از خود به جا گذاشته است؛ چیست؟
من فكر می كنم مشكل نه تنها در ترجمه، بلكه در تمامی حیطه های هنری از آنجا آغاز شد كه پس از مدتی عده ای بیش از آن چه كه باید و شاید گمان كردند كه دستی بر آتش هنر یافته اند. به عنوان مثال در حال حاضر و تنها در حوزه ی نقاشی، تعداد دانشجویان یا هنرمندان نقاشی چنان افزایش پیدا كرده است كه كشور نمی تواند از پس نمایش آثار همه ی آن ها بر بیاید و ما دراین حوزه اساسا با كمبود نگارخانه روبه رو هستیم. خب این تنها در حوزه ی نقاشی نیست. ما در حوزه ی موسیقی یا ترجمه هم با چنین كثرتی مواجه ایم، و می بینیم دانشجویان بسیاری در رشته های نقاشی یا ترجمه درس می خوانند اما وقتی از دانشگاه خارج می شوند هیچ افق رخدادی برایشان ترسیم نشده و نمی توانیم تشخیص بدهیم كه این هنرمند یا متخصص بناست چه كاری انجام بدهد. آن دسته از افرادی كه جسارت می كنند تا دست در ترجمه ی اثری ببرند لفظ به لفظ برگردان می كنند و روشن است كه ترجمه ی بدی هم به دست می دهند. اما من این جوانان را مقصر نمی بینم، چرا كه می خواهند ترجمه كنند و چیزی را به جامعه عرضه كنند و دیده بشوند. در این بین من ناشر را مقصر می بینم. باید از ناشر پرسید اصلا چرا در شرایط بد كاغذ و چاپ راضی می شوید كه برای یك ترجمه ی بد هزینه كنید؟ وقتی برگردان یك كتاب بد باشد دیگر تفاوتی نمی كند كه نویسنده ی كتاب چه كسی است. نویسنده ی كتاب هر اندازه بزرگ باشد حالا قربانی یك ترجمه ی بد شده است. خب واقعا پرسش مهمی است كه چرا ناشر چنین كتابی را چاپ می كند؟ و گمان می كنم پاسخ روشن است: زیرا چنین ناشرانی سخت گیر نیستند و تعهد و مسئولیتی احساس نمی كنند. در عین حال از چاپ چنین كتابی ضرر هم می كنند چرا كه هم سرمایه را از دست داده اند و هم كسی كتابی با این سطح از كیفیت را نخواهد خرید. من خواننده را بسیار فهیم و موشكاف می بینم. خواننده ای كه می داند چه كتابی را بخرد، ازچه چیزی استقبال كند و چه چیزی را نخرد. من بر مترجمین جوان خرده نمی گیرم چرا كه خام تا هنگامه كه پخته شود مدام مشق می كند، اما من به عنوان ناشر چرا باید یك برگردان خام را چاپ بكنم؟ من باید به مترجم جوان بیاموزم كه الان زمان چاپ این اثرنیست، و او باید برود و با اثر بهتری برگردد تا دیدگاه من به ترجمه اجازه بدهد تا اثرش را شایسته ی انتشار ببینم. اما امروز درایران این اتفاق نمی افتد. یك ترجمه ی ضعیف به چاپ می رسد و مترجم چون كتاب منتشر شده داردخود را مترجم توهم می كند واین توهم باعث می شود با رضایت از خودش به سراغ ترجمه ی اثر تازه ای برود كه قطعا آن اثر هم بد خواهد بود؛ و این روندادامه پیدا می كند.
در طی سال ها دیده ایم كه تمایل خواننده ی ایرانی بیش از خواندن یك اثر ایرانی به خواندن ترجمه ی یك اثر فرنگی بوده است.اما رفته رفته با كاهش شدید شمارگان كتاب كه گاهی به پانصد یا سیصد شماره رسیده و حتی بعید نیست در آینده ای نزدیك به صد هم برسد خواننده به كلی از كتاب فاصله گرفته است. مشكل كجاست؟ آیا نویسنده ی ایرانی به راستی نمی تواند خواننده اش راسرشار كند؟
ما نویسنده ی ایرانی كه بتواند با یك نویسنده ی مهم غیر ایرانی رقابت كند نداریم. در میان نویسندگان جوان سه یا چهارنویسنده ی خوب هستند كه اكنون زیاد كار نمی كنند. نویسندگان پیشكسوت هم كم كار شده اند و اگر هم كار بكنند دچار ممیزی و سانسور می شوند و متأسفانه كتاب هایی كه پیش از این نوشته اند نیز مدت مدیدی است كه در وزارت ارشاد مانده است و موفق به گرفتن جواز نشر نمی شود. این كتاب ها اگر هم منتشر بشوند با سانسور منتشر می شوند، بنابر این با استقبال خواننده روبه رو نمی شود، چرا كه خواننده طبق گفته ی خود نویسنده حتی، اطلاع دارد كه وزارت ارشاد مثلا سی صفحه از این كتاب را برداشته است و خب طبیعی است كه به این روند و به این دست كتاب ها بی اعتماد باشد. اینجا باید پرسش اصلی را از نویسنده پرسید: چرا اجازه می دهی كه سی صفحه از كتابت را بردارند؟ چرا یك كتاب مُثله شده را چاپ می كنی؟ نویسنده باید در پاسخ وزارت ارشاد بگوید: كتاب من همین است و اگر نمی پذیرید، تن به چاپ یك كتاب سانسور شده نمی دهم. اما موضوع همین است. نویسنده این كار را نمی كند. چرا كه می خواهد به هر طریق كتابش را انتشار دهد و مطرح شود. نویسنده می خواهد به هر قیمتی نامی بیابد،اما غافل از این است كه با این كار در واقع به خودش ضربه می زند. در این شرایط خواننده از آنجا كه معمولا حجم سانسور یك ترجمه بیان نمی شود به سراغ كتابی می رود كه دقیقا نمی داند آیا سانسور شده است یا خیر. در حالی كه مؤلف معمولا در برابرسانسور واكنش شدید تری نشان می دهد.
به نظر می رسد كه در ترجمه كار راحت تر هم هست. یك موضوع یا هنجار در تألیف بیشتر از ترجمه مورد موشكافی قرار می گیرد. این طور نیست؟
بله. همین طور است. اما در عین حال هم در سانسور به خودی ها بیشتر و دقیق تر می پردازند. مشكل سانسور به هر ترتیب درایران وجود دارد و من فكر نمی كنم در آینده ی نزدیك حل بشود.
شما در حوزه های مختلفی كار كرده اید. به گفته ی خود شما حتی دوره ای در آغاز جوانی به بازیگری سینما هم فكر می كرده اید، پس از آن در فرانسه موقعیت تجربه های دیگری را هم داشته اید؛ اما با این همه پس از بازگشت به ایران در كسوت طراح پارچه مشغول به كار شدید. در این بین علاقه ی شخصی شما به كدام حوزه است، و پرداختن به كدام حوزه را ضروری می دانید؟
من در رشته ی طراحی تحصیل كرده بودم. هیچ اشكالی در كار نبود اگر حتی تا امروز هم این كار را ادامه می دادم. مشكل شرایطی بود كه من در آن كار می كردم. هنگامی كه به ایران آمدم من یك متخصص در حوزه ی تشكیلات چاپ پارچه و نساجی بودم، اما در همین حال مدیر این مجموعه به اروپا سفر می كرد و در بازگشت با یك چمدان پر از نمونه ی پارچه های غربی بازگشت و از من انتظار می رفت كه از روی این طرح ها نمونه برداری كنم. برای یك هنرمند سخت است كه در حوزه ی تخصصی اش مجبور به دیدن و تحمل كردن نمونه های غیر اصیل و دست دوم باشد. خب طبیعی است كه من نمی توانستم با چنین شرایطی ادامه بدهم. در میان همه ی حوزه هایی كه در آن ها طبع آزموده ام میان نگارخانه داری و ترجمه ترجیحی ندارم. فكر می كنم با این هر دو كار به ایران و مردم ایران خدمت می كنم. از من پرسیده شد كه چرا از ایران نرفتی؟ چرا باید از ایران می رفتم؟ من به این خاك و به این مردم تعلق دارم. من در برابر این خاك و رشد فرهنگ و هنر در ایران مسئولیت بزرگی دارم، و به كار در قبال این مسئولیت افتخار می كنم و وابستگی ام به ایران را ارج می نهم. در تمام این سال ها من كار كرده ام و به واسطه ی همین كاراست كه روح من زنده و پویا است (این زندگی نتیجه ی یك عمر كار فرهنگ


ویدیو مرتبط :
‫نگارخانه کاخ گلستان‬‎