سایر
2 دقیقه پیش | جمهوری آذربایجان با گرجستان و ترکیه مانور مشترک نظامی برگزار می کندایرنا/ جمهوری آذربایجان روز یکشنبه قبل از آغاز مذاکرات وین با حضور نمایندگان منطقه قره باغ کوهستانی، اعلان کرد که قصد دارد تمرین های نظامی با مشارکت گرجستان و ترکیه برگزار ... |
2 دقیقه پیش | ژنرال فراری سوری از رژیم صهیونیستی درخواست کمک کردالعالم/ ژنرال سابق و فراری ارتش سوریه که به صف مخالفان بشار اسد پیوسته، از رژیم صهیونیستی خواست که در مقابله با رییس جمهوری سوریه، مخالفان مسلح (تروریست ها)را یاری کند!.به ... |
عالمی که انسان نام گرفت/ وسعتی به نام فکر - قسمت سی و هشتم
آخرین خبر/ مهمترین و ضروری ترین علم آن است که برای حیات، نشاط و توانایی انسان، اساسی ترین مطالب را دارا باشد.به همین منظور قصد داریم مطالبی شامل سه بعد انسان شناسی (جسمشناسی، ذهن شناسی و روح شناسی)را با زبانی ساده تقدیمتان کنیم. باشد که راه گشا باشد.
لینک قسمت قبل
گاه فکر میکنیم به دنبال بهترین هستیم و روزگار به ما میفهماند بدترین را هدف داشتهایم. گاه فکر میکنیم به بدترین دچار گشته ایم و دقتی عمیق باعث میشود بهترین بودنش را به مرور نمایان سازد. گاه فکر میکنیم هر سؤالی ارزش جواب دادن دارد ولی میفهمیم باید سؤالات را هدفمند نمود و صاحب بهترین سؤالات شد، که این گونه زیستن برای یک نوجوان و جوان بهترین جوابها را به دنبال دارد و بعد از آن، بهترین عملها و بهترین سرنوشتها را...
سؤالات مشترک بشر یعنی سؤالاتی که هر نوجوان در هر جای دنیا و با هر عقیده و مذهبی، پیشرفت سریعش را در گرو جواب دادن هرچه دقیقتر به آنها بداند.
از آنجا که فرموده اند، درست سؤال کردن نصف علم است، در این قسمت سؤالات نوجوانان و جوانان را در موضوعاتی که فهمش نسبت به دیگر موضوعات اولویت دارد آورده ایم تا با پاسخگویی به آنها خود را دقیقتر بیازمایید که چه مقدار از این کتاب را درست فهمیده اید و متوجه گردید که چه مقدار در بیان مباحث توانا گشته اید...
این خود تمرینی است عملی برای مشاوره دادن به مخاطبین در مباحث مورد نیاز، پس دقت نمایید با کلامی شیوا و روان به این سؤالات پاسخ دهید.
از خودم تا خودم، میلیاردها سال نوری:
سن مفید من چند سال است؟
دوست دارم چند سال زندگی کنم؟
تا به حال چه چیزهایی داشته ام؟
از خواستههایم چه چیزهایی نیاز حتمیام بوده؟
به چه مقدار از خواستههایم رسیده ام؟
نیازهای حتمیام را چطور پیدا کنم؟
خواستههای معقولم چه چیزهایی هستند؟
چه مقدار از خواستههایم را که فکر میکردم برایم لازم هستند، بعداً بیشتر سربارم شدند و ضررشان بیشتر از منفعتشان بود؟
تا به حال از کدام کارهایم راضی بودم و حسرتش را نمیخورم؟ چه مواقعی یک انسان از خودش راضی میشود؟
داشتههایم چه تأثیری در روحیه و رفتارم داشته؟
باید برای چند سال برنامه ریزی کنیم؟ 15 سال؟ 40 سال؟ برای ابد؟
سنین نوجوانی از چه سالی شروع میشود؟ و به چه سنی ختم میشود؟
در این سنین چه سرمایههایی بارور میشوند؟
قدرت تفکر و تعقل از چه سنینی بیشتر مورد توجه قرار میگیرد؟
کدام سرمایههای انسان ارزشمندترین سرمایه برای پیشبرد اهدافش میباشد؟
چگونه میتوانم سرمایههایم (جسم و ذهن و روح) را پرورش دهم؟
چگونه باید از آنها استفاده کرد؟ هماهنگی سرمایهها یعنی چه؟
چه چیزهایی باعث به جریان افتادن قوهی تفکر میشوند؟
چه چیزهایی باعث مختل شدن فکر میشوند؟
باهوشی یعنی چه؟ آیا باهوشی، داشتن حافظهی قوی است؟
آیا اینکه همهی علت و معلولها ذهنی هستند و گفته میشود: «افکار شما آفریننده اند و شما تبدیل به همان چیزی میشوید که دربارهی آن بیشتر فکر میکنید» درست است؟
انسان خواستار تنوع هاست، آیا تنوعها با تفکرات صحیح تعارض دارند؟
محرکهای ما چه چیزهایی هستند؟ آیا این محرکها بین انسانها مشترک است؟
موفق ترین انسانها با سرمایههای درونی به جایی رسیده اند یا با سرمایهها و امکانات بیرونی؟ آیا همیشه نعمتها و امکانات، آنطور که میخواهیم وجود دارد؟
برای بهره برداری از استعدادها و یا رسیدن به اهداف چگونه باید آماده شد؟
از این دو گروه کدام به نتیجه میرسند؟
الف) آنهایی که همه نوع امکانت رفاهی دارند و در راه اهدافشان استفاده میکنند.
ب) آنهایی که آموخته اند از کمترین امکانات بیشترین و بهترین بهرهها را ببرند.
در تعارض تنوعها و مختل شدن تفکر کدام را انتخاب کنم؟
برای فراموش کردن غم و غصهها آیا بهتر نیست خود را به گونهای مشغول سازیم؟
چگونه میتوان فکر را مشغول کرد؟
مگر انسانها عقل ندارند؟ پس چرا باید مشورت کنیم؟
آیا مشورت و استفاده از فکر دیگران باعث بیاستفاده ماندن فکر خودم میشود؟
با چه کسی باید مشورت کنم؟
در جایی که از مشورت کردن حیا میکنیم و خجالت میکشیم چه باید بکنیم؟
راجع به چه مسائلی باید مشورت کنیم؟
آیا فکر هم خسته میشود؟ اگر خسته میشود چه چیزهایی علت خستگی آن هستند؟
آیا این درست است که گفته میشود هر چیزی که ذهن خود را به آن مشغول میسازید در زندگی واقعیت پیدا میکند؟ اگر واقعیت دارد فکر خود را به چه چیزهایی مشغول سازیم؟
اگر همه چیز با فکر است پس حس ششم یا همان «به دلم افتاده» چیست؟
فکر چگونه آرام میگیرد؟ آیا فکر هم اشتباه میکند؟
آیا انسان به حدی میتواند برسد که اشتباه نکند؟ و نیاز به هیچ نظر و دینی نداشته باشد؟
آرامش فکری چه فوایدی دارد و چه تأثیری بر اعضاء میگذارد؟
نیازهای حتمیام را باید از کجا برطرف کنم؟ نقصهای من چیست؟
آیا همهی نقصهایم بر طرف میشود؟
آیا میخواهم زندگی کنم که همه چیز داشته باشم؟
آیا احساس نیاز با همه چیز داشتن از بین میرود؟
آیا کسی بوده که به چیزی برسد و بالاتر از آن را نخواهد؟
احساس نیاز را باید از بیرون بر طرف کرد یا از درون خود شخص؟ چگونه؟
آیا اصلاً این احساس نیاز از بین میرود؟
آیا ارتباط با خدا ما را از همه چیز بی نیاز میکند؟
اندازهی هر انسان چه قدر است؟
آیا همان طور که دوستان زیاد میشوند، وجود درونی انسان هم زیاد میشود؟ چگونه؟
انسان چگونه میتواند بفهمد زیاد است یا کم؟ آیا مردم و رفتار آنها میتوانند معیار باشند؟
چرا همیشه بی قرار هستیم؟ حتی بعد از اینکه به بعضی از خواستههایمان میرسیم؟
اصلاً من در این دنیا چه میکنم؟ از کجا بفهمم که برای چه هستم؟ و تا چه زمانی؟ چگونه میروم؟
اگر از بین بروم چه اتفاقی میافتد؟
آیا در آن دنیا هم ادامهی شغل اینجا را دارم؟
دوستان، ماسکهای زیبایی و زشتی:
حرکت ما از کجا شروع میشود؟
ما مشتری و خواهان چه هستیم و حاضریم از چه چیزهایی به خاطر آن بگذریم؟ چه کسانی مشتری و خواهان من هستند؟ به چه قیمتی و چرا؟
در سنین نوجوانی چه چیزهایی بیشتر مرا به سوی خود میکشانند؟ آیا محیطها تأثیری در خواستن و نخواستن من دارند؟
آیا این جمله که «زندگی شما نتیجهی انتخابهای شما تا این لحظه است» درست است؟ اگر این گونه است چه چیز را انتخاب کنم؟ آیا میتوانم انتخابهای گذشته را تغییر دهم؟
چه کسی را، با چه ویژگیهایی از صمیم قلب دوست دارم؟ دیگران مرا با چه ویژگیهایی دوست دارند؟
آیا مهم است حتماً کسی را با ویژگیهایی خاص دوست داشته باشیم؟
اگر کسی را دوست داشته باشید، چقدر برایش از وجودتان مایه میگذارید و چقدر برایش وقت صرف میکنید؟ آیا همهی چیزها در دوست داشتن و دوست نداشتن خلاصه میشود؟
انسان یا بهتر بگویم یک نوجوان چگونه در مقابل دیگران شخصیت کسب میکند؟
چه چیزهایی را مردم بی ارادگی و یا بی شخصیتی میدانند؟ شخصیت کاذب چیست؟
اگر واقعیت خلاف فهم مردم بود وظیفهی من چیست؟
چرا انسان دنبال دوست میگردد؟
انسان چگونه بیشترین دوست را پیدا میکند؟
به چه ویژگیهایی در دوستان صمیمی قانع شده ام؟
آیا کسی را که با من هم عقیده است و مرا تصدیق میکند، دوست میدارم گرچه در فکرمان احتمال اشتباه میباشد؟
تا به حال با چند نفر دوستِ همدل شده ام؟ دوستیام با چند نفر از دوستانم ادامه داشته است؟
چرا از خیلی از دوستانمان به زودی جدا میشویم؟ و با بعضی از آنها آنقدر صمیمی میشویم که حاضریم تمام هستیِ مان را فدا کنیم؟
فرق خوبی با خوشی در چیست؟ دنبال کدام هستم؟ مردم و والدین بیشتر به خوبی تشویق میکنند یا به خوشی؟
چیزهایی که بیشترین عامل جذب دیگران هستند، ذاتی هستند یا اکتسابی؟ آیا خوشرفتار شویم که دیگران دوستمان داشته باشند؟
چند درصد از کارها و فکرهای گذشتهی ما برای خوشی و چند درصد برای خوبی بوده؟
چند درصد از فکرها و هدفهایی که برای آینده داریم برای رسیدن به خوبی است و چند درصد برای رسیدن به خوشی؟
آیا میشود در کاری هم خوبی باشد و هم خوشی؟
چه کنم تا دوستانم مرا در اثر عدم همراهیم با آنها در بسیاری از مسائلی که به ضرر من است، مرا طرد نکنند و تنهایم نگذارند؟ اصلاً آیا طرد شدن من توسط دوستانم اهمیت دارد؟
فرق کسی که به دنبال بیشترین دوست است با کسی که دنبال بهترین دوست است، در چیست؟
آیا علاقهی ما به دیگران تأثیری در علاقهی دیگران نسبت به ما دارد؟
عادتهای رفتاریِ غیر اخلاقی را تا چه سنی میتوان راحتتر تبدیل به ر
ویدیو مرتبط :
0038 آموزش برنامه نویسی سی شارپ - بخش اول: مقدمات - قسمت سی و هشتم: String رشته (4)