نقدی بر فیلم «ناهید»


سینماپرس/ «ناهید» فیمی قابل تأمل است؛ تنها کافیست تهیه کنندگانی چون مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به عنوان سیاست گذاران اصلی تولید یک اثر سینمایی، فارغ از برخی بهره برداری های ابهام برانگیز، مسیر ساخت اثر را به نحوی تسهیل بخشند تا مانع از ایجاد و یا تقویت برخی شبهات اعتقادی پیرامون مباحثی چون کاربرد «صیغه» در جامعه امروز ایران اسلامی شوند!
نقش زن در تعاملات اجتماعی از کوچکترین و مهمترین جایگاهش یعنی خانواده تا عرصه های بزرگ تر اجتماعی در زمینه های مختلف، همیشه از سوی سینماگران امری مهم بوده و مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. روایت هایی که گاه ریشه در واقعیت اجتماع دارند و گاه با غرض از سوی سینماگر با تحریف و اغراق آمیخته می شوند تا هر یک به گونه ای از جایگاه زن در اجتماع سخن بگویند و تصویری هرچند اغراق آمیز را از جایگاه زن به مخاطب عام نشان دهند. اما اینکه چگونه نگاهی به زن در سینما به مثابه یک الگو و یا استعاره از زن ایرانی می تواند درست و سازنده باشد به روایت فیلم ساز و نگاه او به زن و جایگاه او در اجتماع باز می گردد. نگاهی که گاه به حدی در روایت، دچار اغراق و غلو می شود تا مخاطب را به اشتباه، به سوی موضعی یک سویه همچون فمنیسم که خاستگاهی متفاوت از سینمای اجتماعی زن محور دارد می کشاند.
فیلم ناهید که اولین ساخته بلند سینمایی آیدا پناهنده به حساب می آید با محوریت یک زن ایرانی به نام ناهید، روایت گر تنهایی ها، خستگی ها و ناملایمتی هایی است که یک زن در طبقه اجتماعی پایین جامعه متحمل می شود. ناهید، روایت انسان امروز نیز هست. روایتی از سرگشتگی و تنهایی بشر در انبوه مراودات و تعاملات، تنهایی که تمام آمال و آرزوهای انسان را با خودش می برد و انسان را اسیر زمان از دست رفته خودش می کند.
ناهید زندگی تباه شده ای دارد که حاصل یک ازدواج ناموفق و احتمالا اجباری است. ازدواجی فامیلی که هنوز در اقوام مختلف ایرانی مرسوم است و علی رغم شهری شدن بیشتر فضاهای بومی و روستایی، هنوز هم از سوی خانواده ها امری غیرقابل تغییر به حساب می آید که دختر خانواده باید به آن تن دهد. اما ناهید از همسر خود جدا شده و اکنون با پسری نوجوان، در تلاش است تا زندگی مستقلی را برای خود بسازد تا حداقل آینده ای روشن را برای نسل پس از خود به ارمغان بیاورد.
زندگی ناهید در برزخی میان امروز و فردا قرار دارد. امروز خودش و فردای پسرش، فردایی که از جانب پسرش دیده نمی شود و بی اهمیت است اما او حاضر است تا امروز و آرزو ها و آمال هایش را برای تثبیت آن هزینه کند. در نهایت اما این امروز ناهید است که به دست تقدیر و زمانه به تاراج می رود. به طوری که انتهای داستان هیچ تفاوتی با ابتدای آن ندارد، ناهید معلق میان تصمیم گیری برای خودش و یا آینده پسرش درمانده است.
در این میان انتخاب هایی که ناهید دارد نیز به صورتی استعاره ای بیان شده است، شخصیت پژمان بازغی که یک پشتیبانه واقعی برای ناهید به حساب می آید افقی رو به دریا دارد و خانه هایی که در مقابل امواج آرام و گاه خروشان دریا قرار دارند. انتخابی که شاید معقول و مطمئن به نظر آید اما نشان از تلاطمی درونی دارد و ریشه هایی که نه در خاک بلکه در آب رها شده اند و قابل اتکا نیستند. از سویی دیگر احمد همسر پیشین ناهید، کسی است که تنها یک تماشاگر است، او با آنکه اعتیاد خود را ترک کرده اما در گردابی دیگر خود را اسیر ساخته است. گردابی به نام قمار که می تواند هر زندگی را به کابوس بدل کند. با شناخت بیشتر مخاطب از او در می یابیم که پسر او نیز قرار است راه پدرش را در پیش گیرد و این همه تلاش ناهید قرار نیست به سرانجامی خوش برسد. در واقع ناهید انتخاب هایش را بر سر آینده ای برای پسرش از دست می دهد که از امروز مشخص است هیچگاه قرار نیست به وقوع بپیوندد.
ناهید را نمی توان حتی از لحاظ فرمی نیز در زمره فیلمهای فمنیسم گرای سینمای ایران قرار داد، سینمایی که نه هیچگاه وجودی مستقل داشته و نه به معنای درستش تحلیل و بررسی شده است و تنها از جانب سینماگران افراطی و گاه پرحاشیه و از سویی دیگر مخاطبینی عجول و منتقدینی جبهه دار و پر تنش ایجاد شده است. سینمای فمنیسمی ایران نه بر روی پرده سینما، بلکه در حواشی سینما و در حاشیه های مجلات و رسانه های سینمایی است که موجودیت دارد، با این حال ناهید نخواسته که در این مسیر قرار بگیرد و قرار هم نگرفته، او از سردرگمی زنی در جامعه امروز ایران می گوید که نمی داند برای خود موجودیتی مستقل و مختار دارد یا تنها برای خواسته و هدف دیگران است که وجود دارد و زندگی می کند.
قهرمانی منفعل در امتداد سینمای ضد داستان
سینمای ضد داستان یا خرده پیرنگ در سال های اخیر طرفداران زیادی در میان کارگردانان و همچنین مخاطبین حرفه ای سینما پیدا کرده است، سینمایی که در آن قهرمان به شکل و شمایل کلاسیک اش حضور ندارد و قرار نیست تا یک تنه حلال همه مشکلات داستان باشد، در ناهید نیز به همین صورت شخصیت ناهید قهرمان داستان خودش است، داستانی که در آن ناهید گاه مغلوب و گاه غلبه کننده آن است، اما این روایت زندگی ناهید است که او را قهرمان اثر کرده است نه تصمیمات و کنش های فردی و قهرمانانه او.
همچنین دیگر شخصیت های فیلم ناهید نیز در دسته بندی های کلاسیک فیلم یعنی آنتاگونیست و پروتاگونیست قرار نمی گیرند و موضعی خنثی و خاکستری دارند، حتی می تواند همسر سابق ناهید را با همه بدی هایش در زندگی ناهید دوست داشت و با او ارتباط برقرار کرد. یا به همین میزان می توان از مسعود با بازی پژمان بازغی با همه خوبی هایش در حق ناهید بدتان بیاید، چراکه این خاصیت شخصیت های خاکستری است که به شدت انعطاف پذیر و در عین حال مستقل از داستانند.
موج نو فیلمسازان جوان سینمای کشور با فیلم های اول خود نشان دادند که سینما را به خوبی می شناسند و می توانند از امکانات روایی آن در قالب های مختلف به نحو احسن استفاده کنند، چه سینمای کلاسیک داستان گو باشد چه سینمای خرده پیرنگ مدرن؛ کافیست سرمایه گذاران و تهیه کنندگانی چون مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به عنوان سیاست گذاران اصلی تولید یک اثر سینمایی فارغ از برخی بهره برداری های ابهام برانگیز، مسیر ساخت فیلم را به نحوی تسهیل بخشند تا مانع از ایجاد برخی شبهات اعتقادی پیرامون مباحثی چون «صیغه» در جامعه امروز ایران اسلامی شوند!
بهاره خدابخش

با کانال تلگرامی آخرین خبر همراه شوید telegram.me/akharinkhabar


ویدیو مرتبط :
جشنواره فیلم فجر 33 : تیزر فیلم سینمایی «ناهید»