فرهنگی


2 دقیقه پیش

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس

تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ...
2 دقیقه پیش

استاندار حلبچه عراق وارد ایلام شد

به گزارش ایرنا، عبدالله محمد به همراه ارکان حسن مشاور وی عصر امروز یکشنبه 26 اردیبهشت وارد استان شده و با مقامات استانداری ایلام دیدار کرد.قرار است استاندار میسان، واسط، ...



شهیدان بر اعمال، رفتار و کردار ما نظارت تام دارند/ماجرای امضای کارنامه دختر توسط پدرشهیدش


«سادات میرصانعی» روز دوشنبه درگفت وگو ایرنا افزود: شهید صالحی قبل از انقلاب اسلامی از سال 1342 همراه با امام راحل علیه رژیم ستم شاهی به مبارزه برخواسته و بارها تحت تعقیب و بازداشت قرار گرفت.
وی ادامه داد: ایشان بعد از انقلاب اسلامی نیز با آغاز جنگ تحمیلی، مشتاقانه برای دفاع از جبهه اسلام و دفاع از میهن خود، در برابر کفر به سرزمین جهاد و شهادت شتافت.
وی گفت: این شهید بزرگوار درسال 1323 در خوانسار متولد شده و در تاریخ 29/11/1362 به دست عوامل ضد انقلاب در جوانرود کردستان به شهادت رسید و پیکر پاک و مطهر ایشان در گلزار شهدای علی ابن جعفر (ع) قم و در قطعه چهارم ردیف 5 به خاک سپرده شد.

*آغاز مبارزات انقلابی شهید به روایت همسرش
میرصانعی گفت: شهید درسال 1342 با دیدگاه های حضرت امام راحل آشنا شد، زمانی که هنوز ایشان 18 سال داشت به دروس حوزوی علاقه مند شده و به صورت غیرحضوری به تحصیل علوم دینی می پرداخت، به شدت هم به حضرت امام راحل عشق می ورزید.
وی ادامه داد: وی در این سن از محضر آیت الله شهید سعیدی و مجتهد تهرانی استفاده کرد.
وی گفت: شرکت در کلاس درس آیت الله شهید سعیدی و آشنایی با روحیه مبارزاتی آن شهید والامقام، شهید صالحی را در زمره شاگردان شهید سعیدی و یاران وی برای حمایت از امام راحل درآورده و فعالیت انقلابی وی بسیار زیاد شده بود.
همسر شهید خاطرنشان کرد: ایشان با وجودی که درس حوزوی را تا معادل لیسانس دنبال کرده بودند ولی به خاطر احتیاطی که در مسائل دینی داشتند شهریه هم دریافت نمی کرد، دائم در حال رفت آمد به قم و تهران بود.

*دستگیری صالحی در منزل آیت الله شهید سعیدی
وی اظهار داشت: زمانی که امام راحل را تبعید کردند، آیت الله سعیدی نیز بر حجم انتقادات خود نسبت به رژیم افزوده بود و شاگردن ایشان نیز بیانیه ها، اطلاعیه و کتاب های امام راحل توزیع می کرد، شهید صالحی در سال 1349 در منزل آیت الله سعیدی بود که نیروهای ساواک وارد منزل شده و ایشان را همراه با آن شهید دستگیر و به کلانتری بردند.
میرصانعی افزود: زمانی که نیروهای کلانتری رسیدند آیت الله شهید سعیدی خطاب به نیروهای ساواک گفت، شما با من کار دارید ایشان( شهید صالحی) را آزاد کنید، ساواکی ها نیز بعد از شکنجه های جسمی و روحی و تهدیدهای فراوان و بعد از هشت ساعت بازداشت، صالحی را با تعهد آزاد کردند و بعد از آن شهید آیت الله سعیدی در روز 20 خرداد 1349، در زندان قزل قلعه به دست ماموران ساواک زیر شکنجه به شهادت رسید.
وی ادامه داد: قبل از شهادت شهید سعیدی، صالحی همراه ایشان در نجف خدمت امام راحل رسیده بودند و از ایشان رهنمود می گرفتند، وی آن زمان کتابی از امام راحل را وارد کشور کرده که توزیع آن در بین جوانان بسیار شورآفرین بود.
میرصانعی گفت: اسم آن کتاب را الان در ذهن ندارم ولی شهید چنان روی آن کتاب حساس بود که می گفت دوست دارم هر چیزی را از دست بدهم ولی این کتاب را نگیرند تا بتوانم پیام امام راحل را برسانم.

*پخش اعلامیه های امام در سوریه و مکه و مدینه
میرصانعی با اشاره به همراهی خود با شهید گفت: بنده نیز بعد از ازدواج با شهید صالحی، در مبارزه با رژیم شاه و همراهی با نهضت امام راحل، نه تنها مشوق وی بودم بلکه با ایشان همراه شدم.
وی ادامه داد: انقلاب به اوج خود رسیده بود، سرکوب های رژیم و فضای اختناق هر روز دامنه بیشتری پیدا می کرد، بنابراین انقلابیون دنبال روزنه هایی برای تبلیغ انقلاب، پخش اعلامیه و اطلاعیه های امام راحل و مبارزه علیه رژیم بودند.
وی اظهار داشت: بنده همراه شهید صالحی به سوریه رفته بودم، مقداری کتاب، اطلاعیه و نوار را از سوریه تهیه و در مرز ایران وترکیه مخفی کردیم و وارد کشور کردم، از سوی دیگر این اعلامیه و اطلاعیه ها نیز میان زائران ایرانی که در حرم مطهر در سوریه مشرف می شدند، توزیع می کردیم.

*محل جاسازی اطلاعیه ها و اعلامیه های شهید صالحی در قم
همسر شهید صالحی در ادامه گفت: رژیم شاه، شهید صالحی را زیر نظر داشت و منزل را نیز بازرسی می کرد، حجم اطلاعیه ها، اعلامیه ها و نوارها به گونه ای بود که برای جابجایی و بسته بندی آنها یک کارگر گرفته بودیم، ساواک یک روز وارد منزل شده و ضمن بازرسی، مقداری از آنها را ثبت و با خود بردند.
میرصانعی گفت: ما برای اینکه بتوانیم این کار را با مهارت بیشتر انجام دهیم منزل 'دایی' خودم در خیابان زاویه قم بود و وی در حیاط منزل یک باغچه داشتند، ما در آن باغچه یک چاله کنده بودیم و نوار و اعلامیه ها را درون آن ریختیم.
وی ادامه داد: از سوی دیگر برخورد شهید صالحی به گونه ای بود که زود طرف را جذب می کرد، به عنوان مثال روزی در کنار منزل در حال حمل چند کتاب و اطلاعیه بود که چندنفر از کماندوهای رژیم، راه ایشان را سد کرده بودند، ما تصور می کردیم دیگر کار وی تمام است ولی رفتار و اخلاق ایشان چنان بر آنها تاثیر گذاشته که با خنده از هم جدا شدند.
میرصانعی خاطرنشان کرد: یک سال دیگر نیز همراه ایشان به مکه رفته بودیم، وی در مسجدی سخنرانی داشته و همراه هم نیز اقدام به توزیع نشریه، نوار و اطلاعیه های انقلابی امام راحل کردیم و فضا را به گونه ای در مکه تحت تاثیر قرار داده که یکی از بزرگان از مدینه تماس گرفت و گفت: در مکه چه کار کردید که در مدینه حکومت نظامی شد.

*پیروزی انقلاب اسلامی و رسالت دیگر شهید
وی ادامه داد: با پیروزی انقلاب اسلامی، شهید صالحی نه تنها آرام نگرفت بلکه فعالیت های وی دو چندان شد، از هر موقعیتی برای کمک به نظام و انقلاب استفاده می کرد.
میرصانعی خاطرنشان کرد: بعد از پیروزی پیشنهادهای کارهای متعددی به شهید صالحی ارائه شده ولی زیر بار هیچ کدام نرفت و می گفت، می خواهد برای همیشه در بین مردم به آنها خدمت کند، از هر فرصتی برای تبلیغ دین استفاده می کرد.
وی یادآورشد: شهید صالحی به 400 نفر از ایتام کمک مالی و تحصیلی می کرد، کنار فعالیت های آموزشی، توجه به ایتام و تحصیل آنها مورد تاکید ایشان بود، بیان خوب و رسایی داشت و مردم را به خوبی جذب انقلاب می کرد.

*آغاز جنگ تحمیلی و فعالیت های شهید صالحی
وی اظهار داشت: در31 مردادماه 1359 که رژیم بعث عراق با هدف نابودی انقلاب اسلامی تهاجم همه جانبه خود را آغاز کرده بود، شهید صالحی نیز وارد مبارزه با حزب بعث عراق و دفاع از استقلال و تمامیت ارضی کشور شده است، وی در پشت صحنه جنگ، حضور فعال و تاثیرگذاری داشت واز سوی دیگر هر دو هفته، یکبار در جبهه حاضر بودند.
میرصانعی خاطرنشان کرد: ایشان در نیروی هوایی تهران مستقر شده و هر وقت به جبهه نبود (که معمولا کمتر اتفاق می افتاد که ایشان دوهفته در جبهه حضور پیدا نکنند،) با تبلیغ و تشویق مردم برای کمک به رزمندگان اسلام، تاثیر خود را می گذاشت.
وی ادامه داد: یک روز متوجه شدیم که یک کیسه پر از طلا آورده بود و گفت اینها را بانوان برای کمک به جبهه اهدا کردند، بنده نیز یک گردنبند و انگشتر طلا خود را به ایشان دادم و وی نیز برای مخارج رزمندگان در جنگ تحمیلی استفاد می کرد.
میرصانعی یادآورشد: حسینیه خوانساری های تهران محل سخنرانی های وی در زمان جنگ بود، مردم نیز با حضور در سخنرانی های ایشان، برای کمک به جبهه تشویق می شدند، وضعیت به گونه ای بود که بیشتر اوقات وقتی رزمندگان چیزی می خواستند به وی اعلام و ایشان لباس، خوراکی و سایر اقلام مورد نیاز را ارسال ، خود نیز مرتب در جبهه های جنوب و کردستان حضور پیدا می کردد.

*حضور شبانه شهید صالحی در نانوایی های تهران برای کمک به رزمندگان
وی ادامه داد: زمانی ما برای اعزام آذوقه به جبهه باید تلاش زیادی می کردیم، شهید صالحی با برخی نانوایی های تهران صحبت کرده که روز برای مردم پخت کنند و شب نیز برای جبهه ها، به شاطر نانوایی ها هم می گفت اگر خسته شدند می تواند شخص دیگری جایگزین خود کنند.
میرصانعی خاطرنشان کرد: شهید صالحی شب ها به این نانوایی ها سر می زد و جایی که مشاهده می کرد کارگران نانوایی خسته هستند، ایشان لباس مخصوص نانوایان را پوشیده و تا صبح اقدام به پخت نان کرد، در سایر نانوایی ها نیز به کارگران کمک می کرد.
وی ادامه داد: در یک نانوایی از سر شب تا ساعت چهار بامداد ایشان در نانوایی کار می کرد تا بتواند نان به جبهه ها برساند.

*نحوه شهادت شهید مجتبی صالحی
وی در ادامه گفت: ایشان هفته ای یکبار به جبهه می رفت و معمولا در زمان مورد نیاز به تهران باز می گشت، یک روز تماس گرفت که بچه ها را از قم به تهران بیاورید تا آنها را ببینم، ما نیز از قم به سمت تهران راه افتادیم، بر اساس ضرورتی در جبهه، ایشان بدون اینکه بچه های خود را ملاقات کند عازم باختران شد.
میرصانعی یادآورشد: در راه ایشان تماس گرفت که از تهران به سمت کردستان رفته و دیگر شما نیایید، برخی همراهان وی گفتند، زمان حرکت، هر کاری کردیم ماشین روشن نمی شد، درب پارکینگ هم باز نشد ولی به سختی با دستگاه های برقی درب پارکینگ را باز و ماشین را روشن کرد.
وی ادامه داد: همراهان به شهید صالحی گفتند، این کار حکمتی دارد و اگر امکان دارد امروز به جبهه نروید و فردا عازم شوید، ولی ایشان گفت باید همین امروز برویم و بعد از حرکت ساعت 16 عصر به باختران رسیدیم ، برخی نیز خبر داده بودند که خط مقدم ذخیره غذایی ندارد.
وی گفت: ایشان آن روز به یاد افرادی که درخط مقدم بودند و ممکن بود ذخیره غذایی تمام کرده باشد چیزی میل نکرد.
میرصانعی گفت: یک راننده و یک کمک راننده همراه ایشان بود، خودرو نظامی و دوکابین بود، شهید صالحی خطاب به کمک راننده گفت، شما بروید وسط بنشینید، خودش کنار درب ماشین قرار گرفت، مقداری هم آجیل همراه داشت به راننده و کمک راننده دادند و گفت شما بخورید من می خواهم قرآن بخوانم و از ان آجیل ها هم استفاده نکرد.
وی ادامه داد: در مسیر نیروهای دشمن که از حزب کومله بودند ابتدا به سمت خودرو شلیک کرده و سپس شهید را مورد هدف قرار دادند.
میرصانعی به نقل از همراهان شهید گفت: شهید مجتبی صالحی حدود هشت ثانیه زنده بود و در این مدت جمله' یا زهرا (س)، لبیک یا زهرا (س)' را فریاد می زد و به سوی معبود خویش شتافت.

*چگونگی آگاه شدن از شهادت همسر
همسر شهید در ادامه گفت: آن زمان پدرم نیز در جبهه جنگ در همان منطقه بود، با ایشان تماس گرفتند که شهید مجتبی صالحی در تهران است و می گویند شما هم باید فردا تهران بیایید و کار فوری با شما دارند.
وی ادامه داد: پدرم نقل می کرد که وقتی در مسیر آمدم ماشین حامل شهید صالحی را دیدم که به رگبار بسته شده بود و با خودم گفتم هرکس درون این ماشین بود به طور قطع به شهادت رسید، وی به تهران آمدند و خبر شهادت را دریافت کردند ، پدرم نیز به ما خبر داده و من نیز به نوعی به فرزندانم اطلاع رسانی کردم که روحیه آنها تضعیف نشود.
میرصانعی گفت: عمامه، وصیت نامه و دفترچه یادداشت شهید نیز در زمان شهادت و اصابت گلوله کاملا سوخت و وصیت نامه ایشان به همین دلیل در دست نیست.
وی یادآورشد: از شهید صالحی چهار فرزند دختر و دو فرزند پسر به یادگار مانده است که همه آنها به سامان رسیده اند.

*عنایت شهید صالحی بعد از شهادت
همسر شهید صالحی می گوید: عنایت شهید بعد از شهادت ایشان نیز کم نشده و وی حضور و بر کارهای ما نظارت دارد و نمونه بارز آن نیز برای دخترم زهرا،اتفاق افتاده است.
وی ادامه داد: در روزهای پایان سال 62 که خبر شهادت را آوردند و شهید نیز تشییع و به خاک سپرده شد، فرماندار خوانسار چند روز عزای عمومی اعلام کرده و ما نیز در مراسمی در این شهرستان دعوت شدیم و دخترم زهرا به خاطر مدرسه، نتوانست ما را همراهی کند.
وی گفت: دخترم صبح برای اولین بار بعد از شهادت پدرش به مدرسه رفته و همان روز برنامه امتحانی نوبت دوم را به ایشان دادند و گفتند، والدین باید امضاء کنند.
میرصانعی خاطرنشان کرد: دخترم می گوید، آن شب با خاطری غمگین و چشمانی اشک آلود و با این فکر که چه کسی باید کارنامه مرا امضاء کند به خواب رفتم، ولی پدرم را در خواب دیدم که مثل همیشه خندان و پر نشاط بود،. بعد از کمی صحبت به من گفت زهرا آن کارنامه مدرسه ات را بیاور تا امضاء کنم، گفتم کدام کارنامه؟ گفت: همان کارنامه ای که امروز در مدرسه به تو دادند.
وی به نقل از دختر خود می گوید: کارنامه را آوردم اما هر خودکاری که بر می داشتم تا به پدرم بدهم قرمز بود. چون می دانستم پدرم با خودکار قرمز امضاء نمی کند.بالاخره یک خودکار آبی پیدا کردم و به پدر دادم و او شروع به نوشتن کرد، فردا صبح که برای رفتن به مدرسه آماده می شدم از خواب دیشب چیزی یادم نبود. اما وقتی داشتم وسایل خود را مرتب می کردم، ناگهان چشمم به آن کارنامه افتاد، باورم نمی شد. اما حقیقت داشت، در ستون ملاحظات کارنامه دست خط پدرم بود که با رنگ قرمز نوشته بود' این جانب نظارت دارم سید مجتبی صالحی' و امضاء کرده بود، ناگهان خواب شب گذشته به یادم آمد.
همسر شهید می گوید: دخترم قصد برملا کردن این راز را نداشت ولی دوست ایشان در مدرسه فهمیده ومساله را به ناظم مدرسه انتقال داده و وضیعت به گونه ای شد که از دستگاه های مختلف آمده و حتی نامه و دستخط را به یکی از کشورهای اروپایی برده و آزمایش کردند و دیدند دستخط مربوط به شهید صالحی است.
وی افزود: جوهر خودکاری که با آن نوشته و کارنامه را امضاء کرده نیز با همه خودکارها تفاوت دارد و این یکی از کرامات و نمونه های نظارت شهیدان است.
میرصانعی اظهار داشت: بعد از مطرح شدن موضوع، آیت الله خزعلی تشریف آوردند و این دستخط را گرفته و برای تعیین صحت و سقم پیش علمای دیگر بردند، حضرت امام(ره) نیز موضوع را متوجه شده بود، همه هم تایید کردند واکنون نسخه آن در موزه شهداء در تهران نگهداری می شود.

*قرائت قرآن شهید در منزل
همسر شهید مجتبی صالحی نیز از واقعیت دیگری در منزل خود پرده برداشت و گفت: بعد از شهادت، دخترها طبق سنت قدیمی بعد از یک هفته موکت و فرش های خانه را شست و شو دادند.
وی ادامه داد: در خانه یکی از دختران که بسیار نسبت به پدرش عاطفی بود، خطاب به دیگری گفت، آقاجون، سیب زمینی و تخم مرغ خیلی دوست داشتند، بیا برای ایشان درست کنیم، بعد که آماده کرده بودند برق ها رفت، شب بود، متوجه شدند صدای قرائت قرآن از داخل منزل می آید، ولی کسی را ندیدند.
میرصالحی اظهار داشت: خواهرم آن شب در منزل ما بود و ایشان هم گفت صدای قرائت قران حاج آقا مجتبی صالحی را شنیدم و صدای 'یا الله' می آمد.

*حضور سرزده یکی از رزمندگان در منزل شهید
وی ادامه داد: یک روز درهمان اوایل امضای کارنامه دخترم توسط شهید، یک نفر که خود را رزمنده معرفی کرد، درب خانه را زد و گفت: می خواهم دختر شهید صالحی که اسم وی زهرا است را ببینم، چون پدرش در خواب به من گفت، کارنامه ایشان را امضا کردم.
میرصانعی خاطرنشان کرد: یکی دیگر از دوستان شهید صالحی در خواب دیدند که شهید به او می گوید، شما به کارنامه زهرا که من امضا کردم شک داری، من خودم این نامه را امضا کردم.
وی ادامه داد: صبح دیدم آن آقا همراه با خانواده اش به منزل ما آمدند و با گریه، عذرخواهی کردند، آن فرد در واقع ابتدا شک داشته و بعد از این خواب به یقین رسید.

*توصیه آیت الله فلسفی به همسر شهید صالحی
همسر شهید میرصانعی یادآورشد: برخی علما از جمله آیت الله فلسفی از بنده خواستند که وقتی شهید در خواب شما می آید در مورد جنگ از ایشان سوال کنم، بنده نیز شبی شهید را در خواب دیدم و گفتم از جنگ و واقعیت های آن برای ما تعریف کنید، ایشان گفتند، چیزهای می دانم ولی اجازه بیان آنها را ندارم.
وی ادامه داد: من در عالم رویا ایشان را به جان مادرش زهرا (س) قسم دادم ولی باز پاسخی ندادند و زمان رفتن، عبای ایشان را گرفتم و گفتم از آن امضای نامه زهرا دخترمان بگو، ایشان خطاب به من گفتند، شما هم شک داری؟ کسانی که نسبت به این امضاء شک دارند بگذارید تا قیامت در شک باشند، من خودم کارنامه دخترم را امضا کردم.
همسر شهید صالحی گفت: ایشان از اخلاص، ایمان و توکل بالایی برخوردار بودند و به خواب برخی دوستان خود آمده و گفتند، در آسمان ها سیر می کنم، ایشان در هر کاری مراقب بودند و اخلاص بالا ایشان را آسمانی کرد.
وی در ارتباط با وصیت نامه شهید نیز گفت: متاسفانه وصیت نامه شهید در زمان شهادت سوخت، ولی در نامه ای که به بنده نوشتند، فرزندانشان را توصیه کردند که مادرشان را اذیت نکنند، ایشان نسبت به خانواده همیشه محبت می کردند، حتی برای بنده نوشتند شما زینب وار زندگی کردید.'
وی گفت: پیام شهدا این است که ایمان خود را حفظ کنند، در مسیر اخلاق اسلامی و راه خداوند، پیامبر اسلام و معصومین و شهدا را بروند.
وی ادامه داد: بانوان با حجاب خود، از سنگرهای شهدا دفاع کنند، شهدا خون خود را نثار آرمان های اسلام و انقلاب کردند، امروز تعداد زیادی جانبازان شیمیایی و قطع نخاعی داریم که به خاطر یک سری آرمان و هدف از هستی خود گذشتند،ما نیز باید قدردان باشیم و کاری نکنیم که خسران زده و شرمنده شهدا شویم.
مصاحبه: بهمن اطمینان
7401/ 6133/

انتهای پیام /*


ویدیو مرتبط :
کارنامه اعمال دختر خود نما