حکایت/ کدو روی درخت گردو


حکایت/ کدو روی درخت گردوخراسان/ روزی نصرالدین به دهکده‌ای می‌رفت. در بین راه، زیر درخت گردویی به استراحت نشست. در نزدیکی‌اش بوته کدویی را دید و به فکر فرو رفت که چگونه کدوی به این بزرگی از بوته کوچکی به وجود می‌آید، اما گردوی به این کوچکی از درختی به آن بزرگی؟ سرش را به آسمان بلند کرد و گفت: «خداوندا! آیا بهتر نبود که کدو را از درخت گردو خلق می‌کردی و گردو را از بوته کدو؟!» در این حال گردویی از درخت بر سرش افتاد و برق از چشم‌هایش پرید! سرش را با دو دست گرفت و گفت: «پروردگارا! توبه کردم که بعد از این، در کار الهی دخالت نکنم؛ زیرا هرچه را خلق کرده‌ای، حکمتی دارد و اگر جای گردو با کدو عوض شده بود، من الان زنده نبودم.»

«لطیفه‌های اسلامی» گردآوری مهدی مسائلی




با کانال تلگرامی «آخرین خبر» همراه شوید

منبع: خراسان


ویدیو مرتبط :
قرایتی / نکته های ناب - تمثیلات - دعوای کدو و گردو