چهل و نه روز سمیه بودم،‌نه پریناز


چهل و نه روز سمیه بودم،‌نه پرینازبرترین ها/ پریناز ایزدیار یکی از پرکارترین سال‌های کاری‌اش را پشت سر گذاشته است. بازیگری که از نقش‌های کوتاه در سینما شروع کرد و حالا با سریال «شهرزاد» محبوبیت بالایی را بین مردم به دست آورده است و با «ابد و یک روز» در 34مین جشنواره فیلم فجر برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن شد.

این شاید دور از انتظار نبود چون او در فیلمی ایفای نقش کرده بود که از مدت‌ها قبل از شروع جشنواره به آن لقب «پدیده جشنواره» را داده‌ بودند. بهانه ما بازی او در دو نقش «شیرین» و «سمیه» است‌ که یکی کاراکتر حسود و عاشق اما در ناز و نعمت است و دیگری دختر از جنوب شهر که با تمام فقرش، برای اطرافیانش زندگی می‌کند .

شیرین ساده لوح است و به عقیده خود بازیگر همین ساده‌لوحی، جهل و نادانی اوست که این محبوبیت را به دنبال خود آورده است. ایزدیار«شیرین» را دختر احساساتی می‌داند که سیاست زندگی را بلد نیست. برای نابودی کسی نقشه نمی‌کشد و به همین خاطر است که در دسته کاراکتر‌های منفور قرار نمی‌گیرد.

روالی در سینمای استاندارد رایج است؛ اینکه بازیگران در تمام دنیا بعد از تلاش‌های زیاد و بازی کردن نقش‌های کوتاه به درجه‌ای از محبوبیت، شهرت و البته ستاره شدن می‌رسند. چقدر این اتفاق را در مورد خودتان درست می‌دانید؟

فاصله زیادی با ستاره شدن دارم. به چنین چیزی هم معتقد نیستم؛ اما در تمام این سال‌ها برای رسیدن به چنین جایگاهی تلاش کردم. هر چند که بخشی از این روند به شانس و اقبال آدم‌ها هم مربوط می‌شود. من خودم خیلی تلاش کردم، اما در مورد بعضی‌ها سوای داشتن تلاش برای رسیدن به جایگاه درست در سینما، شانس هم نقش اساسی را بازی می‌کند.

بعضی با نقش خیلی خوبی وارد می‌شوند و در واقع همان ابتدا اوج می‌گیرند. اما برای بعضی‌ها این اتفاق نمی‌افتد. من نزدیک به هشت یا 9 سال است که در سینما نقش‌های کوتاه بازی می‌کنم و حالا در 30 سالگی تازه همان چیزی شده است که مدت‌ها ست منتظرش بودم.

این اتفاق با «شیرین» برای شما افتاد. کمی عجیب است. کاراکتر حسود قصه است و خیلی مثبت به حساب نمی‌آید، اما مخاطب ارتباط خوبی با آن برقرار کرده است، ارتباطی که معمولا با نقش‌های مثبت بیشتر دیده می‌شود؛ فکر می‌کنید «شیرین» چه فاکتوری دارد که تا این اندازه توانسته خودش را در دل مردم جا کند؟

«شیرین» به نظر من سراسر احساس است. سمبل عاطفه است. این اتفاق مساوی با بی‌سیاستی است. همین نکته برای مردم خیلی جذاب است. برای خود من به شخصه این دسته از افراد جذاب‌تر هستند.

آدم‌های بی‌سیاست و بدون شیله‌پیله را بیشتر دوست دارم و درک‌شان می‌کنم؛ چرا که عقیده دارم افرادی هستند که به عمد به کسی لطمه وارد نمی‌کنند.

حداقل این طور است که اگر دل کسی را می‌شکنند خیلی ناخواسته است. برای شکستن دل کسی برنامه‌ریزی نمی‌کنند. «شیرین» خیلی احساساتی است و عجولانه تصمیم می‌گیرد. درمواردی بدجنسی می‌کند و نچسب است، اما با تمام این وجود کاراکتر شیرینی است.

گاهی ساده‌لوح بودنش او را تبدیل به شخصیتی دوست داشتنی می‌کند و در نهایت عقیده دارم که خانم‌ها بیشتر می‌توانند «شیرین» را درک کنند. چرا که هیچ خانمی نمی‌تواند تصور کند که مردی را که دوست دارد، آنقدر به او بی‌توجه باشد و در نهایت مرد، زن دیگری بگیرد و عاشق او شود. اگر کسی خودش را جای شیرین بگذارد، او را درک خواهد کرد.

اگر قرار باشد یکی از فاکتور‌های اساسی «شیرین» را نام ببرید چیست؟

«شیرین» دختر احساساتی و بدون سیاست است.

«شیرین» از سویی حسود و پرافاده است و از سویی دیگر جهل و نادانی در او دیده می‌شود. چطور این ارتباط را در بازی خودتان حفظ کردید؟

یکسری اتفاقات بعد از اینکه بازیگر با نقش ارتباط برقرار می‌کند به خودی خود رخ می‌دهد. هر آدمی در زندگی با چند بعد روبرو می‌شود. همه ما هم حسادت داریم، هم عقل داریم و هم احساس.

تنها کافی است کاراکتر را درک کنید و تمام این بعد‌های شخصیتی از پریناز ایزدیار بیرون می‌آید و تبدیل به «شیرین» می‌شود. واقعیت این است که کار خاصی انجام ندادم. به نقش نزدیک شدم و سعی کردم حس‌های مختلفی را که در خودم وجود داشت بیرون بکشم.

جایی در سریال پیش آمد که آن را دوست نداشته باشید؛ سکانسی که رفتاری را به دنبال داشته که در دنیای واقعی برای خود شما خیلی سخت باشد...

‌خیلی زیاد بود. «شیرین» کارهای تلخ زیادی انجام می‌دهد و خودم بعد از گرفتن پلان‌ها حالم بد می‌شد. ‌نمی‌توانم در مورد آنها حرف بزنم. از این دست سکانس‌ها زیاد داریم. واقعا بعد از گرفتن پلان از خودم می‌پرسیدم که چرا یک سری افراد این‌قدر نامهربانی می‌کنند.

زمانی که سریال را بازی می‌کردید، طبیعتا پیش‌زمینه‌ای از آن داشتید. می‌خواهم این را بپرسم که امروز که سریال پخش می‌شود چقدر با ذهنیت شما یکی است؟

‌بخش‌هایی کاملا همان چیزی است که پیش‌بینی‌ می‌کردم و بخش‌هایی هم نه این طور نیست. بخش‌هایی که خودم در آن حضور داشتم و می‌دانستم داستان از چه قرار است.

اما خیلی‌جاها که من در جریانش نبودم کاملا فرق می‌کرد. به خصوص قصه‌های کوچکی که در دل قصه اصلی وجود دارد و من اصلا از اجرایی شدن آن خبری نداشتم و برایم خیلی جذابیت دارد.

در مورد نقش «شیرین» چطور؟ آن ذهنیت اولیه برای شما همان بود؟

بخش زیادی از آن همان چیزی است که دوست دارم. اما بخشی هم نه. هیچ وقت بعد از بازی کردن کاملا راضی نیستم و بعد از اینکه آنها را تماشا می‌کنم با خودم می‌گویم که کاش بهتر بازی می‌کردم. هر چند که آن زمان تمام تلاشم را انجام می‌دهم. اما بعد از چند وقت که نسخه تمام شده را می‌بینم با خودم می‌گویم کاش شکل دیگری بازی می‌کردم.

این طور نیست که بگویم یک سکانس خاص در ذهنم مانده است و آن را مثال بزنم. اما به طور کل هر کاری که از خودم می‌بینم، همیشه حس می‌کنم که قابلیت بهتر شدن هم دارد. هیچ وقت آن نهایتی نیست که دلم بخواهد.

نکته پنهانی نیست، «شهرزاد» با استقبال عجیبی از سوی مخاطبان روبرو شده است. این طور که روزهای دوشنبه خیلی‌ها منتظرند قسمت جدید «شهرزاد» منتشر ‌شود. واقعا دوست دارم بدانم که پیش‌بینی چنین اقبالی را می‌کردید؟

خود من واقعا پیش‌بینی نمی‌کردم که با حجمی از اقبال روبرو شود. می‌دانستم که سریالی است که دیده می‌شود و مردم آن را دوست خواهند داشت. اما از سویی دیگر در جریان ناکامی‌های فیلم و سریال در شبکه نمایش خانگی بودم و شاید به همین دلیل این میزان از استقبال را پیش‌بینی نمی‌کردم.

در شبکه خانگی شاهد اتفاقات بدی بودیم. فیلم و سریال‌هایی که با سر زمین خوردند. اما با این حساب می‌دانستم که اگر مردم یک یا دو قسمت از سریال را تماشا کنند، قطعا با آن ارتباط برقرار می‌کنند. اتفاق خوبی که برای «شهرزاد» افتاد و مردم از همان اولین قسمت درگیر سریال شدند. آن را تماشا و شروع به پیشنهاد دادن کردند. یک جورهایی مردم تبلیغات زیادی برای سریال کردند.

از سوی دیگر «شهرزاد» طرح‌های جانبی زیادی هم انجام داد؛ رونمایی‌هایی که برای سریال برگزار کرد و کمپین «اصل بخرید» که اتفاقات خوبی را به دنبال خودش داشت. این اتفاقات را چطور ارزیابی می‌کنید؟

اتفاق خیلی خوبی افتاده است و به نظرم هیچ قاضی بهتر از مردم برای قضاوت آثار فرهنگی و هنری وجود ندارد. مردم به خوب بودن «شهرزاد» رای دادند و اتفاق خوبی است، اتفاق خوبی که تنها به «شهرزاد» منتهی نمی‌شود.

بلکه زمینه‌ای می‌شود برای ساختن کار‌های خوب. برای اینکه مقداری دوستان تولید‌کننده بیشتر از قبل به شعور مخاطب امروزی احترام بگذارند و وقتی می‌بینند که اگر کار خوب بسازند، دیده می‌شود. برای تولید آن دست به کار می‌شوند.

اگر کاری خوب باشد مردم استقبال می‌کنند و اگر نباشد، قید تماشا کردن آن را می‌زنند. نمی‌توان توقع زیادی از مردم داشت. نمی‌توان هر کاری را با سلیقه خودمان بسازیم و بگوییم همین که هست، باید تماشا کنید.

سوای اینکه مردم آقای فتحی را می‌شناسند و با کارهایی که تولید می‌کند ارتباط خوبی برقرار می‌کنند یا بازیگران نازنینی مثل آقای نصیریان، ترانه علیدوستی، مصطفی زمانی و شهاب حسینی و ...در این سریال حضور دارند که هر کدام طرفداران خاص خودشان را دارند، فکر می‌کنم جذابیت سریال به چاشنی «عشق» است؛ عشقی که در قصه اصلی تنیده شده است و نکته جذاب‌کننده سریال هم در همین است.

عشق و عاشقی برای هر کسی جذاب است، نه گروه سنی می‌شناسد و نه طبقه اجتماعی. فکر می‌کنم یکی از دلایل موفقیت‌های «شهرزاد» در همین باشد.

عشقی که در تمام کارهای آقای فتحی با یک المان ممنوعه، یک مشکل همراه است...

واقعا نمی‌دانم چرا آقای فتحی این گره را در قصه‌های سریال‌هایش قرار می‌دهد. اما فکر می‌کنم که عشق یک بخش جدا ناپذیر از هر انسانی است و اینکه پای صحبت هر کسی بنشینیم، احتمالا یک حس از دست دادن، نداشتن و نرسیدن دارد. هر شخص، چیزی از عشق دارد که تعریفش کند.

به همین خاطر عشق مخاطب زیادی دارد و به شکلی، همه مخاطبش به حساب می‌آیند. فکر می‌کنم این بخش جدایی‌ناپذیری است. وقتی شما در مورد فردی قصه‌ای را می‌نویسید قطعا عشق چیزی‌است که باید به آن پرداخت.

هر بازیگری از جسارتی برای بهتر بودن استفاده می‌کنند. برای ایفا کردن نقش «شیرین» چه جسارتی را به خرج دادید؟

قطعا وقتی سریال را تماشا می‌کنید و با کاراکتر شیرین آشنا می‌شوید. متوجه تفاوت‌های شخصیتی شیرین با من می‌شوید. از حرکت بگیرید تا ویژگی‌های ذاتی او. حرکات و حرف زدنش که اصلا جداست و از قبل نوشته شده است. اما یکسری اتفاقاتی بود که اضافه شد و فکر کردم به شیرین و حس و حالی که دارد می‌خورد.

از ایده‌هایی که با آقای فتحی مطرح می‌کردید بگویید. او کارگردانی است که به استقبال ایده‌های بازیگران معروف می‌رود و همیشه گوش شنوایی برای ایده‌های تازه دارد.

خیلی‌ جاها بعد از گرفتن پلان حرف می‌زدیم. آن بخش را با هم مرور می‌کردیم و به یک نتیجه مشترک می‌رسیدیم. ایده‌هایی را مطرح می‌کردیم که گاهی پذیرفته می‌شد و گاهی اگر مورد قبول نبود دلیلش را هم عنوان می‌کردند.

بده بستان خیلی خوبی پشت صحنه حاکم بود. اگر اشتباه نکنم آقای فتحی یک مدرک روانشناسی هم دارند که دقیق نمی‌دانم چیست. او خیلی خوب می‌داند که چه چیزی می‌خواهد و خیلی بهتر می‌تواند آن را به ما انتقال دهد. این خیلی اتفاق خوبی است. بده بستان بین آقای فتحی و تمام بازیگران ایجاد می‌شد.

به عنوان بازیگری که به مرز خوبی در سینما و تلویزیون رسیده است، افق پیش‌رو را چطور پیش‌بینی می‌کنید؟

واقعیت این است که پیش‌بینی ندارم. سال‌هاست که دیگر پیش‌بینی نمی‌کنم و تنها می‌گویم که قرار است اتفاق خوبی بیفتد. چرا که به نظرم هر زمانی که در مورد آینده‌ام برنامه‌ریزی و فکر کنم که قرار است چه اتفاقی بیفتد آن اتفاق نمی‌افتد. دوست دارم خودم، خودم را مثل امسال غافلگیر کنم.

از همکاری با سعید روستایی در «ابد و یک روز»‌ بگویید و اینکه کار کردن با یک کارگردان فیلم اولی چطور بود؟

کارگردان‌های فیلم اولی زمانی زیادی را برای فیلم اول‌شان صرف می‌کنند و اکثریت قریب به اتفاق آن کارها نتیجه خوبی را هم به دنبال دارد. قبل از «ابد و یک روز» تجربه همکاری با سام قریبیان در فیلم «360 درجه» را داشتم؛ هر چند با نقش «سمیه» در ابد و یک روز برای من نقش سنگین‌تر و محوری‌تری بود و به طور کل با فضای متفاوتی روبرو بودم.

کار کردن با یک کارگردان فیلم اولی برای من اتفاق خوبی بود. ضمن اینکه باز هم تکرار می‌کنم که این روزها در فیلم‌های کارگردان‌های جوان‌تر اتفاقات خیلی خوبی می‌افتد. خلاقیت بیشتری پشت آن پنهان شده و خیلی فکر شده و با برنامه‌ریزی جلو می‌روند. اول راه هستند و دوست دارند تاثیر زیادی روی مخاطب و البته منتقدین بگذارند.

هر چند که باید بگویم که برای من تفاوت ندارد که کارگردانی فیلم اولی باشد. نکته‌ای که برای من مهم است؛ میزان انرژی صرف شده روی یک کار است. وقتی می‌بینم کارگردانی مانند سعید روستایی هوش زیادی دارد و متن خوبی را نوشته است متوجه می‌شوم که هر بازیگری دوست دارد با این شرایط کار کند. از روز اول من مطمئن بودم که او می‌داند که قرار است چه کاری انجام دهد.

سخت‌ترین بخش برای برقرار کردن ارتباط با «سمیه» کجا بود؟

تمام مدت فیلمبرداری آفیش بودم و شاید تنها یک روز در تمام 50 روز کار، نیازی به بودن من نبود. تمام این مدت ارتباطم با نقش قطع نشد و در واقع بیشتر «سمیه» بودم تا پریناز! این ارتباط آن‌قدر خوب شکل گرفته بود که تا چند هفته بعد از تمام شدن کار بعضی از عادت‌های نقش با من مانده بود.

از همکاری با بازیگران بگویید؟

به طورکلی کار با این گروه و عوامل فوق‌العاده بود. همه خوب و عالی بودند. در این فیلم با تمام بازیگران، صحنه مشترک داشتم. تک تک آن‌ها عالی بودند. واقعا نمی‌توانم برای کسی صفت ویژه را قائل شوم. تک تک آن‌ها انرژی گذاشتند و به من کمک کردند.

برای من مهم است که بدانم همیشه یک نفر برای کمک کردن حضور دارد، چه برسد به اینکه کل تیم همراه من بودند و سکانس‌های مشترک با تک‌تک‌ بازیگران برایم سراسر انرژی بود. کار کردن با پیمان معادی اتفاق ویژه بود.

در مورد نوید محمدزاده باید اعتراف کنم که یک وقت‌های محو تماشای بازی او می‌شدم و در پلان‌هایی که با او همبازی نبودم فقط نگاه می‌کردم و از خودم می‌پرسیدم که یک نفر تا چه اندازه می‌تواند مستعد باشد؟ ریمای نازنین، شبنم عزیز... همه و همه عالی بودند.

دوست دارم از مسئولیت‌های اجتماعی‌تان بپرسم، بازیگری که امروز بین مردم شناخته شده‌تر شده است بار زیادی را بر دوش دارد. این مسئولیت‌ها چقدر می‌تواند در فرهنگ‌سازی در میان عامه مردم تاثیرگذار باشد؟

خیلی زیاد. اصلا نمی‌توانید تصور کنید. وقتی لباس پوشیدن یک بازیگر مد می‌شود، تصور کنید که افکار او چقدر می‌تواند در بین مردم تاثیر گذار باشد. اتفاقات خوبی در جامعه در حال افتادن است. به خصوص زمانی که این فرهنگ‌سازی از ته دل باشد و صرفا فقط یک پز اجتماعی نباشد.

اینکه روزی طرف حیوانات را بگیریم و روز دیگر در مورد کودکان کار حرف بزنیم و... وقتی قرار است کاری را انجام دهیم، اگر از ته دل تصمیم به انجام دادن آن بگیریم، می‌توانیم شاهد تاثیر پررنگ آن روی مردم باشیم.. عقیده دارم زمانی که کاری از ته دل انجام شود، قطعا به دل می‌نشیند. ظاهرش شبیه ادا و ریا نیست و ژست روشنفکری هم به نظر نمی‌رسد.

اما همانطور که خودتان اشاره کردید، عده‌ای این دست از کارها را صرفا یک ژست روشنفکری می‌دانند.

اگر فردی می‌تواند کاری را انجام دهد و از انجامش سرباز بزند، انسان نیست. وجود ندارد. فکر می‌کند زنده است! خدا هم آن‌ آدم را نمی‌بیند چرا که مرده است و روح ندارد.

گاهی دیده‌ام و با این موافقم که عده‌ای با انجام این دست از کارها ژست روشنفکری می‌گیرند. اصلا منظورم شخص خاصی نیست. همانطور که گفتم این دست از کارها باید از دل آدم بیرون بزند.

بعضی‌ها با به دست آوردن میزان کمی شهرت تصمیم می‌گیرند کارهای مختلفی را در همین عرصه انجام دهند.به هر کاری ناخنکی می‌زنند و در واقع هیچ کاری را جلو نمی‌برند. این اتفاق صرفا یک خودنمایی است و در این مورد اصلا نمی‌توان حرفی زد.

موافقم که تعداد کمی این طور هستند. اما در مقابل تعداد زیادتری هستند که این کار‌ها را از ته دل انجام می‌دهند و سعی می‌کنند تاثیرگذار هم باشند.


منبع: برترین ها


ویدیو مرتبط :
کریمی(این چهل روز چهل سال گذشت)