فرهنگی
2 دقیقه پیش | تشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالستشریفات بهبود | تشریفات و خدمات مجالس | برگزاری مراسم عروسی | باغ عروسی تشریفات ۵ ستاره بهبود با مدیریت بهبود اصلانی صاحب سبک در اجرای دیزاین های ژورنالی و فانتزی ، اجرا ... |
2 دقیقه پیش | استاندار حلبچه عراق وارد ایلام شدبه گزارش ایرنا، عبدالله محمد به همراه ارکان حسن مشاور وی عصر امروز یکشنبه 26 اردیبهشت وارد استان شده و با مقامات استانداری ایلام دیدار کرد.قرار است استاندار میسان، واسط، ... |
«مختارنامه» و گریزهایی به چند منظر تازه/دیالوگهای عجیب و شخصیتهایی که غایبند
خبرگزاری فارس-گروه رادیو و تلویزیون: سریال مختارنامه (1389) بعد از گذشت پنج سال هنوز هم دیدنی و درسآموز است. این نقد از منظری تازه، به بررسی صحت و سقم وقایع تاریخی در سریال مختار پرداخته است. چه شخصیت مختار را قبول داشته باشیم یا نه، سریال مختارنامه یکی از بهترین ساختههای سیمای جمهوری اسلامی است. سید داوود میرباقری با این مجموعه به پختگی رسید و توانست زندگی یکی از سرداران شیعه را تصویر کند و از حیات خاص شیعیان حرف بزند. ان شاء الله این فیلم، یکی از باقیات الصالحات عوامل سازندهاش خواهد شد.
روز گذشته بخش اول این یادداشت با عنوان «مختارنامه به چه چیزهایی بیتوجهی کرد/خلأهای پروژه بزرگ میرباقری چیست؟» و در ادامه بخش دوم آن را مطالعه میکنید:
ب. شخصیتهایی که بزرگتر از سن خود تصویر شدهاند
محمد حنفیه_او یکی از فرزندان امیرالمؤمنین(ع) بوده است. محمد در سال 15 یا 17 هجری به دنیا آمد و حداقل پانزده سال از مختار کوچکتر بود. اما سن او حدود سی سال بزرگتر از مختار تصویر شده است (با بازی محمدرضا شریفینیا).
ابنزیاد_ در فیلم «سفیر» ساختۀ فریبرز صالح (1361)، مرحوم عزتالله مقبلی در نقش ابنزیاد در سنین 65 سالگی تصویر شده است. در سریال «معصومیت از دست رفته» ساختۀ میرباقری (1381) داریوش فرهنگ در نقش ابنزیاد، در حدود 55 سال سن داشت. و اما اینزیاد در مختارنامه (فرهاد اصلانی)، حدوداً 45 ساله تصویر شده است (در سال 61 هجری). در حالیکه ابنزیاد متولد سال 28 هجری بوده و در واقعۀ کربلا، حداکثر 33 سال سن داشته است. و مختار در آن وقت، 61 ساله بوده است. ایراد دیگری که متوجه شخصیت ابنزیاد در مختارنامه خواهد شد، فهم و درایت فوق العادۀ اوست. فرهاد اصلانی با صدا و بازی خوبش به ارتقای این نقش، کمک شایانی کرده است. در حالیکه جرایم ابنزیاد و تندرویهای او در کربلا (مانند ابتکار قطع آب بر سپاه اباعبدالله ع که حتی یزید هم به آن فرمان نداده بود) به سبب غرور جوانی و خامیِ او بوده است.
زربی_ او یک غلام جوان و سیاه بوده است. اما در سریال در سنین شصت سالگی تصویر شده است (با بازی رحمان باقریان). نام او را زربی، زربیا، و رزین نوشتهاند که به وقت تعاقب شمر و با شمشیر مستقیم خود او، به شهادت رسید (بحار الانوار، ج 5، ص 373). زربی در فیلم، به دست غلام شمر کشته میشود.
مصعب بن زبیر_ او در سال 36 قمری متولد شده است. لذا مصعب به وقت جنگ با مختار، حداکثر 31 ساله بوده. لذا انتخاب جعفر دهقان پنجاه ساله برای این نقش مناسب نیست.
ج. شخصیتهایی که ناگهانی و بدون مقدمه وارد میشوند
حصین بن نُمیر_ او را نخستین بار در نقش فرماندۀ سپاه شام در حمله به شهر مکه میبینیم. در حالیکه ابننمیر از دوستان نزدیک ابنزیاد بوده و نقش مهمی در کوفه و در واقعۀ کربلا داشته است. مخصوصاً که بازی خوب سیامک اطلسی در این نقش و صدای زیبای این دوبلور، به مدد نقش آمده و او را شخصیتی بااصالت و فهیم جلوه داده است.
ابوعبدالله جَدَلی_ او در قسمت 33 مأمور میشود تا محمد حنفیه را از مکه فراری دهد. جدلی، از اصحاب سرّ امیرالمؤمنین(ع) بوده و برخی احادیث آن امام، از طریق وی نقل شده است. نوشتهاند که جدلی از محافظان مختار و از پرچمداران وی بود. برخی احتمال دادهاند که جدلی همزمان با مختار در زندان بوده است و به این سبب نتوانسته حضرت سیدالشهدا(ع) را در کربلا یاری کند. اما در سریال، از قبل و بعد این شخصیت خبری نیست.
اسود بن سعید_نام این شخصیت به عنوان پیک مصعب به مختار، ثبت شده است. اما قاعدتاً چنین شخصیتی باید عقبۀ زیادی در نزد مصعب داشته باشد. و همچنین است عباد بن حصین، که پیک مصعب به احمر بن شمیط قبل از جنگ بصره بود. این دو نیز به سرعت آمدند و رفتند.
یحیی بن ضمضم_ با بازی حامد حدادی، همان غولی بود که مختار در زمان محاصره قصر، او را کشت. این شخصیت نیز به یکباره ظاهر میشود و به دست مختار به قتل میرسد. در حالیکه یک غول 5ر2 متری همچون او، چطور میتوان از انظار پنهان شود؟
بن همام- شاعری که بعد از پیروزیهای مختار، در وصف او و یارانش شعر سرود گرچه پیشتر با وی همراهی نداشت. قبل و بعد این شخصیت نیز معلوم نیست.
د. و شخصیتهایی دیگر
1. یکی از شخصیتهای مهم مختارنامه، کیسان ابوعمره است که جناب میرباقری نام کیان را برای او برگزیده و بازی آن را به رضا رویگری سپرده است. در منابع تاریخی آمده که رئیس شرطههای مختار، ابوعمره نام داشت و او در خیلی از کارها به مختار مشورت میداد. او ایرانی بود و کاردانی و غیرتش، به سرعت زبانزد همگان شد. بعضی گفتهاند علت آنکه مختار به لقب «کیسان» معروف شد آن است که او به یکی از موالی و اصحاب امیرمؤمنان(ع) ارادت خاص داشته است. در کتاب رجال کشی آمده است که کیسان همان شخصی است که مختار را به قیام و خونخواهی شهدای کربلا تشویق مینمود و سپس محرم راز او و خطدهنده به وی شد. ابوعمره در نقش رئیس پلیس مختار، دمار از روزگار قاتلان اباعبدالله درآورد. او مانند عقاب بر سر دشمنان فرود میآمد و اگر فرد قاتل، میگریخت خانهاش را ویران میکرد. به طوریکه تمام خانههای کوفه که در جریان قیام مختار تخریب شد به دست ابوعمره بود. او جزو کشندگان شمر بود.
در جریان جنگ با مصعب بن زبیر، ابوعمره فرماندهی لشکر موالی را بر عهده داشت. ماجرایی که در قسمتهای 34 و 35 سریال در خصوص پیاده کردن ایرانیان از اسب آمده که منجر به شهادت اغلب آنها از جمله ابوعمره شد، صحیح است. عبدالله بن وهب (با بازی مهدی تقینیا) همان کسی بود که این پیشنهاد را مطرح کرد و به احمر بن شُمیط گفت که میترسم ایرانیان سواره نظام، در جنگ بگریزند و تو را تنها گذارند. چه بهتر که آنان را در نیروهای پیاده قرار دهی تا بهتر مقاومت کنند. قصد ابنوهب آن بود که اغلب کشتهشدگان از بردگان ایرانی باشند و آنها را سپر بلا قرار دهد. اما احمر بن شمیط (کریم اکبری مبارکه) این پیشنهاد را خیرخواهانه پنداشت و پذیرفت. لذا اولاً خود او و عبدالله بن کامل در این جنگ کشته شدند و سپس اسباب شکست لشکر و عقبنشینی به داخل کوفه و در نهایت شکست مختار و قتل او را فراهم آوردند.
2. برخی شخصیتها همچون بزید و عبدالملک مروان، در سریال مختار تصویر نشدهاند. این را به سبب اینکه این دو حاکم در شام حکومت میکردهاند میتوان پذیرفت. علیرغم آنکه شریح، قاضی کوفه در ماجرای مسلم نقش و دیالوگ داشت اما بازیگری برای او تعیین نشد و فقط اقوال او نقل قول میشد. مختار بعد از رسیدن به حکومت، شریح را در مقام قضاوت کوفه ابقاء کرد که موجب انتقاد برخی یارانش (در فیلم، احمر بن شمیط) واقع شد. نکته آنکه عبدالرحمن بن شریح (احمد علامه دهر) از یاران نزدیک مختار، فرزند شریح قاضی بوده است.
اشکالات کلامی در دیالوگها
دو ضعف عمدۀ دیالوگهای مختارنامه آن است که اولاً حجمشان، زیاد است و همین موضوع باعث خطاهای عدیدهای در آن شده است. مثلاً در قسمت 14 رئیس فرقۀ خوارج، خود را «خارجی» میخواند! ثانیاً دیالوگها به زبان عامیانه نوشته شده که البته باعث ارتباط بهتر مخاطب با فیلم میشود. ولی مقدار اصطلاحات عامیانه و ضرب المثلهای فارسی در این سریال، از حد متعارف گذشته است. به نمونههایی از این اصطلاحات، توجه کنید:
وفای کوفیان یعنی کشک، دستت درست، سرهایی که زیر آب کردهای ...، کبکت خروس میخواند، ما قافیه را باختهایم، ما سرِ پیازیم یا ته پیاز؟، عدهای را گوشمالی میدهیم تا بقیه ماستها را کیسه کنند، تعارف تیکه پاره کردن، با تو نیستم! با «نیم من» هستم!، دوستی خاله خرسه، ناف مهلّب را با شک بریدهاند، کی؟ وقت گل نی!، نه به دار است و نه به باغ، موش دواندن و...
در هر قسمت از سریال، بیش از ده فقره از این اصطلاحات گوشآزار به گوش میرسد. به راستی این دیالوگها را چطور به زبانهای دیگر ترجمه کردهاند؟
استفادۀ نابجا از وقایع که پیشگویی مینماید
متأسفانه، نویسندگان مختارنامه دیالوگها را طوری نوشتهاند که گویی شخصیتها از همۀ حوادث آینده باخبرند. مثلاً عمر سعد میداند که قرار است حکومت ری را به او پیشنهاد کنند و لذا مدام از آن سخن میکند. و یا آنجا که او به ابنزیاد تحذیر میدهد که «آزادی مختار، یعنی حکم قتل ما». و این در سال 61 است. وقتی که خود مختار از قیام پنج سال بعد خود، خبر ندارد عمر سعد چگونه میتواند از آن آگاه باشد؟ یا آنجا که نعمان بن بشیر خبر میدهد که ابنزیاد به جای او به کوفه میآید، در حالیکه ابنزیاد دفعةً و با مکر وارد کوفه شد و حتی بسیاری از شیعیان، او را حسین بن علی(ع) پنداشتند. این پیشگوییها، در خصوص دیالوگهای مختار نیز به کار رفته و باعث شده تا تهمتهایی که به مختار در خصوص ادعای پیغمبری زده میشود موجه جلوه کند.
نکاتی درباره لباس و دکور
طراحی دکور و لباس سریال مختار، بسیار خوب است مخصوصاً که دکورهای دارالاماره و مسجدالحرام بسیار باورپذیر و چشمگیرند. اما برخی ایرادها در اجرا، مانع از ارتباط تام مخاطب با سریال میشود. مختار غالبا کلاهخود بر سر دارد حتی در وقت امارت و قضاوت! اغلب شخصیتها نیز همینطورند. وقتی جنگی در کار نیست چرا شخصیتها باید کلاه و لباس رزم بر تن داشته باشند!؟
ایراد دیگر، استفاده بیجا و زیاد از نگهبانان در قصر است که البته در همۀ سریالهای تاریخی این موضوع را میبینیم. حتی در سریال یوسف دیدهایم که در مقابل خانۀ لابان (پدر زن یعقوب) که کدخدای یک ده بوده است دو نگهبان ایستادهاند. آیا واقعاً این نگهبانها مواجب نمیخواهند؟ چطور است که این بادمجانهای دور قاب، ابداً دیالوگی ندارند و هیچ وقت نیز به کار نمیآیند!؟ برای کسانی که این ماجرا را عادی میشمرند تماشای چندبارۀ فیلم شیر در زمستان (1968) The Lion in Winter ساختۀ آنتونی هاروی را پیشنهاد میکنم که قصۀ هنری دوم است به سال 1183 میلادی در لندن. در قصر او، هیچگاه نگهبان معطل و بیکار نمیبینیم.
مواردی که میتوانست در سریال استفاده شود
سریال مختارنامه گریزهایی به وقایع عاشورا میزند که باعث قوت و زیبایی اثر شده است. به خصوص که تیتراژ آغاز و پایان، به شهادت حضرت علیاصغر اختصاص یافته است. اما نویسندگان سریال، تحقیق چندانی در خصوص جزئیات وقایع کربلا صورت نداده از روایات و زیارتها نیز غافل ماندهاند. مثلاً در دو زیارت ناحیۀ مقدسه و زیارت عاشورا، جزئیاتی از واقعۀ کربلا منقول است که برای یک محقق تاریخی همچون درّ، گرانبها خواهد بود. برای نمونه، در اینجا به ذکر برخی از موارد تاریخی که در زیارت عاشورا مذکور است میپردازیم و این گفتار را خاتمه میدهیم.
و خداوند لعنت کند امتی را که برای جنگیدن با تو، (اسبهایشان را) زین کردند و بر آنها لگام بستند و (چهرههایشان را) نقاب زدند.
بنیامیه و آلزیاد و آلمروان، روز عاشورا را مبارک میخواندهاند و در این خصوص جعل حدیث میکردند.
عناد و جحود ورزیدن دشمنان با امام حسین(ع) (اللهم العن العصابة الذی جاهدت الحسین...)
مشایعت و بیعت و متابعت کردن مردم در قتل امام حسین(ع)
مصیبتی بزرگتر از این در جهان نبوده و نخواهد بود.
عبیدالله بن زیاد، همان پسر مرجانه است.
یادداشت: امیر اهوارکی
انتهای پیام/ن
http://fna.ir/UAX0BVویدیو مرتبط :
زیباترین دیالوگ مختارنامه